بیان راه حلها در قالب قصه | شیوهای پایدار برای مواجهه با تغییرات اقلیمی
زمانی که راهحلهای پایداری را تبلیغ و معرفی میکنیم، معمولاً بهراحتی اولین قانون بازاریابی را فراموش میکنیم: اینکه مشتری در اولویت است. اغلب اوقات وقتی تیمهای بازاریابیِ برندها یا کسبوکارها برای اولین بار با مقاصد یا ارتباطاتِ پایداری سر و کار دارند، به اشتباه تصور میکنند که شرکتشان قهرمان است و نقش محوری دارد. توضیح میدهند که «به چه دستآوردهایی افتخار میکنند» و «چقدر بهتر از سایر رقبا عمل کردهاند.» فراموش میکنند که این موضوع برای مشتری کاملاً بیاهمیت است؛ هیچکس علاقهای ندارد دربارۀ رکوردهای پایداریتان بداند. مشتریها فقط میخواهند بدانند راهحل شما برای حل مشکلات چیست. اما این موضوع با آمار ممکن نیست. ما قصهها را بیش از آمار باور میکنیم، بهویژه زمانی که با مخاطراتی جدی همچون تغییر اقلیمی مواجه هستیم. به همین دلیل است که سیاستمدارانْ سخنرانیهایشان را با قصه و خاطرات کوتاه و شخصی شروع میکنند، مؤسسههای خیریه قصهٔ یکی از قربانیان را تعریف میکنند و برندها در پیامهای تبلیغاتیشان قصهبارانتان میکنند. راهحلجوها باید قصهگو باشند. چون هر قدر هم که راهحلتان عالی باشد، بدون قصه هرگز نمیتوانید آن را به کسی بفروشید.
عادت نمیکنم، پس هستم! | روایت تجربۀ یک مربی فلسفۀ کودک از فلسفهورزی با کودکان
بعد از چند جلسه نشستن در کنار بچهها، کمکم یاد گرفتم که باید بتوانم پابهپای آنها شگفتزده شوم. شگفتزدگی واقعی. فهمیدم بچهها ادا را زود تشخیص میدهند. احوال بد و خوب را میفهمند. یاد گرفتم باید سؤال داشته باشم. دقت کنم. و واقعاً لکههای سیاه روی ماه را شگفتانگیز بدانم. که البته شگفتانگیز هم هست. فهمیدم اشک ریختن برای یک نقاشیِ پاره شده را جدی بگیرم، چرا که نقاشیِ جایگزین، هرچقدر هم بهتر باشد، باز فرق مهمی با آن قبلی دارد. اینکه دیگر آن نیست و یک چیز دیگر است. فهمیدم گاهی این بدیهی شمردنهای بزرگسالان است که باعث میشود دیگر از هیچچیزی شگفتزده نشوند. و این میتواند نقطۀ شروع ضعف در تفکر و اندیشیدن آنها باشد که به کودکان هم منتقل شده و آنها را در مسیرِ چهارچوبهای خشک بزرگسالی قرار میدهد.
اسطورههایی که نابرابریهای سازمانی را توجیه میکنند! | یادداشتی دربارۀ عدالت سازمانی
معمولاً مجموعهای از رفتارها باعث میشود نابرابری در سازمان موجه به نظر بیاید و رفتهرفته به امری روزمره و بدیهی تبدیل شود. شناسایی این رفتارها اهمیت بسیاری دارد، بهویژه از آن روی که این اقدامات به تنهایی و در خلاء عمل نمیکنند، بلکه اثر تجمیعی دارند؛ یعنی اینکه شخصی در چه جایگاه شغلیای استخدام شود، تأثیر میگذارد بر اینکه چقدر احتمال ارتقاء و جابجایی در سازمان داشته باشد، چه پاداشهایی بگیرد و به طور کلی از چه منافعی بهرهمند یا محروم شود. با مرور ادبیات موضوع به دو اسطورۀ مهم در این رابطه میرسیم: بهرهوری و شایستهسالاری. بهرهوری و شایستهسالاری همواره در سازمانها مورد تأکید مدیران بودهاند. آنها برای توجیه تصمیماتی که اتخاذ میکنند چنان بر این دو مفهوم تأکید دارند که گویی معیارهایی جهانشمول و یکسره عاری از ارزشگذاری برای سنجش بهرهوری و شایستگی در دست دارند. اما توجه به این نکته ضرورت دارد که نگاه غیر انتقادی به این مفاهیم موجب پدید آمدن هالهای از تقدس خواهد شد که در نهایت میتواند عدالت سازمانی را کمرنگ کند.
ریال و خیال | نگاهی به پیوند اقتصاد و علوم انسانی
اقتصاددانها عموماً به دانش ریاضیاتی و نظری خود متکیاند و از دیگر رشتهها، مخصوصاً حوزۀ علوم انسانی، بهندرت کمک میگیرند. این انحصار و تکروی بارها به خطاهای بزرگ و پیشبینیهای اشتباه منجر شده ولی هنوز هم رویکرد نظریهپردازان اقتصادی تغییر نکرده است. اما چه میشد اگر این کارشناسان از حوزهای مثل ادبیات کمک میگرفتند و با خواندن رمان و داستان، درکشان از واقعیتهای زندگی و رفتارهای انسانی را افزایش میدادند؟ گری سُل مورسون (منتقد ادبی) و مورتون شَپیرو (اقتصاددان) در کتاب Cents and Sensibility همین ایده را مطرح میکنند و میگویند میتوان بهترین جنبههای اقتصاد را نگه داشت و با کمک ادبیات آن را کمی از انزوا درآورد و متواضعتر و مفیدتر کرد. در این مطلب بیکاغذ اطراف که ترجمۀ مقدمۀ همین کتاب است، آنها دربارۀ کارکردهای علوم انسانی در حوزۀ اقتصاد صحبت میکنند و اهمیت حیاتیاش را برای شناخت انسان متذکر میشوند.
سفر طراح | پژوهشی دربارۀ نقش ادبیات داستانی در پرورش تفکر معمار
ویژگی اصلی داستانها و چیزی که آنها را از دیگر فرمهای روایی متمایز میکند، عنصر تخیل است. نویسنده با کمک تخیلش دنیایی خلق میکند که شبیه این جهان هست و نیست. اما این دنیا فقط برای سرگرمی نیست. میتواند واجد معانی و مفاهیم عمیقتری باشد و الهام ببخشد. همانطور که خیلی از هنرمندان و فیلسوفان و اندیشمندان از آثار داستانی به عنوان منبع الهام و الگو استفاده کردهاند و از مفاهیم آن برای شرح و بسط ایدهشان بهره بردهاند. این الگو برای معمار هم کاربرد دارد و او هم میتونند از امکانات جهان داستان برای تخیل کردن، طراحی، اندیشۀ طراحانه و مواجهۀ حرفهای استفاده کند. جستار پیش رو بر همین موضوع دست میگذارد و ایدۀ تلاقی معماری و ادبیات داستانی را مطرح میکند. در این مطلب، داستانهایی از همینگوی و داستایفسکی و دو حماسۀ بزرگ تاریخی، یعنی شاهنامه و گیلگمش به عنوان نمونه بررسی شدهاند.
خانه را با کلمه بساز | تجربهٔ مواجهه با کتاب «خانهخوانی»
کتاب «خانهخوانی» تلاشی است برای مطالعهٔ خانههای دورهٔ گذار معماری تهران و بازنمایی کیفیت زندگی در آنها. نویسنده با کنار هم گذاشتن خاطرات ساکنان این خانهها و جستوجو دربارهٔ نسبت زندگی و مکان، مجموعهروایتهایی از تجربهٔ زیستهٔ این افراد به دست میآورد. علی طباطبایی در این کتاب از روایت برای دو هدف استفاده میکند: یکی برای فهم رابطهٔ زندگی و خانه با شنیدن روایتهای زندگی ساکنان و دیگری برای بازنمایی و بیان مجدد برخی از آنها در کنار یکدیگر.
نقشهی گنج | قصه به چه کار پزشک میآید؟
شاید مهمترین هنرِ یک پزشک نه آشناییاش با علم پزشکی، بلکه خوب «قصه شنیدن» و البته خوب «قصه گفتن» باشد. میگویم «قصه گفتن» چون هیچ کاری از توضیح بیماری برای کسی که از علم پزشکی سر در نمیآورد، سختتر نیست و چنین کاری فقط از عهدهی پزشک قصهگو بر میآید، و میگویم «قصه شنیدن» چون بهتجربه دیدهام که فقط وقتی با حوصله به قصههای بیمار گوش دادهام، در تشخیص بیماری گل کاشتهام، نه وقتی که توی کتاب و مقاله دنبال تشخیص بیماری بودهام. و تازه، بهغیر از بحث ارتباط تشخیص و درمانِ درست با هنر قصه گفتن و شنیدن، بیشتر شکایتها و دلخوریهای بیماران از پزشکان هم به نشنیدن قصههای آنها و البته حرف نزدن و قصه نگفتن پزشکان برای آنها مربوط میشوند.
میخواستم خودم قصهام را بگویم | دربارهی روایت تروما، جرم و بزهدیدگی
صبح روزی در سال ۱۹۹۰، وقتی سوزان برایسون، استاد فلسفهی تحلیلی کالج دارتموث، مشغول پیادهروی بود، مردی به او حمله کرد، کتکش زد، به او تعرض جنسی کرد، به قصدِ خفه کردن گلویش را فشرد، و رهایش کرد تا بمیرد. اما سوزان جان به در برد و مواجههاش با این واقعهی تروماتیک را دستمایهی نوشتن روایتی دستِ اول، درخشان و منحصربهفرد کرد. روایت او دستکم از دو جهت شاخص است. اول اینکه، به تعبیر خود برایسون، قصه یا روایت او به نوعی خلافآمدِ «روایتهای استانداردِ» تجربهی بزهدیدگی است. برایسون با «روایتهای خطی از بهبودی» کنار نمیآید و نشان میدهد که چگونه قصهی شخصی خودش از تجاوزْ سامانِ مشخصی نداشته و همیشه جاری و قابلِ بازنویسی و بازگویی بوده است. دیگر ویژگی برجستهی روایت او هم مواجههی دقیق و مفهومی و در عین حال بیانگرانه با تجربهی بزهدیدگی و موقعیتهای مرتبط با آن است؛ تجربهای انسانی که اغلب بهدرستی روایت نمیشود.
معماری روایی | از ایتالیای عصر رنسانس تا باغهای انگلیسی
شاید بحث نظری دربارهی معماری روایی و پیوند روایت و معماری جدید و نوپا به نظر برسد، اما بهکارگیری روایت در معماری پدیدهای مدرن نیست. بر اساس شواهد، حتی رومیان باستان هم در افزودن روایت به بناهایشان ماهر بودند و نوعی تجلی اسطورهشناسانه به آنها عطا میکردند. رومیان باستانْ معماری را هم سازماندهنده میدانستند و هم رسانه، و در هر دو نقش، آن را به کمال به کار میبردند. حتی امروز ویرانههای فوروم رم همچون پشتهی بلندی از روایت است.
قصهی آیندهی سازمان | جهانهای داستانی باز و بسته
هر سازمانی برای آیندهاش قصهای در ذهن دارد، چه به قصهاش آگاه باشد، چه نباشد. یکی از پرسشهای کلیدی این است که آیا سازمان، دستکم تا اندازهای، در این قصهی آینده دخیل است یا دستِ سرنوشت است که این قصه را مینویسد؟ پرسش مهم دوم دربارهی ماهیت قصهی آینده است: قصهی سازمان، از نظر موقعیت، باز است یا بسته؟ موقعیتهای داستانی بسته کارکنان را با ترس به حرکت وامیدارند و گزینههای چندانی پیش رویشان نمیگذارند، در حالی که قصههای باز برای برانگیختن کارکنان به وظایف سازمانی معنایی عمیقتر میدهند و امکان انتخابهای متعدد را برایشان فراهم میکنند. این مطلب بیکاغذ اطراف، که از کتاب روزی روزگاری سازمانی برگرفته شده است، انواع مختلف پیرنگهای قصهی آینده را معرفی میکند و شرح میدهد که استفاده از هر نوع پیرنگ، چه تأثیری بر فرهنگ و هویت سازمانی میگذارد.
آنها به نهنگها شلیک میکنند، مگر نه؟ | دربارهی جهان بازیهای ویدئویی
بازیهای ویدئویی، در بهترین حالت، جهانهایی خیالی پیشِ روی ما میگذارند که تجربهی زندگی در آنها تجربهای یگانه است. آنها ژانرهای مختلف را از ادبیات، سینما، موسیقی، معماری و دنیای مُد میگیرند و ترکیب میکنند تا قصهای روایت کنند که بیشترین درگیری حسی را با مخاطب ایجاد کند. مخاطب، از جایی به بعد، به خودِ شخصیتِ اصلی تبدیل میشود. جهان واقعی و جهان مَجازی در هم ادغام میشوند و این آغاز ماجرایی تازه است. متنی که میخوانید جستوجویی است برای سر در آوردن از یکی از همین تجربهها در بازی «دیسآنرد» یا «سرافکنده».
دریایی که در آن شنا میکنیم | قصه در عصر دادههای دیجیتال
قصهها نقشی محوری در فهم ما از جهان دارند. آنها به زندگی شخصی و حرفهای ما سمتوسو میدهند و اهداف، آرمانها و رؤیاهایمان را میسازند. گویی قصهها مهار زندگی ما را در دست دارند. اما اگر رمز و راز کار با قصهها را بدانیم، اگر بدانیم نیروی قصه چگونه عمل میکند، آنوقت ماییم که سکان هدایت قصهها را به دست میگیریم. فرانک رُز که چند سال پیش در کتاب «هنرِ غوطهور شدن» سراغ تأثیر فناوری بر هنر کهنِ قصهگویی رفت، در تازهترین کتابش، «دریایی که در آن شنا میکنیم»، جایگاه و شیوهی کار قصه در عصر اطلاعات و دادههای دیجیتال را بررسی کرده و تصویری نو از نقش قصهها در چنین جهانی پیش چشم ما گذاشته است. در این مطلب بیکاغذ اطراف، ترجمهی مقدمهی او بر کتاب «دریایی که در آن شنا میکنیم» را میخوانیم؛ کتابی که نشر اطراف ترجمه و انتشارش را در دستور کار دارد.
از قصهی من تا قصهی ما | برشی از کتاب روایت و کنش جمعی
توضیح کنش جمعی از دغدغههای اصلی علوم اجتماعی مدرن است. نظریههای کنش جمعی را میشود در قالب چند مکتب فکری طبقهبندی کرد. هر یک از این مکاتب فکری در فهم ما از شیوههای حل مسائل کنش جمعی و رفع موانعِ آن، سهم بزرگی دارد اما آثار پژوهشی این حوزه، با وجود همهی یافتههایشان، کاملاً رضایتبخش نیستند و از عهدهی توضیح بعضی جنبههای کنش جمعی بر نمیآیند. این کاستیها بستر مناسبی برای طرح نظریهی روایتمحورِ کنش جمعی فراهم میکنند؛ نظریهای که توضیح میدهد روایت و قصه چگونه افراد را به کنش جمعی هدفمند بر میانگیزد. فردریک دبلیو مِیِر در این مطلبِ بیکاغذ اطراف شرح میدهد که قصهها دقیقاً چگونه نیروی پیشرانِ کنش جمعی میشوند و چرا روایت، برای آنهایی که میخواهند دیگران را به کنش جمعی برانگیزند، ابزاری قدرتمند است.
قصهی رنجت را بگو | بازنمایی بیماری در قالب روایت
وقتی بیمار میشویم، مثل قلوهسنگی که درون آب پرتاب شده، با مجموعهای از تجربههای جدید احاطه میشویم. بسته به شدت و زمان درگیری با بیماری، ممکن است بخش زیادی از توانمندیها، مسئولیتها و آزادیهای ما از دست برود و هراس پیشروندهای از پیچیدهتر شدن رنج بیماری یا درمانناپذیری گریبانمان را بگیرد. بیماری توان بیرحمانهای برای بر هم زدن نظم زندگی روزمرهی ما دارد و درست همین جا است که ما برای سر در آوردن از کلاف گرهخوردهای که دورمان پیچیده شده، نیازمند خلق روایت هستیم.
پزشکی روایی | ارج نهادن به قصهی بیماری
پزشکی روایی شاخهای از علم پزشکی است که بنا دارد از دانش روایی برای شناسایی، فهم و تحلیل داستانهای بیماری و تأثیر پذیرفتن از آنها استفاده کند. اما روایت و پزشکی چه اشتراکی با هم دارند؟ این شاخهی جدید پزشکی، چه چیز جدیدی به ادبیات و پزشکی خواهد آموخت؟ استقبال پرحرارت پزشکان، دانشجویان، استادان ادبیات، نویسندگان و بیماران از تلاشهای آغازین این رشته، نشان میدهد این تلاشها نگرشی مثبت به پزشکی، ادبیات و رنج بشر ایجاد کردهاند. در این مطلب بیکاغذ اطراف با پزشکی روایی و اهداف و دغدغههای اصلیاش آشنا خواهید شد.
روایت و حقوق | ابرپیرنگها چه نقشی در دادگاه محاکمه ایفا میکنند؟
بخش بزرگی از قدرت اَبَرپیرنگها متکی بر تأثیر اخلاقی آنهاست. اَبَرپیرنگها تصویری از دنیا ارائه میدهند که در آن خیر و شر کاملاً قابل شناسایی است و میتوان تقصیرها را بر گردن یکی از طرفین انداخت. در جریان محاکمهها، دو طرف به شیوههای مختلف از اَبَرپیرنگها استفاده میکنند تا نسخههای روایی خود را از ماجرا شکل بدهند. هر قدر این اَبَرپیرنگها تأثیر بیشتری بر جهانبینی ما داشته باشند، به همان اندازه ارزیابی بیطرفانه برایمان دشوار میشود.
قصهای در قاب عکس | جستاری دربارهی روایت و عکاسی
ما معمولاً تصور میکنیم که روایت با بازنماییِ رخدادهایی رابطهای زنجیروار و علّی دارند، پدید میآید. در نتیجه، ممکن است جنبهی روایی تکعکسها را که کارکردشان ثبت لحظهای قطعی و آنی است، نادیده بگیریم و مؤلفههای روایی را صرفاً در مجموعهعکسها جستوجو کنیم. در این جستار، دبلیو. اسکات اولسِن از نقش مخاطب در کشف روایتِ تکعکسها میگوید و به یادمان میآورد که تکعکسها هم روایتی در خود دارند.
روایت و معماری | از سازه تا قصه
وقتی از بهکارگیری روایت در معماری حرف میزنیم، میخواهیم بدانیم چگونه روایت در مکان، بر خلاف ادبیات یا سینما، ریشه در شیوهای دارد که هر کدام از ما برای درنوردیدن و پیمایش جهان اطرافمان میآموزیم. در چهارچوب این هندسهی مکانمند شخصی، میخواهیم بررسی کنیم که چگونه برساختهای روایی میتوانند با رسانهی مکان مرتبط شوند. پاسخ این پرسش چهارچوبی برای بهرهبرداری معماری از روایت فراهم میکند؛ روایت همچون وسیلهی معنابخشی به معماری بر اساس تجربه.
روایت و موسیقی | نگاهی به تاریخچهی قصهگویی موسیقیایی
اگر از شما بخواهم آهنگ موسیقی متن محبوبتان را زمزمه کنید، یحتمل در یک چشم بر هم زدن این کار را میکنید. فارست گامپ، جنگ ستارگان، ایتی، ارباب حلقهها، سینما پارادیزو و غیره چند نمونه از آثاریاند که محبوبیت همگانی دارند. وقتی با موسیقیدانان و مردم عادی در این مورد صحبت میکردم، در کمال تعجب متوجه شدم بیشتر چیزهایی که از گنجینهی حافظهمان به یاد میآوریم، مربوط به آثار قدیمیتر است (تقریباً قبل از سال 2005)، بهاستثنای موسیقی بازی تاجوتخت ساختهی رامین جوادی. وقتی ازشان میخواستم چیزی بهیادماندنی از آثار متأخر به یاد بیاورند، برای یافتن چیزی که حتی اندکی خاطرهانگیز باشد، به تکاپو میافتادند. نمیدانم این خوب است یا بد، اما هر چه هست قطعاً ارزش بررسی دارد، هم برای فهم خود موضوع و هم برای درک آیندهی قصهگویی موسیقایی.
قصهها در رسانههای اجتماعی | شخصیتهایی که توییت میکنند
از ظهور اولین رسانههای اجتماعی زمان چندان زیادی نمیگذرد، اما این رسانهها بسیاری از جنبههای زندگی ما را دگرگون کردهاند. نقش این رسانهها در عرصهی سیاست و اجتماع حالا انکارناپذیر است و جهانِ بدون چنین رسانههایی برای خیلیها قابل تصور هم نیست. صنعت سرگرمی هم پس از ظهور این رسانهها دگرگون شده است و این مطلب بیکاغذ اطراف دریچهای به درک این دگرگونیها میگشاید.
ما برایند قصهها هستیم | چگونه روایتها هویت سازمانی را میسازند؟
ایجادِ هویت سازمانی مطلوب کار ظریفی است، درست مثل متعادل نگه داشتن توپ بیسبال روی توپ فوتبال. برای جلوگیری از افتادن توپ کوچکتر، به دستی ثابت و بیلرزش و حرکاتی ماهرانه نیاز داریم. هویت سازمانی نیز به همین اندازه ناپایدار است. هر لحظه، یک روایت بیرونیِ غیرمنتظره یا پیشبینینشده میتواند پایههای هویتی را که با زحمت بسیار ساخته شده، متزلزل کند.
گزارشی به سهامداران | وقتی قصه به کمک کسبوکار میآید
دنیای کسبوکار دنیای اعداد و ارقام است: گزارشهای سالانه، صورتهای سود و زیان، ترازنامهها و غیره و غیره. اما اعداد و ارقام همهچیزِ دنیای کسبوکار نیستند. گاهی قصهگویی، حرکتهای سنجیدهی نمایشگونه و به اشتراک گذاشتن لحظههای ناب انسانی کاری میکنند که از عهدهی هیچ عدد و رقمی برنمیآید. در این مطلب بیکاغذ اطراف، که برشی است از کتاب Portrait of the Manager as a Young Author، ماجرای یکی از همین حرکتهای حسابشدهی نمایشگونهی مدیر یکی از معروفترین و بزرگترین شرکتهای جهان را میخوانیم.
سازمان روایی | قصه در نقش هستهی فرایندهای سازمانی
دربارهی اهمیت قصهگویی در سازمانها بسیار گفتهاند و نوشتهاند. اما برای بهرهگیریِ مؤثر از قصهها باید هم شیوهی درست شنیدنشان را بیاموزیم و هم درک کنیم که ساختارهای روایی در کانون فرایندهای سازمانی جای گرفتهاند. چنین رویکردی سازمان را واقعاً به سازمان روایی تبدیل میکند و افقهای تازهای پیش چشم سازمان میگذارد. این مطلب بیکاغذ اطراف، که تفاوت سازمان روایی با سازمانهای دیگر را شرح میدهد، گزیدهای است از مقدمهی کتابی با عنوان سازمان روایی که نشر اطراف ترجمه و انتشارش را در برنامهی کاری خود دارد.
قصه در آموزش | سی نکته برای قصهگویی بهتر در کلاس درس
قصه و قصهگویی از گذشتههای دور یکی از ابزارهای مهم آموزش و یادگیری بوده و معلمان همیشه از قدرت قصه و داستان بهره گرفتهاند. همهی ما میدانیم که قصه بهتر از دادهها و اعداد و ارقام خام در خاطرمان میماند و در زندگی روزمره مدام از قدرت باورنکردنی قصه کمک میگیریم. این مطلب بیکاغذ اطراف سراغ ترفندهایی رفته که بهکارگیری قصه در کلاس درس را برای معلمان آسانتر میکنند.
کاساندرا درست میگفت | تلاش برای پیشبینی آینده به کمک ادبیات
این ایده که رماننویسان در دنیای امروز نقشی شبیه نقش کاساندرا در اسطورههای یونان باستان دارند، ایدهی جالبی به نظر میرسد؛ کسانی که مثل کاساندرا «همیشه حقیقت را میگویند ولی هرگز حقیقتاً درک نمیشوند». انبوهی از فهرستهای اینترنتی در ستایش کتابهایی که رویدادهای بزرگ را پیشبینی کردهاند، وجود دارد. ولی بیشتر این پیشبینیها در واقع تجلیِ حس ششم اتفاقی نویسندگان ژانر علمیتخیلیاند که در آثارشان ابزارهای تکنولوژیک آینده را توصیف کردهاند. با این حال، شاید روزی برسد که واقعاً بتوانیم از ادبیات برای پیشبینی رویدادهای آینده کمک بگیریم.
قصهای که انتخاب میکنیم | آشنایی با روایتدرمانی
میان رویکردهای مختلف رواندرمانی، روایتدرمانی کمتر شناخته شده است. این روش درمانی که کمتر از چهل سال قبل در نیوزیلند متولد شده، این روزها آرامآرام جایی میان سایر رویکردهای درمانی پیدا میکند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، سراغ معرفی کوتاهی از این روش رواندرمانی رفتهایم. البته که این معرفیِ کوتاه حقِ مطلب را ادا نمیکند اما میتواند وسوسهتان کند تا دربارهی این روش جذاب و کمتر شناختهشده بیشتر بدانید. در کتاب قصهای که انتخاب میکنیم میتوانید با مثالها و کاربردهای عملی روایتدرمانی آشناتر شوید.
قصهگویی در معماری | ارائهی طرحهای معمارانه در قالب قصه
چرا بناها شکل مشخصی دارند؟ چرا بنایی را در نقطهای خاص از بستر قرار دادهاید؟ شما باید بتوانید قصهگویی در معماری را بیازمایید و قصهی طرحی خود را شرح دهید تا طرح شما برای مخاطبتان قابل درک باشد؛ چه معماری باشید که میخواهد در یک مسابقه یا مباحثه با کافرما پیروز شود و چه سازندهای که میخواهد بنای خود را بفروشد. در این مطلب بیکاغذ اطراف، پنج ابزاری را که برای روایت قصهی معمارانهی خود به کارتان خواهد آمد به شما معرفی میکنیم.
فیل در تاریکی | درآمدی نظری بر جرمشناسی روایی
جرمشناسی روایی با میانجی روایت سراغ جرم میرود. چرخش روایی در علوم انسانی و اجتماعی مدرن بهخوبی نشان داده است که اساساً هر پدیدهی انسانی و اجتماعی را میشود به مثابهی متنی روایی «خواند» و شیوهی روایتش را بررسی کرد. بنابراین، نه فقط داستانها و فیلمهای جنایی، بلکه پروندههای جناییِ واقعی و گزارشهای رسانهای از جنایت و دادگاههای کیفری، کیفرخواست دادستانها، لوایح دفاعیهی وکلا، آرای صادره از محاکم، اقرارهای مجرمان و اظهارات قربانیانِ جرم و صورتجلسههای پلیس، همگی بازنماییهاییاند که «روایتهای جرم» را میسازند. دکتر فرهاد اللهوردی میگونی و دکتر محمد گنجعلیشاهی در این مطلب بیکاغذ اطراف از روایتهای جرم، جرمشناسی روایی و اهمیتش میگویند.
هوش روایی چیست و چه نقشی در زندگی ما دارد؟
هوش روایی از آن اصطلاحاتی است که این روزها زیاد میشنویم. ایدهی اساسی هوش روایی این است که انسان از زمان تولد در معرض دادهها و اطلاعاتی قرار میگیرد که در قالب قصه ریخته شدهاند. این تجربهی تکرارشونده مغزِ انسان را برمیانگیزد تا مسیرهایی عصبی برقرار و تقویت کند که باعث میشوند انسان همهی دادهها و اطلاعات دریافتی را از دریچهی قصه پردازش کند. این مطلب بیکاغذ اطراف مقدمهای است برای آشنایی بیشتر با مفهوم هوش روایی.
روایت و روایتگری در سینما | چگونه فیلم رسانهای قصهگو شد؟
مطالعهی سیر پیدایش فیلم به مثابهی رسانهای قصهگو مستلزم واکاوی این است که روایت، روایتگری و عوامل روایی چگونه به قلمروی سینما راه یافتند و با آن آمیختند. به طور مشخصتر، باید سراغ مطالعهی این برویم که چطور فرم فیلم (تدوین، نورپردازی، حرکت دوربین، مکان دوربین و غیره) در خدمت لذت بصری و قصهگویی درمیآید. این مطلب بیکاغذ اطراف برشی است از فصل اول کتاب روایت و روایتگری در سینما که به همین موضوع میپردازد؛ کتابی که نشر اطراف بهزودی آن را با ترجمهی نوید پورمحمدرضا منتشر خواهد کرد.
آن حلقهی یگانه | قصهگویی و برندسازی در رسانههای اجتماعی
قصهگویی ابزاری ایدهآل برای ارتباط سازمانها با مشتریانشان است. اگر سازمانی بتواند محصولش را در دل یک قصه بگذارد و به مردم نشان بدهد این محصول چطور زندگیشان را بهتر خواهد کرد، حاصل کارش از نتیجهی صدها آگهیِ بیقصه بهتر خواهد بود. قصه ابزاری قدرتمند است که باید حتماً در توسعهی برند و بازاریابی به کار بگیرید. در این مطلب بیکاغذ اطراف، میبینیم که قصهها چقدر برای موفقیت شما در رسانههایی مثل فیسبوک، توییتر، اسنپچت و غیره مهماند و آگاهی به این قضیه، چگونه رویکرد شما به رسانههای اجتماعی را بهکلی دگرگون خواهد کرد.
حکایت شهرها و کتابها | جستاری دربارهی شهرهای بناشده بر کتاب
قصهها در آغاز و انجام جوامع بودهاند و به محل سکونتمان و خودمان هویت میبخشند. مهاجرتهای مداممان هم تحت تأثیر کتابخوانیهایمان است. ما تبعیدیان، کاوشگران، پناهندگان و اقامتگزیدگان، کتاب در توبرهمان داریم. پیشینیانمان با خود احشام و چادر و غلات و سلاح و البته کتابخانه آوردند. ما با کتابهای کاغذی یا کتابخوانهای دیجیتال خود سفر میکنیم. این آیین قدمتی دیرینه دارد. آلبرتو مانگل در این جستار خواندنی به نقش کتابها در پیدایش شهرها میپردازد و از منظری نو به ارتباط قصهها و شهرها مینگرد. نشر اطراف نیز کتاب شنیدن شهر را دربارهی رابطهی روایت و شهرسازی با ترجمهی نوید پورمحمدرضا منتشر کرده است.
اندیشیدن به قصه، اندیشیدن با قصه | جایگاه ارتباط در پژوهش روایی
پژوهش روایی فرایندی است مبتی بر ارتباط. اساساً آنچه پژوهش روایی را چنین متمایز میکند ارتباط هدفمندی است که در جریان پژوهش میان پژوهشگر و مشارکتکنندگان برقرار میشود و میان قصههای آنها پل میزند. جین کلندینین، یکی از مهمترین چهرههای علمی حوزهی پژوهش روایی، در این مطلب بیکاغذ اطراف به جایگاه و اهمیت ارتباط در پژوهش روایی میپردازد، از تمایز اندیشیدن با قصه و اندیشیدن به قصه میگوید و شرح میدهد که اندیشیدن با قصه چگونه میتواند بستری برای ارتباط محکمتر میان پژوهشگر و مشارکتکنندگان فراهم کند.
دیوار شکسپیر کوتاه است | اصغر عبداللهی از درام و اقتباس میگوید
اصغر عبداللهی فیلمنامهنویس و کارگردانی بود که قلم شیرینی داشت. وقتی خواندن متنی از عبداللهی را شروع کنی، محال است بتوانی کار را نیمهتمام بگذاری. باید تا تهِ تهش بخوانی. اصغر عبداللهی در کتاب «قصهها از کجا میآیند»، برای مخاطب کتاب از تجربههای فیلمنامهنویسی و نمایشنامهنویسی میگوید، عناصر داستان را میآموزد و ترس مخاطب را از نوشتن میریزد. در این مطلب بیکاغذ اطراف یکی از فصلهای کتاب «قصهها از کجا میآیند» را میخوانید. نویسنده در قالب روایتی خواندنی دربارهی درام و اقتباس از آثار بزرگ نویسندگان مشهور برایمان میگوید.
قصههایی که بازی میکنیم | بازیهای رومیزی در ایران، هند، مصر و روم باستان
بازیهای رومیزی و آن لحظههای خاطرهانگیز بازیهای جمعیِ مارپله و منچ و شطرنج و حتی لیلی بر حافظهی جمعی همهی ما نقش بسته است. این حافظهی جمعی قدمتی دیرینه دارد، قدمتی نزدیک به پنجهزار سال و در طول این سالهای دور و دراز شکل بازیها، قصهها، مخاطبها و مختصاتش تحولات بسیاری را از سر گذرانده. این مطلب بیکاغذِ اطراف مروری بر تاریخچهی شکلگیری بازیهای رومیزی در جهان است که از مصر شروع شده و کمکم در سراسر جهان از جمله امپراتوری روم باستان، ایران، هند، چین و اروپا گسترش یافته و رفتهرفته متناسب با فرهنگ و قصههای آن جامعه توسعه پیدا کرده است.
شنیدنِ شهر | قصههایی که شهرها میگویند
حرکت به سمت فهم روایی شهرها گامی مهم برای به رسمیت شناختن تفاوتها، تعارضها، اقلیتها و حاشیهها است، و این فهم بهتمامی حاصل نمیشود مگر به میانجی شهرسازیِ رواییتر و قصهگوتر. لیونی سندرکاک که از متفکران بزرگ عرصهی شهرسازی است، موقعیتهای آشنا در شهر و شهرسازی را به زبان روایت ترجمه میکند، از پیرنگهای آشنا در شهر و شهرسازی حرف میزند و میکوشد رد این پیرنگها را در نمونههایی مشخص نشان بدهد. این مطلب بیکاغذ اطراف برشی است از یکی از مقالههای او که در کنار مقالههایی از اندیشمندانی دیگر در مجموعهی شنیدن شهر با ترجمهی نوید پورمحمدرضا گردآوری شده است.
در ستایش ناواقعیتها | نقش قصه در تقویت مهارتهای شناختی
وقتی سراغ قصهها میرویم، همزمان وارد جهانی از واقعیتهای جایگزین و ناواقعیتها میشویم. اما آیا ورود به این جهان موازی ثمری هم برای ما دارد؟ این مطلب بیکاغذِ اطراف نگاهی به اهمیت ناواقعیتها در توانمندیهای شناختی ما انداخته و شرح میدهد که بهکارگیری آگاهانهی ناواقعیتهای دنیای کتاب و فیلم و تئاتر و بازیهای ویدیویی چگونه حتی میتواند در تصمیمهای خرد و کلان سیاسی و اجتماعی و حرفهای کمکمان کند.
روایتدرمانی | بازآفرینی خط سیر داستانی هویتِ من
خط سیر داستانی زندگی ما محصول کنار هم گذاشتن تجربههای تلخ و شیرینمان است. گرچه ما خیلی از رخدادها و تجربههای زندگیمان را خودمان انتخاب نمیکنیم، اینکه چطور آنها را کنار هم بچینیم و به قصهای برسیم محصول انتخاب خود ماست. در نتیجه، راهحل بسیاری از مسائل زندگی را میشود در تغییرِ روایتِ خودزندگینامهای یافت. دیوید دنبورو در کتاب روایتدرمانی به همین موضوع میپردازد.
قصهگویی و طراحی تجربهی کاربری (UX)
طراحی تجربهی کاربری (UX)، یعنی مجموعهی نگرشها، احساسات و رفتارهای کاربر در تعامل با یک محصول یا سامانه برای کسبوکارهای امروزی اهمیت زیادی دارد. این مطلب بیکاغذِ اطراف سراغ همین حوزه رفته و شرح میدهد که طراحان تجربهی کاربری چگونه میتوانند در فرایند طراحی از قصه و روایت کمک بگیرند.
به روایت ادوارد سعید: جو ساکو، تصویرگر زندگی در فلسطین
مجموعهی کمیک فلسطینِ جو ساکو از معروفترین کتابهای مصوری است که با موضوع فلسطین سروکار دارند. اثر ساکو دربارهی فلسطین، هم از منظر سیاسی و هم از منظر هنری، اصالتی خارقالعاده دارد؛ به تعبیر ادوارد سعید، نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی فلسطینی، «اثری بیشباهت به…
وقتی قصه مرهم میشود | نقش روایت در تابآوری و کاهش فشار روانی پزشکان
عملکرد گروههای پزشکی به عملکرد گروههای آتشنشانی شباهت زیادی دارد و پزشک متخصص نقش رهبر گروه را بازی میکند. ما از پزشکان انتظار داریم شجاع باشند و هیچ وقت تسلیم نشوند. اما اصرار بر شجاعت و سرسختیِ پزشک گاهی به رنج بیشترِ بیمار و پزشک منجر میشود و فشار روانی را برای پزشکان، مخصوصاً پزشکان جوان، تحملناپذیر میکند. قصهگویی میتواند راهی برای مدیریت این فشار باشد و کمک کند پزشکان تجربههای خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. جنبش روایتگری پزشکی در 1990 در دانشکدهی پزشکی کلمبیا پا گرفت و جسیکا زیتر که از چهرههای مهم این جنبش است در این مطلب بیکاغذ اطراف شرح میدهد که قصهگویی چگونه میتواند رنج بیمار و پزشک را کمتر کند.
فکر کردن با چشم | روایت دیداری در عصر پاندمی و کنش جمعی
عکسها و ویدئوهایی که هر روز با آنها مواجه میشویم، نوعی از روایت دیداری هستند و صحنههای مبهمِ ذخیرهشده در حافظهمان هم نوعی دیگر از آن. این تصاویر میتوانند داستانها، روایتها و حتی ارزشهای اخلاقی محکمی را در ذهن برانگیزند. چگونه در خلق روایت از تصویر بهره میگیریم؟ لیز بنس در این مطلب بیکاغذ اطراف از روایت دیداری و قدرتِ عظیمش میگوید.
قصهی مادرم، قصهی من | زوال عقل، روایت و نمایش
تشخیص بیماری زوال عقل در یک فرد، زندگی او و اطرافیانش را زیرورو میکند. آدمی که عمری میشناختهایم کمکم ناپدید میشود و کسی دیگر جای او را میگیرد؛ کسی که هم آشناست و هم غریبه. این مطلب بیکاغذ اطراف برشیست از کتاب زوال عقل، روایت…
داستان بازی | دلیلی برای کشتن غولها
بازیهای ویدئویی جذابیتهای بصری انکارناپذیری دارند، اما داستان بازی چیزیست که ساعتها پای این بازیها میخکوبمان میکند. داستانِ خوشساخت باعث میشود حوصلهمان از بازی سر نرود و سرسختانه تا آخرِ آخرش پیش برویم. بیکاغذ اطراف در این مطلب به کارکردهای داستان در بازیهای ویدئویی پرداخته است.
تأثیر اجتماعی با قصهگویی | بگذار قصه کار خودش را بکند
سازمانهای خیریه و نهادهای غیرانتفاعی همیشه تلاش میکنند تأثیر اجتماعی خودشان را بیشتر کنند. بیکاغذ اطراف در این مطلب سراغ شیوهی استفاده از قصه برای تحقق این هدف رفته و شرح میدهد که مدیران سازمانهای خیریهی غیرانتفاعی، متخصصان جذب سرمایه و میلیونها نیکوکار داوطلب چگونه میتوانند به کمک قصهها سرمایه، منابع و آگاهی بیشتری ایجاد کنند. اما این مطلب به درد هر کسی که به دنبال ارتقای تأثیرگذاریِ قصهگوییاش باشد هم میخورد.
در باب «استوریتلینگ» استارتآپی | برشی از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو
قصهگویی یا (به قول استارتآپیها) «استوریتلینگ» از ارکان کمپینهای تبلیغاتیست و دستاندرکاران تبلیغات و بازاریابی تأکید زیادی روی آن دارند. اما تقریباً از هر کدامشان بخواهید دربارهاش توضیح بدهند، غیر از تعریف واژه، چیز بیشتری نمیدانند. این مطلب بیکاغذ اطراف برشیست از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو؛ روایتی از وضع «استوریتلینگ» در اکوسیستم استارتآپیِ ما.
روایت و پژوهش | پژوهش روایی چیست؟
پژوهش روایی از آن عبارتهاییست که سر زبانها افتاده اما شاید کمتر کسی معنای دقیق آن را بداند. آنچه پژوهش روایی را متمایز میکند این است که این شاخهی پژوهشی از روایت برای درک معانی چندبعدیِ جامعه، فرهنگ، رفتار انسانی و زندگی مدد میگیرد. این مطلب بیکاغذ اطراف مقدمهایست برای آشنایی با این حوزهی فکری و عملی.
وقتی مفتون قصه میشویم | برشی از کتاب روایت و کنش جمعی
تجربهی گم شدن در قصه برای همهی ما آشناست. اما وقتی چنین چیزی را تجربه میکنیم دقیقاً چه اتفاقی در مغز ما میافتد؟ چه میشود که غصه و رنجِ قهرمان قصه، دلمان را به درد میآورد و از پیروزیاش به وجد میآییم؛ آن هم وقتی میدانیم که همهی ماجرا فقط زادهی خیال است. فردریک میر در این برش از کتاب روایت و کنش جمعی به همین موضوع میپردازد.
عکس در مقام روایت | از بازنمایی تا بازآفرینی
گرچه خیلیها عکس را آینهای بیطرف برای بازنماییِ واقعیت تصور میکنند، تحلیل این مدیوم از منظر روایتشناسانه چنین تصوری را رد میکند. در واقع، عکاس هنگام عکس گرفتن تصمیمهایی که دربارهی قاببندی، فاصلهی دوربین از سوژه، زاویهی عکس و جزئیات نورپردازی میگیرد که همگی دلالتهای گوناگون ایدئولوژیک و گفتمانی دارند و به واسطهی این دلالتها روایتی ضمنی میآفرینند. به عبارت دیگر، عکاس در نقش راوی ظاهر میشود و با عکسی که پیش چشممان میگذارد روایتی از واقعیت عرضه میکند که بر نظام ارزشی خاصی استوار است. در جهانی که مدام تصویریتر میشود، توجه به این ماهیت روایی عکس زمینه را برای فهم بهتر فرهنگ معاصر فراهم میکند.
از چشم به دلِ مشتری | قصه گویی تصویری در بازاریابی دیجیتال
در جهانی که روزبهروز دیجیتالتر میشود، تصویر و قصه گویی تصویری هم در همهی عرصهها، از جمله بازاریابی دیجیتال، اهمیت بیشتر و بیشتری پیدا میکند. در این مطلب با شگردهایی آشنا میشوید که کمکتان میکنند قصهی تصویریِ بهتر، گیراتر و اثرگذارتری بگویید؛ شگردهایی که هر…
غوطهوری در روایت | برشی از کتاب روایت و کنش جمعی
رهبرانی که میخواهند اجتماع را به کنش جمعی برانگیزند با قدرتِ روایت آشنا هستند و میدانند چگونه با بهرهگیری از این ابزار، مخاطبانشان را با خود همراه کنند و به صحنهی عمل بیاورند. کتاب روایت و کنش جمعیِ نشر اطراف به همین موضوع میپردازد: نقش روایت و قصه در برانگیختن و هدایتِ کنش جمعی.
قصهگویی برای کنش جمعی
اهمیت روایت و قصه در دنیای انسانی بر کسی پوشیده نیست اما گویا صاحبنظران عرصهی سیاست و مخصوصاً دغدغهمندان کنش جمعی از این موضوع غافل ماندهاند. خیلیها نقش قصه و روایت در برانگیختن کنش جمعی، شکلدهی به آن و به سرمنزل مقصود رساندنش را نادیده میگیرند. فردریک دبلیو. مایر اینجا میکوشد با کنکاش در کارکردهای قصه و روایت در این عرصه گامی برای خلق یک روایت کنش جمعی بردارد.
بازیهای رومیزی قصه میگویند؟
بازی های رومیزی سرگرمیهایی قدیمیاند و تاریخچهای طولانی دارند. مارکو آرنادو، استاد ادبیات ایتالیایی دانشگاه ایندیانا که به قول خودش «خورهی بازی های رومیزی» است، در این مطلب سراغ موضوع جذاب «قصه در بازی های رومیزی» میرود و تلاش میکند در کشمکشِ میان دو مکتب روایتشناسی و بازیشناسی، تصویری از جایگاه و اهمیت و نقش قصه در چنین بازیهایی ترسیم کند.
استوری برند، چارچوبی برای روایتآفرینی در دنیای کسبوکار
اولین اشتباه برندها این است که بر آن جنبههایی از محصولشان که به مردم برای بقا و رشد کمک میکند، تمرکز نمیکنند. همهی قصههای بزرگ دربارهی بقا هستند؛ بقای فیزیکی، عاطفی، ارتباطی یا معنوی. قصههایی که دربارهی این موضوعها نباشند توجه مخاطب را جلب نمیکنند. کسی به این قصهها علاقه ندارد. این یعنی اگر محصولات و خدمات شما به بقا، بالیدن، پذیرفته شدن، یافتن عشق، کسب هویت آرمانی یا پیوند با اجتماعی که از نظر فیزیکی و اجتماعی از افراد دفاع میکند کمک نکند، بعید است موفق شوید چیزی بفروشید. این چیزهایی است که برای مردم اهمیت دارد.
همان قصههای آشنا
کتاب پرفروش هفت پیرنگ اصلی: چرا قصه میگوییم مضمون جالبی دارد: همهی قصههای جهان از یکی از هفت پیرنگ اصلی قصهگویی پیروی میکنند. در این مطلب، نویسنده این مضمون را به دنیای کسبوکار میآورد و نمونههایی از بهرهگیری موفقیتآمیز از این هفت پیرنگ در خلق…
زندگی، روایت و بازی های نقش آفرینی
بازی های نقش آفرینی گروهی از دید نظریهی روایت پدیدهی جالبی هستند. این مطلب که بریدهای است از کتاب سواد روایت میکوشد به پرسشهایی جذاب پاسخ دهد: آیا این بازیها روایتهایی هستند که لحظهبهلحظه خلق میشوند؟ اساساً این بازیها چه نسبتی با قصه، روایت و…