خوب نوشتن از نگاه دیوید فاستر والاس
اواخر سال ۱۹۹۹، دیوید فاستر والاس شرححالی طولانی و ستایشآمیز از برایان اِی گارنرِ نویسنده و فرهنگنویس نوشت. به دنبال آن مکاتبهای شکل گرفت که سرآغاز دوستی والاس و گارنر شد و الهامبخش رشتهگفتوگوهایی دربارهی نوشتن و زبان که سرانجام در قالب کتاب منتشر شد؛ سندی بینظیر از رابطهی این نویسندهی محبوب با زبان و با خودش، و همینطور منبعی برای آشنایی با افکارش دربارهی نوشتن، ارتقای سطح خود، و اینکه چگونه آن چیزی شویم که هستیم.
خاطره، بدن و روایت خود
وقتی از خودزندگینگاری و روایت خود حرف میزنیم، گاهی از یاد میبریم که این «خود» بدن مادی هم دارد؛ بدنی که کانونِ فیزیکیِ تجربهی انسانی است و بخواهیم یا نخواهیم، نمیشود نادیدهاش گرفت. اما این را هم نمیشود نادیده گرفت که گفتمانهای فرهنگی و اجتماعی (و گاهی حتی سیاسی) تعیین میکنند در مطالعات فرهنگی، کدام جنبههای بدن معنادار شوند و در معرض دید دیگران قرار بگیرند و به چشم بیایند و در مقابل، دربارهی کدام جنبهها حرف نزنیم. بنابراین شاید بشود گفت علاوه بر کالبد مادی و خیالی، بدنی اجتماعی و سیاسی هم وجود دارد: مجموعهای از گرایشها و گفتمانهای فرهنگی که معانی عام و همگانی بدن را در گذر زمان تثبیت کردهاند و بر این اساس، نوع خاصی از مناسباتِ قدرت را پدید آوردهاند. با این تفاصیل، نوشتن/ننوشتن از بدن همیشه معانی و دلالتهایی فرهنگی، سیاسی و اجتماعی، فراتر از آنچه در نگاه اول به نظر میرسد، دارد. این مطلب بیکاغذ اطراف، که از کتاب ادبیات من برگرفته شده، دریچهای به مباحث مربوط به روایت بدن میگشاید.
وقتی از یک کمتری | مروری بر کتاب «اگر حافظه یاری کند»
ما با ادبیات روسیه و نویسندگان نامدارش کمابیش آشناییم، اما همواره با برگزیدهها و بهترینهای این ادبیات سروکار داشتهایم و چون از چنین دریچهای به ادبیات این سرزمین نگریستهایم، شاید تصویر دقیقی از آن نداشته باشیم. برودسکی در «اگر حافظه یاری کند» روزنی پیش چشم ما باز میکند برای بهتر نگریستن به وضعیت ادبیات و فرهنگ روسیه. او با نگاه منتقدانهاش آن چیزهایی را پیشِ چشممان میگذارد که کمتر دربارهشان شنیدهایم. برودسکی عوامل مختلف زوال زبان و ادبیات و جامعه را بررسی میکند و به ما میآموزد تنها با داشتن نگاهی منتقدانه و بیپروا و همهجانبه میتوان کاستیها را کشف کرد.
راهنمای خواندنِ تسوِتایوا | شاعری در قلمروی نثر
مارینا تسوتایوا از بزرگترین شاعران و نویسندگان روسیهی قرن بیستم بود و آثارش را همسنگ آثار بوریس پاسترناک، اسیپ مندلشتام و آنا آخماتووا میدانند. دغدغهی اصلی او شعر بود اما در در دو دههی پایانی زندگیاش بیشتر نثر مینوشت. با این همه، درخت تناور تسوتایوا ریشه در شعر داشت. او شاعرانگی را به قلمروی نثر آورد و با بهرهگیریِ ماهرانه از زبان، ضربآهنگ و خیالپردازی شاعرانه، نثری آفرید که چیزی از شعر کم نداشت. نشر اطراف بهتازگی هفت جستار تسوِتایوا را در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر کرده است؛ جستارهایی دربارهی شعر، هنر، پیوندشان با جان و ضمیر انسانی، جایگاهشان در فراز و فرودِ زمانه، و نسبتشان با جامعهی سیاستزده. آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی است از مقدمهای که آنجلا لیوینگستون بر این کتاب نوشته و حکم راهنمای خواندنش را دارد.
سه قرن سفرنامهنویسی زنان مسلمان
وقتی از «سفرنامهنویسی زنان مسلمان» حرف میزنیم، مقصودمان چیست و چنین عبارتی چقدر معنا دارد؟ اسلام قطعاً هستهای سخت و نامنعطف نیست و مفاهیمی چون جنیست و زنانگی هم مفاهیم ثابتی نیستند. به علاوه، مفهوم سفر و سنت سفرنامهنویسی هم تعینی تاریخی و فرهنگی دارد. پس چگونه میشود از تجربهی سفر در مقام زن مسلمان یا سنت سفرنامهنویسیِ زنان مسلمان سخن گفت؟ چگونه میتوان سفرنامههای زنان مسلمان را به شکلی خواند که تصویری تازه از تنوع فرهنگ اسلامی و حتی تنوع ذاتی اسلام به ما بدهد؟ کتاب سه قرن سفرنامهنویسی زنان مسلمان میکوشد با در نظر گرفتن ارتباط سفرنامهنویسی و زنان، و دنبال کردن مشارکت زنان مسلمان در فرهنگهای محلیِ سفر به چنین پرسشهایی پاسخ دهد. نشر اطراف در آینده ترجمهی این کتاب را منتشر خواهد کرد.
دریایی که در آن شنا میکنیم | قصه در عصر دادههای دیجیتال
قصهها نقشی محوری در فهم ما از جهان دارند. آنها به زندگی شخصی و حرفهای ما سمتوسو میدهند و اهداف، آرمانها و رؤیاهایمان را میسازند. گویی قصهها مهار زندگی ما را در دست دارند. اما اگر رمز و راز کار با قصهها را بدانیم، اگر بدانیم نیروی قصه چگونه عمل میکند، آنوقت ماییم که سکان هدایت قصهها را به دست میگیریم. فرانک رُز که چند سال پیش در کتاب «هنرِ غوطهور شدن» سراغ تأثیر فناوری بر هنر کهنِ قصهگویی رفت، در تازهترین کتابش، «دریایی که در آن شنا میکنیم»، جایگاه و شیوهی کار قصه در عصر اطلاعات و دادههای دیجیتال را بررسی کرده و تصویری نو از نقش قصهها در چنین جهانی پیش چشم ما گذاشته است. در این مطلب بیکاغذ اطراف، ترجمهی مقدمهی او بر کتاب «دریایی که در آن شنا میکنیم» را میخوانیم؛ کتابی که نشر اطراف ترجمه و انتشارش را در دستور کار دارد.
سفرهی گستردهی جستار | آنی دیلارد از جستار میگوید
در روزگاری که «به نظر میرسد شعر قیمت خودش را بالاتر از تقاضای بازار برده» و و داستان کوتاه هم تا حدی همین مسیر را پیشه کرده و مخاطبان محدودی را هدف قرار گرفته، آنی دیلارد ــ نویسندهی هیچ چیز آنجا نیست ــ جستار روایی را ژانری میداند که همچنان میتواند به دغدغهها و دلمشغولیهای ما بپردازد. در این مطلب بیکاغذ اطراف با دیدگاههای آنی دیلارد دربارهی جستار و کارکرد و مسئولیت آن در قیاس با شعر و داستان کوتاه آشنا میشویم.
فهرست کردن در مسیر فراموشی | جستاری از آرتور کریستال
آرتور کریستال برای ادبیاتدوستها و جستارخوانها نام آشنایی است؛ آشوبگری دوستداشتنی که به نظر میرسد یکتنه ژانر «جستار روایی» را چند قدم جلوتر برده است. کریستال ذهنی زیرک، دقیق و عاری از پیشداوری دارد و این ویژگیها از او جستارنویسی میسازند که چه با او موافق باشیم و چه نباشیم، نوشتههایش حالمان را خوب میکنند و تصویری تازه و متفاوت پیش چشممان میگذارند. نشر اطراف پیشتر مجموعهجستار فقط روزهایی که مینویسم را از او منتشر کرده و این مطلب بیکاغذ اطراف هم جستاری است از کتاب دیگرش آنچه ادبیات مینامیم که نشر اطراف ترجمه و انتشارش را در دستور کار دارد. در این جستار، آرتور کریستال سراغ بحث جذاب فهرست کردن و فهرستها در ادبیات میرود.
زیارت: گسست، گذار و پیوند دوباره
سفرنامههای حج از زیرشاخههای مهم ادبیات سفرند و فصل مشترک ادبیات سفر و ادبیات زیارت محسوب میشوند. آغاز سفر و خروج از خانه آغاز مواجهه با دیگری و تمایزهایش است، و ادبیات سفر و ادبیات زیارت را میتوان بهنوعی ثبت این مواجهه دانست؛ مواجههای مکانمند و زمانمند. آنچه در این مطلب بیکاغذ اطراف میخوانید برشی است از مقدمهی کتاب مکاتبات جدهی نشر اطراف که بخش مهمی از آن به سفرنامههای حج اختصاص دارد و بهزودی منتشر خواهد شد.
خوراکنگاری | وقتی غذا فقط غذا نیست
اصطلاح خوراکنگاری را برای اشاره به خودزندگینگاریهایی پیشنهاد دادهاند که در آنها قصهی «خود» ارتباطی تنگاتنگ با تهیه، آمادهسازی و/یا مصرف خوراکیها و غذاهای مختلف دارد و مسائل مربوط به غذا برای بازنمایی هویت و دغدغههای گوناگون راوی به کار میروند. در این مطلب بیکاغذ اطراف که از کتاب ادبیات من برگرفته شده است، با ژانر خوراکنگاری، کاربردهای آن و برخی از مهمترین آثار نوشتهشده در این ژانر آشنا میشویم.
آیا جستار هنوز غافلگیرمان میکند؟
با وجود همهی مزایا و آزادی عملِ پربرکتی که جستار به نویسندگان بزرگی مثل وولف و مونتنی داد، جستارِ زمانهی ما رام و خانگی شده و اغلب به نظر میرسد جذابیتش را از دست داده است. جستار سهبخشی و پنجبخشی که در بعضی از نظامهای آموزشی به دانشآموزان و دانشجویان آموزش داده میشود، در واقع مقولهای ناکارآمد و فرمولمحور است که شاید تمرینی برای بالا بردن مهارتهای نویسندگی باشد اما هیچ چیز زیبا و حیرتانگیزی در آن نیست. یا هست؟
شما که پروست نیستید | توصیههای اومبرتو اکو به نویسندگانِ تازهکار
اومبرتو اکو در سال ۱۹۷۷ برای دانشجویانش کتابی کمحجم منتشر کرد به اسم چگونه پایاننامه بنویسیم. اگرچه هدف این کتاب کمک به دانشجویان ارشد ادبیات بود اما به عنوان مجموعهای جالب، دلنشین و بسیار قوی از توصیههایی برای همهی نویسندگان، ماندگار شده است. هرچند اکو در این کتاب با کل روند نویسندگی، از انتخاب موضوع تا برنامهریزی و اجرای پژوهش و بازبینی، سروکار دارد، در بخشی بسیار تأثیرگذار، صریحترین توصیهها را دربارهی خودِ نوشتن ارائه میدهد که در این مطلب بیکاغذ اطراف سراغ همین توصیهها رفتهایم.
زبان مادری | جستاری در باب اینکه قصهها را چه کسی باید بگوید
همهی داستانهایی که در کودکی میخواندم پایان خوشی داشتند. در صفحههای آخر بعضیهایشان، خورشید زردرنگ بزرگی در حال غروب بود که نشانی از کورسوی امید داشت. کتابهایی که در نوجوانی میخواندم با متنهای زنده و واقعی نویسنده از تجربههای شخصیاش، مدام به یادم میآوردند که وقتی قصهمان را برای دیگران تعریف کنیم، دیگران از آن قصه التیام مییابند، پس یعنی داستانها جهان را انسانیتر میکنند و ما با آنها فهم بهتری از جهان پیدا میکنیم. از نظر مادرم، قصههای شخصی ما فاقد جنبهی انسانی بودند و چیزی جز شرم در خود نداشتند. بنابراین او هم مانند مادرش، برای پنهان کردن آن شرم، از گفتن داستانها بازم میداشت. اما بهراستی چه مدت باید در زندگی دیگران حضور داشته باشیم تا بتوانیم بخشی از خاطراتشان را که مثل سایه به وجودمان چسبیده، با دیگران به اشتراک بگذاریم؟
روایت آنلاین خود | خودروایتگری در دنیای دیجیتال
عرصهی بازنمایی خود در فرمهای تصویری و آنلاین متعددی که روایت خود یا به اصطلاح «خودروایتگری» را شکل میدهند، روزبهروز گستردهتر میشود. این بازنماییها شکلهای جدیدی از سوبژکتیویته را نیز ارائه میدهند و مسائل درخور تأملی دربارهی مرزهای متغیر و کاربردهای گفتمان خودزندگینامهای مطرح میکنند. این مطلب بیکاغذ اطراف برگرفته از بخشهایی از کتاب آیندهی نشر اطراف با عنوان ادبیات من است؛ شرحی انتقادی دربارهی ژانرهای متنوع روایتِ «خود» که عوامل مؤثر در بازنمایی زندگی شخصی را از لحظهی شکلگیری خاطره و ثبت تجربهی فرد تا عرضه و نقد اثر بررسی میکند.
کتابها و تأثیرشان – بخش دوم | ردپای کتاب در زندگی مشاهیر ایران
کتاب و کلمه رد عمیق و ماندگاری بر خاطر خواننده بر جای میگذارد. ردپای کتاب در خودزندگینامههای شخصیتهای برجستهی ایرانی نیز دیده میشود و مشاهیر گاه از جادوی کلمات در زندگی خود گفتهاند. گروه مطالعاتی منش، زیر مجموعهی نشر اطراف است که نقاط عطف زندگی مشاهیر ایران را در قاب خودزندگینامههای ایرانی بررسی کرده است. این بار بیکاغذ اطراف به سراغ بخشی از این پروژه رفته که در آن مشاهیر از کتابهای تأثیرگذارِ زندگیشان گفتهاند.
بعد از خواندن همچنان دوستم خواهند داشت؟ | جنبههای اخلاقی نوشتن دربارهی خود و دیگران
فیلیپ لوپِیت (متولد ۱۹۴۳، نیویورک) منتقد فیلم، نویسنده، شاعر و جستارنویس مشهور آمریکایی است. برخی لوپیت را سردمدار جستارنویسان آمریکایی میدانند، هرچند او این عنوان را لایق ادوارد هوآگلند میداند، نه خودش. اما نام لوپیت با جستار شخصی گره خورده و کتاب معروفش هنر جستار شخصی تقریباً در تمام دورههای جستارنویسی سراسر دنیا تدریس میشود. او نهتنها منتقد و مدرس دورههای جستارنویسی، که خودش هم از چیرهدستترین جستارنویسان حال حاضر دنیا است. این مطلب بیکاغذ اطراف جستاری است برگرفته از کتاب لوپیت با عنوان نشان دادن و گفتن؛ نگارش ناداستان ادبی (۲۰۱۳). لوپیت در این جستار با زبانی طنزآمیز از تجربیات شخصی خودش از نوشتن دربارهی دیگران مینویسد و از آدمهایی میگوید که وقتی دربارهشان ناداستان مستند نوشته، از او دلخور شدهاند و در این بین توصیههایی هم به خاطرهنویسان میکند.
جادهی ابریشم | رد پایت را دنبال کن
به نقشهی روی دیوار اتاقتان نگاه کنید. کولهپشتیتان را بردارید و آمادهی ماجراجویی باشید. میخواهیم به سفری طولانی برویم برای کشف رد پایمان که از هزاران سال پیش در گوشه و کنار جادهای پرپیچوخم زیر لایههای خاک پنهان شده است. سفر را از سرزمینهای شرق دور آغاز میکنیم، در جستوجوی ردپاها به شهرهای فراموششده سر میزنیم، از مکانهایی عبور میکنیم که تا به حال اسمشان هم به گوشمان نخورده و راهمان را تا کرانههای اقیانوس اطلس ادامه میدهیم. اینجا جادهی ابریشم است.
پاندمی و سرگیجهی روایت
گزارشهای تاریخی بهندرت میتوانند تجربهی سرگشتگی روایی و حس سرگیجهآور تقلا برای چنگ زدن به ریسمانی معلق را بازگو کنند؛ حسی که در دورههایی مثل دورهی پاندمی قدرت میگیرد و بر همهی زندگیمان سایه میاندازد. اما گاهی ادبیات است که در چنین برهههای دشواری، نجاتبخش میشود.
کتاب بالینی | ستایش چیزهای کوچک روزمره در ادبیات کهن ژاپن
اگر شما هم کتاب کوچک و سخت را خوانده باشید، احتمالاً با دیدن اشارههای مکررِ ریوکا گالچن به کتاب بالینی مشتاق شدهاید سراغ این کتاب بروید و ببینید این کتاب دقیقاً چه دارد. کمی که جستوجو کنید، متوجه میشوید غیر از گالچن، خیلی از آدمهای ادبیاتدوست دیگر هم این کتاب را ستودهاند؛ کتابی که هزار سال پیش نوشته شده اما بفهمینفهمی از زمانهی خودش جلوتر بوده. از این گذشته، سی شوناگن، نویسندهی کتاب که از ملازمان رکاب ملکه ساداکو بوده، در کتابش حرفهایی زده که خواندنشان بعد از هزار سال هنوز مفتونمان میکند و دنیای پیرامون را از یادمان میبرد. کتاب بالینی تصویرهای گیرایی از زندگی روزمره و جزئیات پیشپاافتاده و ظاهراً بیاهمیتِ دنیایی بیگانه و دور پیش چشممان میگذارد؛ دنیایی که، راستش را بخواهید، انگار آنقدرها هم که خیال میکنیم بیگانه نیست. شاید موقع خواندن کتاب با بعضی از حرفهای شوناگن موافق نباشیم یا به مذاقمان خوش نیایند، اما همین حرفها دریچهای به زندگی آدمهای هزار سال پیش میگشایند.
ما چگونه ما شدیم، به روایت کارنامه خورش | وقتی میرزاقاسمی «ما» را نجات میدهد
کارنامه خورش تلفیقی از خاطرهـخودزندگینامهنویسی، نوعی از داستان اولشخص، درآمدی بر آداب غذاخوری ایرانی و کتاب آشپزی است. البته که تمرکز اصلی اثر روی گونههای مختلف آش، پلو، بریان، خورش، بورانی و غیره و بعضاً نحوهی صحیح غذا خوردن است و با جزئیات، حتی انواع متفاوت چاشنی یک غذا یا اقسام متفاوت پخت آن در مناطق مختلف ایران ذکر میشود، اما کتاب در خلق ژانر، سنتشکنی کرده و به نوعی قصهگویی روی آورده است. در این مطلب بیکاغذ اطراف، بهاره جلالی به بهانهی مرور کتاب کارنامه خورش، از جایگاه فرهنگ غذایی در هویتآفرینی میگوید.
اصول نوشتن جستار شخصی (۳): هنر توضیح شهود
ادر لارا در سومین و آخرین بخش «اصول نوشتن جستار شخصی» میگوید که شهود در جستار کوتاه چه نقشی دارد و چگونه باید آن را به شکلی توضیح داد که فهمی نو به خواننده عرضه کند. او همچنین راهکاری عملی به ما میدهد تا بر دشواریهای شخصینویسی در قالب جستار کوتاه غلبه کنیم. این مطلب برشی است از فصل سوم کتاب رها و ناهشیار مینویسم.
اصول نوشتن جستار شخصی (۲): عناصر و ساختار جستار
اَدر لارا
در این مطلب بیکاغذ اطراف که دومین بخش «اصول نوشتن جستار شخصی» است، سراغ عناصر اصلی جستار میرود. خواهیم دید که چگونه باید این عناصر را کنار هم گذاشت و به هم پیوند زد تا استخوانبندیِ کلی جستار شکل بگیرد و چیزی که میشد فقط حکایتی شخصی باشد به جستار تبدیل شود. این مطلب برشی است از فصل سوم کتاب رها و ناهشیار مینویسم.
اصول نوشتن جستار شخصی (۱): بازگویی لحظهی «تغییر»
نوشتن جستار شخصی یا جستار روایی شاید آنقدرها که به نظر میرسد آسان نباشد، مخصوصاً اینکه هر لحظه و هر تجربهای، هر قدر بامزه یا جالب یا متفاوت، لزوماً جستار یا قصهای خودبسنده نمیآفریند. اَدر لارا در بخش اول «اصول نوشتن جستار شخصی» شرح میدهد که چگونه میشود لحظههای معنادار و مهمِ تغییر را از دل رخدادهای روزمره بیرون کشید و در قابِ جستار شخصی پیش روی خواننده گذاشت. این مطلب برشی است از فصل سوم کتاب رها و ناهشیار مینویسم.
دروغهای مصلحتی | ناداستانکی از ارین مورفی
ناداستانکی از ارین مورفی: به ما یاد داده بودند صفت «متفاوت» صورت تفضیلی و عالی ندارد. معلممان میگفت چیزها یا با هم متفاوتاند یا همساناند. «بینقص» هم همینطور؛ یک چیز یا بینقص بود یا نبود. ولی حتماً آرپی حس میکرد کانی از او «متفاوتتر» است.
درست مثل رعد و برق | گذشته و آیندهی جستار برقآسا
جستار برقآسا از جذابترین انواع ناداستانک است؛ ژانری که خیلیها آن را با مجلهی اینترنتی برویتی شناختهاند. بهتازگی این مجله، به مناسبت بیستیسالگیاش، گلچینی از بهترین جستارهای برقآسای نویسندگانش را در قالب کتابی گردآوری کرده که نشر اطراف بهزودی ترجمهی آن را منتشر خواهد کرد. آنچه در این مطلب بیکاغذ اطراف میخوانید مقدمهای است که زویی یوسییر، سرویراستار این مجله، بر این کتاب نوشته و خواندنش برای علاقهمندان به ناداستانک خالی از لطف نیست.
استانبول آرا گولر و استانبول من | به روایت اورهان پاموک
آرا گولر بزرگترین عکاس استانبول مدرن بود. عکسهای او زندگی ساکنان استانبول را هم در کنار معماری عثمانی شکوهمند شهر، مساجد شاهانه و آبنماهای عظیمش ثبت و روایت میکردند. اورهان پاموک، نویسندهی نامدار ترک و برندهی نوبل ادبیات سال ۲۰۰۶، از دوستان گولر بود و در همان محلهی او بزرگ شد. به تعبیر خود پاموک، «استانبولِ آرا گولر استانبولِ من است». پاموک در این مطلب که پس از مرگ گولر نوشته شده از استانبول میگوید و از اهمیت ثبت قصههای ساکنان شهر.
سفر به منتهای ذوق | جستارهای برتر جهان (۱۹۶۰ تا ۲۰۱۰)
در این مطلب میخواهیم جستارهای برتر جهان را که بین سالهای ۱۹۶۰ و ۲۰۱۰ نوشته شدهاند، معرفی کنیم. از دههی شصت میلادی تا کنون، بیشمار جستار عالی نوشته شدهاند و دیوانگی به نظر میرسد که بخواهیم فهرستی از جستارهای برتر جهان که در این دورهی زمانی به فهم ما از فرم ادبی جستار شکل دادهاند، تهیه کنیم. با این حال، چنین فهرستی تهیه شده؛ فهرستی الهامگرفته از جایزهی جستارهای غیرداستانی دانشگاه آیوا که هر سال به «بهترین جستاری که نمونهی بارز هنر جستارنویسی ــــجستوجو، آزمودن، کشف و تغییرــــ باشد» تعلق میگیرد.
منِ حسین، حسینِ من، من و حسین | نقدی بر «رهیده»، چهارمین کتاب از مجموعهی کآشوب
«رهیده»، تازهترین اثر از مجموعهی «کآشوب»، فرصتی تازه برای خواندن روایتهایی است که قرار است بازتابدهندهی نسبتِ شخصی روایتگران با حسینی که فهمیدهاند باشد. این مطلب بیکاغذ اطراف نقدی است بر این کتاب به قلم بهاره جلالی که برای نوشتن از رهیده، از آثار قبلی مجموعه کمک گرفته است چرا که به تعبیر خودش، «اکنون پدیدهی «کآشوب» به چنان پختگی در آثار مناسبتی ما رسیده که خودش بهتنهایی گفتمانی تازه خلق کرده و میتوان هر جلدش را نسبت به مفروضات همین گفتمان سنجید.»
در باب صدا، ایجاز و بیست سال ناداستانک
ناداستانک در مقایسه با بسیاری از ژانرهای ادبی دیگر، عمرِ چندانی ندارد. با این حال، مخاطبان بسیاری پیدا کرده و خیلیها، چه در جایگاه خواننده و چه در جایگاه نویسنده، شیفتهی قابلیتهای این ژانر شدهاند. مجلهی آنلاین برویتی که بهتازگی بیستمین سالگرد انتشارش را جشن گرفته، نقش مهمی در آشنا کردن بسیاری از نویسندگان و خوانندگان با ناداستانک و جستار برقآسا ایفا کرده است. این مجله در آستانهی بیستسالگیاش گلچینی از بهترین ناداستانکهایش را در کتابی گرد آورده که نشر اطراف بهزودی ترجمهی آن را منتشر خواهد کرد. این مطلب بیکاغذ اطراف هم مقدمهای است که دینتی دابلیو. مور، بنیانگذار و سردبیر موفق مجلهی برویتی، بر این کتاب نوشته؛ مقدمهای که هم روایتی است خواندنی از تجربهی راهاندازی و ادارهی مجلهای اینترنتی و هم تصویری کلی از ژانر ناداستانک ترسیم میکند.
میز کاری میان آسمان | انی دیلارد از زندگی نویسنده میگوید
انی دیلارد نویسنده و شاعر تقدیرشدهی آمریکایی و برندهی جایزهی پولیتزر بهترین ناداستان در سال ۱۹۷۵ است. در این مطلب از بیکاغذ اطراف، با بخشی از برجستهترین اندیشههای او دربارهی نویسندگی و زندگی ادبی آشنا میشویم.
کوچک و سخت | از زبان مترجم
کوچک و سخت از آن کتابهایی است که شاید در اولین مواجهه ندانی باید در گروه کدام کتابها طبقهبندیاش کنی. روزنوشت؟ خاطرهپردازی؟ جستار؟ نقد ادبی؟ یا چیزی دیگر. دلیلش شاید این باشد که ریوکا گالچن در این کتاب عامدانه قالبی کمتر شناختهشده را برای نوشتن از تجربهای کمتر شناختهشده (دستکم برای خودش) انتخاب کرده، آن هم از منظری کمتر شناختهشده. او در کوچک و سخت از دریچهی نویسندگی و ادبیات به تجربهی مادری مینگرد و تصویری متفاوت از این تجربه پیش چشم ما میگذارد. رویا پورآذر، مترجم کتاب کوچک و سخت، در این یادداشت از مواجههی خودش با این کتاب میگوید.
دوران نقرهای جستار | فرم ادبی جستار در روزگار عدم قطعیت
کتاب جستارهای معاصر آمریکا گلچین جستارهای چهلوهفت نویسندهی آمریکایی و نمونهای از سبکها و موضوعات مختلفی است که طی بیستوپنج سال اخیر در فرم ادبی جستار جلوهگر شدهاند. در این مطلب بیکاغذ اطراف خلاصهای از مقدمهی این کتاب را میخوانید که در آن فیلیپ لوپیت، ویراستار این کتاب و نویسندهی یکی از جستارهایش، به شکوفایی ناداستان ادبی در زمانهی عدم قطعیت میپردازد.
شدت پریشانیات چند است؟ | جستاری دربارهی روایتِ درد
چه میشود اگر به هر قصه از جنبهی تأثیر جسمی و عاطفیاش نگاه کنیم و به جای واژهها اعداد را به کار ببریم؟ چه میشود اگر فرض کنیم عدد ده به معنی غیر قابل تحمل است؟ آیا میشود به درد نهفته در قصهها فقط با یک عدد نمره داد؟ اگر قرار باشد به شدتِ درد، رنج، نگرانی، اضطراب، ترس و اندوه قصههایمان نمره بدهیم، چقدر میتوانیم همدلی و همراهی آدمها را برانگیزیم و دیگران را با خودمان همراه کنیم؟ این مطلب بیکاغذ برش کوتاهی است از کتاب «ورای خاطره» که نشر اطراف ترجمهی آن را در دست انتشار دارد.
میتونی بیای سفر؟ | نگاهی به برترین سفرنامههای معاصر
شاید در شرایط فعلی و محدودیتهای کرونایی نتوانیم زیاد سفر کنیم ولی سفرنامههای خواندنی همیشه ما را سریع و ارزان، گاهی با طنز و گاهی با جدیت، به اینجا و آنجای جهان میبرند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، تعدادی از بهترین سفرنامههای نوشتهشده در چند دههی اخیر را معرفی کردهایم.
نامرئی، مثل اشباح | جستاری دربارهی زاهدان و زمان
وقتی یک خارجی در چهارراهِ کهنهی شهری مثل زاهدان میایستد، چیزهایی میبیند که از پیش میخواسته ببیند؛ مثل فقر و نجابت و چهرههای آفتابسوخته. کلیشهی منطقهی محروم و مردمان نجیب نمیگذارد شهر واقعاً دیده شود. کسی که از جای دیگری آمده، احتمالاً همانجا گوشیاش را درمیآورد تا آنچه را میخواسته ببیند برای همیشه ثبت کند. اما شهر، هیچکدام از آن تصاویرِ ثبتشده نیست. در این مطلب بیکاغذ اطراف، قاسم نجاری که خودش زاهدانی است شهر زاهدان را از دریچهی چشم خودش روایت کرده و از اشباح گذشته و آینده گفته است.
کتابها و تأثیرشان – بخش اول | ردپای کتاب در زندگی مشاهیر ایران
کلمهها جادو میآفرینند. در سطر سطر کتاب تصاویری میسازند زنده و دریچهای میشوند به دنیاهایی متعدد و متنوع. و گاه این دریچههای نو خواننده را بر آن میدارد که سرنوشت و زندگی خود را تغییر دهد. گروه مطالعاتی منش زیر مجموعهی نشر اطراف است که نقاط عطف زندگی مشاهیر ایران را در قاب خودزندگینامههای ایرانی بررسی کرده است. این بار بیکاغذ اطراف به سراغ بخشی از این پروژه رفته که در آن مشاهیر از کتابهای تأثیرگذار در زندگیشان گفتهاند. در ادامه بخش اول این مطلب را میخوانید.
کاتاستروفا | جستاری از الکساندر همن
اگر فاجعه، آنطور که نظریهی تراژدی میگوید، رخداد دراماتیکی است که مسیر پیرنگ به سوی تصویر و نتیجهی نهایی را آغاز میکند، نبودِ فاجعه یعنی ممکن است که پیرنگ تراژیک هیچگاه حل نشود و پایان نگیرد. به بیان دیگر، وقتی زندگی را روایت میکنیم، چیزی که از قصهمان روایتی جاندار و معنادار میسازد، فاجعههایی است که بازگو میکنیم. اگر بخت آنقدر یارمان باشد که از پیچش فاجعهبار پیرنگ قصهمان جان سالم به در ببریم، میتوانیم داستانش را تعریف کنیم؛ باید داستانش را تعریف کنیم. الکساندر همن در جستار کاتاستروفا دربارهی همین موضوع حرف میزند، دربارهی ضرورت روایت فاجعه برای فهم قصهی خود و دیگران.
زنی که عاشقِ دیدن بود | نگاهی به سفرنگارههای الا مایار
الا مایار، سفرنگار و عکاس ماجراجوی سوئیس، زندگی پرقصهای داشت و نوشتهها، عکسها و فیلمهایی که از سفرهایش باقی ماندهاند مخزن اطلاعاتی غنی و ارزشمند دربارهی زندگی روزمرهی مردمان روزگار گذشتهاند. گذار مایار در جریان سفرهایش به ایران هم افتاد و، گرچه به خاطر شروع جنگ جهانی دوم مجبور شد سفرش را کوتاه کند، فیلمهایی در این سفر گرفت که حالا قدیمیترین فیلمهای رنگی باقیمانده از ایران آن روزگارند. این مطلب بیکاغذ اطراف مرور کوتاهی است بر زندگی مایار و سفرنگارههای نوشتاری و تصویریِ بینظیرش.
روایت سفر یا روایت استعمار؟ | جستاری از تزوتان تودوروف
روایت سفر ژانری قدیمی است. آدمها از دیرباز سفر میکردهاند و از دیرباز ماجراهای سفرشان را روی کاغذ میآوردهاند. اما روایت سفر فقط بازگوییِ رخدادهای سفر نیست و ویژگیهای دیگری هم دارد؛ ویژگیهایی که باعث میشوند حتی پس از گذشت قرنها برای خوانندگان جذاب باشند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، که ترجمهی فصلی از کتاب پندهای تاریخ است، تزوتان تودوروف ژانر روایت سفر را بررسی کرده و از نسبت این ژانر با تاریخ استعمار و با خوانندهی اروپایی امروزی میگوید.
من هم نباشم، نامه آنجا هست
بیشتر ما حالا به شیوههای ارتباطی سریع و آنی عادت کردهایم و نامه نوشتن برایمان غریبه است. اما نامهنگاری، مخصوصاً در روزگاری که همهگیری جهانی کرونا میان ما و خیلی از آدمهای عزیزمان فاصله انداخته، میتواند دریچهای به لذتهایی تازه و کمنظیر باشد. در این مطلب بیکاغذ اطراف، جکی پالزین از روابط پربار و صمیمانهای میگوید که نامهنگاریهای خوب برای آدمها ایجاد میکنند، آن هم در زمانهای که دیگر بیشتر تعاملها لحظهای و بدون فکر رخ میدهند.
سخنرانی کورت ونهگات دربارهی الگوی داستانهای معروف
کورت ونهگات در کتاب خودزندگینامهاش، یکشنبهی نخل، از خودش میپرسد «چه دستاوردی برای فرهنگم داشتهام؟» خودش جواب میدهد پایاننامهی کارشناسی ارشد انسانشناسیاش در دانشگاه شیکاگو که البته مردود اعلام شد چون به قول خودش «خیلی ساده بود و بهنظر بامزه و جالب میآمد!» و اتفاقاً همین سادگی و بازیگوشیِ گیرای ایدهی ونهگات رمز ماندگار شدنش شد. کل ایدهی ونهگات این است: قصهها را میشود در قالب نمودارهایی بازنمایی کرد و جذابیت نمودارهای قصههای یک جامعه یا فرهنگ دستکمی از جذابیت شکل کوزهها و سرنیزههای باستانیاش ندارد.
فیلمجستار: جایی میان داستان و ناداستان
نورا ام. آلتر، استاد هنرهای سینمایی و رسانهای، در کتاب اخیر خود «فیلمجستار پس از حقیقت و خیال» (۲۰۱۸) فیلمجستار را اینطور توصیف میکند: فیلمجستار یکی از ژانرهای بینابینیِ فیلمسازی غیرداستانی است که نه کاملاً داستانی است، نه مستند و نه فیلم هنری، بلکه وجوهی از همهی اینها را در خود دارد. در ادامه بخشی از مقدمهی این کتاب را میخوانید.
تفاوت خودزندگینگاره و زندگینامه
سیدونی اسمیت و جولیا واتسن، از اساتید دانشگاه مینهسوتا، سال ۲۰۱۰ کتابی منتشر کردند که میکوشد مجموع مباحث مربوط به روایت زندگی را بررسی کند .کتاب «خوانش خودزندگینامه: راهی به فهم روایتهای زندگی» مقدمه و نگرش نظریِ نقادانه و جامعی است به خودزندگینگاری و حوزهی گستردهی متون، رویههای عملی و کنشهای خودزندگینامهای. در ادامه گزیدهای از این کتاب را که به زودی در نشر اطراف منتشر میشود میخوانید.
ساختار روایی تاریخ بیهقی و نقش روایتهای افزوده
تاریخ بیهقی از مهمترین آثار تاریخی و ادبیِ فارسیزبانان و نقطهی اوج شیوهی تاریخنگاری در ایران است و بسیاری از پژوهشگران غنای واژگان بیهقی، زلالی و تراشخوردگی نثرش، سازگاری و همخوانی کلام او با اندیشهاش، و دقت و امانتش در روایت رویدادها را ستودهاند. کسانی که دربارهی بیهقی و تاریخ او نوشتهاند، به توانایی چشمگیر او در پردازش شخصیتهای تاریخی و نیروی رشکبرانگیزش در قصهگویی و داستانپردازی هم اشاره کردهاند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، حورا یاوری، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و منتقد ادبی، ساختار روایی این اثر بزرگ را بررسی کرده است.
پژوهش در ناداستان روایی | قدم به قدم تا سرزمین عجایب
انتخاب موضوع تاریخی جذاب برای ناداستان روایی، مهم است اما اگر نتوانید اطلاعات جامعی دربارهی موضوع پیدا کنید و از این اطلاعات به روایتی جذاب برسید، مخاطب راضی نخواهد شد. برای کسب چنین اطلاعاتی، لازم است تحقیق کنید. این تحقیق و پژوهش اغلب بسیار گستردهتر از مرور اسناد آرشیویست. در این مطلب بیکاغذ اطراف، تاد جیمز پیرس از تجربهی خود در حوزهی پژوهش در ناداستان روایی میگوید.
تاریخ و داستان از نگاه پل ریکور | شکلدهی به زمانِ انسانی
پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، افق تازهای در نگاه ما به زمان، تاریخ و روایت گشوده است. از نگاه او، نه داستان از واقعیت جداست و نه تاریخ میتواند پیوندش با روایتگری را انکار کند. این مطلب بیکاغذ اطراف گزیدهایست از گفتوگوی ریکور با کریستیان دلاکامپانی دربارهی استعاره و روایت که به موضوع پیوستگی یا گسستگی تاریخ و داستان میپردازد.
راهنمای تصویری نوشتن جستار شخصی
جستارنویسی، مخصوصاً نوشتن جستار شخصی، فرایندی اکتشافی است. ممکن است بارها مسیرتان را عوض کنید و تغییر جهت دهید تا بالاخره به نقطهی پایانی برسید. با این حال، ساختارهای عمومیای وجود دارند که شناختشان کمک میکند تصویر درستتری از فرایند اکتشافیِ نوشتن داشته باشیم و کمتر به بیراهه برویم. تیم بَسکام فارغالتحصیل کارشناسی ارشد نویسندگی غیرداستانی از دانشگاه آیواست و علاوه بر جستارنویسی در مجلههایی مثلThe Missouri و The Florida Review دریافت جایزههای بهترین ناداستان خلاق و بهترین سفرنوشتِ آمریکایی را هم در کارنامهی حرفهای خود دارد و میان چهار کتاب او، کتاب روزهای آفتابپرست: خاطرات هاوتن میلفن برندهی جایزهی ناداستان بِیکلِس شده است. بسکام در این مطلب سراغ همین ساختارهای کلی اما مفید رفته است.
نوشتن از تروما سپر نقد نیست | مصاحبهی مونیکا لوینسکی با رکسان گی
نوشتن از تروما کار دشواریست. خیلیها فکر میکنند شرط لازم و کافی برای نوشتن از دردها و زخمها شجاعت است و بیرون ریختن احساسات. اما تألیف نوشتهی خوبی که از دل ترومای خود یا دیگران درآمده باشد ، به چیز بیشتری نیاز دارد: به آگاهی از حدومرزهای خودمان و به انتخابهای فنی نویسندگی. اینهاست که نوشته را تأثیرگذار و باکیفیت میکنند. این مطلب بیکاغذ اطراف ترجمهی قسمتهایی از مصاحبهی مونیکا لوینسکی با رکسان گی دربارهی همین تجربه است؛ تجربهی نوشتن از تروما.
تاوان ابهام | کرونا و ناهماهنگی شناختی
همهگیری کویدـ۱۹ یا همان کرونا شکل و شمایل زندگی همهی مردم جهان را تغییر داده است. علاوه بر جنبههای اقتصادی و مادی بحران، روابط انسانی و اجتماعی که زمانی تسکینی برای خیلی از دردهای ما بودهاند، بنا به ضرورت، محدودتر شدهاند و همین موضوع به نوعی ناهماهنگیِ شناختیِ جمعی انجامیده است. النور مورگان، روانشناس انگلیسی، در این جستار سراغ همین موضوع رفته و گرچه نگاهش عمدتاً بر نمونهی خاص همهگیری کرونا در انگلستان و ناکارآمدی دولت این کشور در مواجهه با این بحران متمرکز است، خواندنش خالی از لطف نیست.
بُرد همیشه از آن زندگیست | قهرمانها و عادیها در کتابفروشی
خیلی از ما در برههای از زندگیمان خیال باز کردن یک کتابفروشی را در سر پروراندهایم و با رؤیای آن زندگی کردهایم. آناتول برویارد هم در شبهای سردِ یوکوهاما به کتابهایی فکر میکند که مثل قوموخویشی که آنها را هرگز ندیده وهمانگیز و خیالانگیزند. او در متن پیشِ رو از زندگی و ادبیات میگوید و از کتابفروشیای که این دو را به هم پیوند میدهد.
خاطره نویسی زندگی را از نو میآفریند
خاطره نویسی یا ــ شکل قوامیافتهترش ــ خاطرهپردازی چیزی فراتر از صرفِ عملِ نوشتن است. خاطره نویسی یعنی از نو خواندن و از نو نوشتن زندگی، اغلب نه دقیقاً چنان که بوده، بلکه چنان که میخواهیم باشد. اَدایر لارا در این مطلب توضیح میدهد که…
شش قاعدهی ثبت تاریخ شفاهی از نگاه تاریخنگاران موسیقی پانک
تاریخ شفاهی ژانر جذاب و پرطرفداری است، اما منظور از تاریخ شفاهی دقیقاً چیست و برای خلق تاریخ شفاهی موفق باید به چه قواعدی پایبند باشیم. نویسندگان این مطلب تعریفی از تاریخ شفاهی میدهند و دربارهی قواعدی میگویند که کمک میکنند از انبوه مصاحبههای پراکنده و گاه تناقضآمیز به روایتی گیرا و مفید برسیم، بی اینکه صدای راویان را قربانی مداخلههای ویرایشی و تدوینی نابجا کنیم.
خودزندگینامهها چطور تقسیمبندی میشوند
خاطره این روزها مدام مهمتر از قبل میشود. شبکههای اجتماعی پر از خاطرات و روایتهای شخصی شدهاند بدون اینکه عیارشان معلوم باشد. خودزندگینامه از محبوبترین قالبهای امروز است و آدمهای مشهور و غیرمشهور فکر میکنند که باید روایتی از زندگی خودشان بر جای بگذارند. در…
ویدیوجستار فرمی انفجاری است
ویدیوجستار فرم رسانهای نسبتاً جدیدی است و وجه تمایزش با فرمهای دیگر، مخصوصاً فیلم کوتاه، شاید چندان آشکار نباشد. در این مطلب، سازندگان ویدیوجستار از ویژگیها، قواعد و اهداف این فرم میگویند و شرح میدهند که چه چیزی آن را از فیلم کوتاه متمایز میکند.
از سفر بیرونی تا سفر درونی | دربارهی جستار سفرنوشت
در عصر صنعت گردشگری و رواج سفرنامهنویسی در وبلاگها و شبکههای اجتماعی، چه چیزی سفرنوشتها یا جستارهای سفرنامهای را از کتابچههای راهنمای سفر متمایز میکند؟ نویسنده در این مطلب بر اهمیت پل زدن میان اکتشاف درونی و سفر بیرونی انگشت میگذارد و گامهایی برای بازگویی تجربهی سفر در قالب جستار معرفی میکند.