چیزهایی که زنده نگهمان میدارند | زندگی زیر سایهٔ HIV
اگر دنیای بیماریها را شبیه بازی کامپیوتری تصور کنیم، به احتمال زیاد غول مرحلهٔ آخرش برای خیلیها ویروس HIV و ایدز است؛ اسمهایی چنان ترسناک که تا جای ممکن از آنها دوری میکنیم و به دنبال شناختشان هم نیستیم. اما در واقع HIV و ایدز فاصلهای بسیار زیاد با هم دارند و این ناآگاهی ما از تفکیک این دو، زندگی بسیاری از مبتلایان را به نابودی کشانده است. کتاب مثبت که در ژانر مموآر یا خاطرهپردازی نوشته شده، روایت زندگی پیج راوِل از زبان خود اوست؛ دختری که وقتی به دنیا آمد، ظاهراً فرقی با باقی بچهها نداشت، جز اینکه ویروسی کوچک و نامرئی در بدنش خانه کرده بود. کتاب مثبت علاوه بر اینکه داستان آشنا شدن دختری جوان با نیمهٔ نامهربان وجود انسانها و تلاش او برای ساختن دنیایی مهربانتر را به ما نشان میدهد، مثالی ملموس و جذاب برای درک دنیای خاطرهپردازی است.
گزارش ویدیویی نشست رونمایی «به زبان مادری گریه میکنیم» با حضور محمد چرمشیر
نشر اطراف روز پنجشنبه ۱۲ بهمن در نشستی تخصصی به مناسبت انتشار کتاب «به زبان مادری گریه میکنیم» میزبان جمعی از نویسندگان و مترجمان، فعالان حوزهی ادب و فرهنگ، و دوستان و همراهان همیشگی نشر اطراف بود. در این نشست، نخست رویا پورآذر، دبیر ترجمهی نشر اطراف، چند دقیقهای دربارهی فرصتهای برآمده از دلِ ابهام زبانی صحبت کرد؛ الهام شوشتریزاده، مترجم کتاب، از دشواریهای ترجمهی ژانر جستار و بازآفرینی صدای جستارنویسان در زبانی دیگر گفت؛ و محمد چرمشیر دربارهی لزوم یافتن کلمهها و ساختارها و فرمهای جدید برای سخن گفتن از تجربههای متفاوت زمانهی آشفتگی و بیقراری و دگرگونی حرف زد. گزارش ویدیویی این نشست را میتوانید در این مطلب بیکاغذ اطراف ببینید.
چهار نامه از مارینا تسوتایوا، راینر ماریا ریلکه، و بوریس پاسترناک
اوایل ماه مه ۱۹۲۶، ریلکه نخستین نامه را از بوریس پاسترناک دریافت کرد. نامه از مسکو به برلین رفته بود، سپس به مونیخ، دوباره به برلین، و سرانجام به وو در لوزان سوئیس، محل اقامت ریلکه رسیده بود. ریلکه فوراً به درخواست پاسترناک مبنی بر مکاتبه با تسوتایوا که در آن زمان در فرانسه به سر میبرد، پاسخ داد و نامهنگاری میان تسوتایوا و ریلکه آغاز شد. نامهنگاری آنها به زبان آلمانی بود. بعدها این نامهها به انگلیسی برگردانده و سال ۱۹۸۵ در کتاب «نامهها: تابستان ۱۹۲۶» منتشر شدند. آنچه اینجا میخوانید ترجمهی چهار نامه (از ریلکه به تسوتایوا، از تسوتایوا به ریلکه، از پاسترناک به تسوتایوا، و از تسوتایوا به پاسترناک) است که از همین کتاب انتخاب شدهاند.
کارخانهی شهر ما | گزارش ویدیویی نشست رونمایی کتاب «خاک کارخانه» در بهشهر
چهاردهم دی ماه، در عصری مهگرفته و زمستانی، نشست «کارخانهی شهر ما» به مناسبت انتشار کتاب خاک کارخانه در دانشگاه علم و فناوری مازندران برگزار شد. در این نشست که شیوا خادمی، نویسنده و عکاس کتاب، تعدادی از چهرههای فرهنگی مازندران، و جمعی دیگر از دوستان و همراهان نشر اطراف هم جزو مهمانانش بودند، گروهی از کارگران قدیمی کارخانه که قصههایشان در کتاب خاک کارخانه ثبت شده هم حضور داشتند.
گزارش ویدیویی از نشست «تجربهی تعلق به محیط کار»
عصر پنجشنبه شانزدهم آذر، در سالن همایش موزهی موسیقی، میزبان گروهی از دوستان و همراهانِ همیشگی نشر اطراف بودیم و به بهانهی انتشارِ کتاب «خاک کارخانه»، در نشستی سهساعته از شهری حرف زدیم که سوتِ کارخانه بیدارش میکرد و از کارگرانی که به عشقِ کار و کارخانه نفس میکشیدند.
کنار تعدادی از متخصصان علوم اجتماعی، کارشناسان منابع انسانی، مدیران صنایع و پلتفرمها و اهالی ادبیات مستند از حسی حرف زدیم که این روزها انگار کمیابتر شده است؛ حس «تعلق به محیط کار» و دلبستگی به فضای کاری. خانم هودسا قزوینیان، آقای دکتر مقصود فراستخواه، آقای دکتر اسماعیل عالیزاد و آقای محمد شکیبانیا در این گفتوگو همراه ما بودند.
بیوفیلم یا خودروایتگری سینمایی: بازنمایی «خودِ» مولف روی پردهی سینما
این روزها بسیاری از فیلمها بر اساس آثار مکتوب خودروایتگر ساخته میشوند؛ فیلمهایی که میتوان آنها را بیوفیلم (Biopic)، فیلم خودزندگینامهای یا خودفیلم (Autopic) نامید. ساده و سرراست نمیشود گفت چه چیزی بعضی فیلمها را خودزندگینامهای یا خودروایتگر میکند. شاید امضای فیلمساز مؤلف یعنی سبک بصری ویژهی او را بتوان عامل خودزندگینامهای فیلم در نظر گرفت. فیلمسازان مؤلفی چون فلینی، تروفو ، گدار، هرتزوگ و … با زیباییشناسی مؤلفانهی خاص خود سوبژکتیویتهای را در آثارشان ثبت و ضبط میکنند که نظیرش را در آثار دیگران نمیبینیم. در این مطلب بیکاغذ اطراف، که برشهایی است از کتاب ادبیات من، سراغ همین فیلمها رفتهایم و شیوههای بازنمایی «خودِ» مؤلف در آنها را بررسی کردهایم.
روایتگری زنانه در دوران معاصر | از خوراکنگاری تا روایتِ فاجعه
روایتگری زنانه و خودروایتگری زنانه گرچه پدیدهی نوپایی نیست، در دوران معاصر به قالبهای نوین و گوناگونی درآمده که سوژهی خودزندگینامهایِ زنانه را در جایگاههایی متفاوت مینشاند. «خود زنانه»ای که در این قالبها جلوهگر میشود با آنچه در دوران پیشامدرن دیدهایم تفاوت دارد و راههای متفاوتی برای رخنمایی پیدا میکند. زنان دوران معاصر ــ خواه سیاستمدارانی مثل هیلاری کلینتون و آنگلا مرکل و بینظیر بوتو و خواه چهرههای فرهنگی و ادبیای مثل آذر نفیسی و آلیسیا پارتنوی و جون دیدیون ــ مدام روایتهایی نو از تجربهی زنانگی عرضه میکنند. پیش از این، در مطلب «از حاشیه به متن؛ خودروایتگری زنانه در بستر تاریخ» دربارهی تاریخچهی خودروایتگری و روایتگری زنانه در جهان غرب گفتهایم و در این مطلب سراغ قالبهای جدیدتر و مدرنتر آن میرویم. برای مطالعهی مفصلتر دربارهی این موضوع و آشنایی با بعضی از بهترین نمونههایش پیشنهاد میکنیم به کتاب ادبیات من مراجعه کنید.
وداع در سه نامه | آخرین نامههای مارینا تسوتایوا
مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس بزرگ روس که نشر اطراف ترجمهی هفتار جستارش را در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر کرده است، روز ۳۱ اوت ۱۹۴۱، پیش از به دار آویختن خود، سه نامه روی میز جا گذاشت. یکی از این نامهها را خطاب به پسرش نوشته بود، دومی را خطاب به دوستان مسکوییاش که مانند تسوتایوا و پسرش در روزهای جنگ در یلابوگا اسکان داده شده بودند، و سومی را هم خطاب به نیکولای آسیف، شاعر و نویسندهی معروفی که در آن روزها بیش از دیگر نویسندگان به او نزدیک بود و از او حمایت میکرد. این نامهها در کتاب مرگ یک شاعر به قلم ایرما کودروا چاپ شدهاند و احمد پوری آنها را برای دوماهنامهی کاروان مهر ترجمه کرده است.
اتوگرافیک یا خودروایتگری تصویری | رقصِ منِ الفبایی و منِ تصویری
جایگزینی «منِ» الفبایی با «منِ» تصویریِ سیال و چندپاره دستاوردی است که خودروایتگری تصویری یا اتوگرافیک به ارمغان آورده است. برای مثال، مرجان ساتراپی در کتابی که به زبان فرانسوی دربارهی ایران نوشته با تصاویر کارتونی شلوغ و درهم و برهم سعی کرده حالوهوای روحی دوران کودکی و نوجوانی خود و بحرانهای ملی و هویتی ناشی از انقلاب را به تصویر بکشد. خاصیت چندگانهی خودروایتگری تصویری یا اتوگرافیک که ترکیبی از کلام و تصاویر است باعث میشود که این گونه از روایت نتواند به راحتی کلیتی یکدست بسازد و همچنان متمایز بماند و به این ترتیب، سیالیت و چندپارگی چنین روایتهایی آنها را به بستر مناسبی برای روایتگری بحران هویت تبدیل کرده است. از این رو، خودروایتگری تصویری قالب مناسبی برای گفتن قصههای پیچیدهی جنسیت، گرایش جنسی، تروماها یا دگرگونیهای سیاسی و ملی است. این مطلب بیکاغذ که با استفاده از کتاب ادبیات من؛ راهی به فهم خودزندگینگاری و روایتهای شخصی تدوین شده است، به خودروایتگری تصویری یا اتوگرافیک میپردازد و انواع آن را بررسی میکند.
روایت اختلال روانی؛ ظرافتها و تناقضها
یکی از مصداقهای آشکار راوی ناموثقْ راوی روایتهای اختلال روانی است. در این نوع روایتها خود روایت سرشار از عدم قطعیت است و همواره با این پرسش مواجه میشویم که چقدر میتوانیم به حرفهای راوی اعتماد کنیم. روایت اختلال روانی دو «من» متفاوت را مقابل هم قرار میدهد: منِ عاقل و منِ دیوانه. چنین روایتهایی با مقابل هم گذاشتن این دو «من» متفاوت، نشان میدهند که چگونه بخشی از هویت ما برساختهای اجتماعی است و کشمکش میان این «من»ها مرز میان مقولات مستند و ساختگی را بیثبات میکند. در این مطلب، که با بهرهگیری از کتاب ادبیات من؛ راهی به فهم خودزندگینگاری و روایتهای شخصی تدوین شده است، به بررسی روایتهای اختلال روانی و مرور مثالهایی از این نوع روایتها میپردازیم.
ژانرهای خودنگاری: روایت سوگ
مرگ ناگهانی همسر سر میز شام بعد از چهل زندگی مشترک، جون دیدیون را بر آن داشت تا تجربهی سوگ را روی کاغذ بیاورد. روایت سوگ برای او شیوهی مواجهه با فقدان و ماتم مرگ ناگهانی همسرش و گذر از این تجربه بود؛ روایتی که نمونهی نابی از روایتگری زنانه بود، مخاطبان بسیاری یافت و حتی نمایشی اقتباسشده از آن در برادوی اجرا شد. همین مثال نشان میدهد که چگونه علاقه به روایت سوگ و اندوه روزبهروز افزایش مییابد. روایت سوگ نوعی خودروایتگری است که در آن، سوژه با بازگشت به خاطراتِ فقدان و ماتم سعی میکند این تجربه را ثبت و واکاوی کند. این مطلب بیکاغذ که با استفاده از کتاب ادبیات من تدوین شده، انواع روایت سوگ و تأثیر این ژانر بر خودنگاریهای معاصر را بررسی میکند.
از حاشیه به متن | خودروایتگری زنانه در بستر تاریخ
خودروایتگری زنانه پدیدهی نوپا و کمسابقهای نیست. با اینکه در طول تاریخ، مردها عموماً فرصت و مجال بیشتری برای گفتن قصههایشان داشتهاند، زنان هم همیشه راهی به روایتهای خودزندگینامهای باز کردهاند؛ خودنگاریهایی که کانون توجهشان «خود بودن» یا «کسی بودن» است. خودروایتگری زنانه حول محور «خود زنانه» میگردد و سوژههای خودزندگینامهای در هر دوره، به فراخورِ اوضاع و احوال خود و روزگارشان، از ژانرهای مختلف خودروایتگری و خودنگاری برای صورتبندی و بازنماییِ این خود بهره گرفتهاند این مطلب بیکاغذ اطرافْ شرحی مختصر از تاریخچهی خودروایتگری زنان در جهان غرب، از آغاز تا قرن نوزدهم، است.
نوشتن بدون مرز | گفتوگو با یوکو تاوادا
یوکو تاوادا، داستاننویس و جستارنویس ژاپنیآلمانی، به هر دو زبان ژاپنی و آلمانی، رمان، داستان، جستار و شعر مینویسد و تا کنون برندهی جوایز معتبری شده است. تاوادا که در جستارهای «ارواح ملیت ندارند»، اولین کتاب از مجموعهی «زندگی میان زبانها»ی نشر اطراف، سراغ تجربهی زیستن میان دو زبان و نوشتن به دو زبان رفته، در مصاحبهی «نوشتن بدون مرز» هم از همین تجربه میگوید؛ از تجربهی مهاجرت، زیستن و اندیشیدن و نوشتن در فضای بینابینی دو زبان، و سروکله زدن با زبان تازه. و جالب است که ردِ این زیستن در فضای بینابینی زبانها در همین مصاحبه هم پیداست؛ مصاحبهای که بعضی جملههایش ژاپنیاند، بعضی آلمانی، و بعضی هم انگلیسی.
مارینا تسوتایوا و آنا آخماتووا در آینهی یکدیگر
شباهتهای زندگی مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس روس که ترجمهی فارسی جستارهایش در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر شدهاند، و آنا آخماتووا، دیگر شاعر مهم و شاخص روسیهی قرن بیستم، کم نیستند: هر دو، به سبب وابستگی خانوادگی به طبقهی اشراف، «زیباییشناسیِ بورژوازی» آثارشان و ارتباط همسرانشان با ضدبلشویکها، مغضوبِ دولت انقلابی شوروی بودند. هر دو شاعر بهاجبار روسیه را ترک کردند و پس از مهاجرت گرفتار فقر شدند. مهمتر از همهی اینها، تسوتایوا و آخماتووا با محافل ادبیِ مشابهی حشر و نشر داشتند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگانِ روس و غیرروس در حلقهی دوستانِ هر دو شاعر بودند. حتی هر دو دلباختهی اُسیپ مندلشتام بودند و ظاهراً هر دو با او سر و سرّ داشتند. با وجود این شباهتها، تسوتایوا و آخماتووا هر یک سبک ادبی و صدای یگانه و خاص خود را آفریدند و مسیری متفاوت را در پیش گرفتند. دشواریهای زمانه باعث شد آنها فقط یک بار با هم دیدار کنند اما نامههایی به یکدیگر نوشتند. آنچه در ادامه میخوانید، روایت آخماتوواست از تنها دیدارش با تسوتایوا، و متن دو نامهای که تسوتایوا برای آخماتووا نوشته است.
حرف کار که میشود | در باب اهمیت روایت تجربه و فضای کار
تا به حال شغل عوض کردهاید؟ فضاهای کاریتان چقدر با هم تفاوت داشتهاند؟ تجربهی تغییر فضای کار و تأثیرش بر کاری که میکنیم و آدمی که هستیم، برای شما چگونه تجربهای بوده؟
این مطلب بیکاغذ اطراف دو بخش اصلی دارد: اولی دربارهی ضرورت ثبت و روایت فضای کار، خصوصاً فضای کار معاصر، است و دومی گزیدهی قطعههایی است که اسلون کراسلی در مقدمهی کتاب «اتاق کار» و در ابتدای هر فصل آن کتاب نوشته. کراسلی در این نوشتههای کوتاه از زاویههای مختلف به موضوع فضای کار نگریسته و تأملات کوتاهش میتواند ما را نیز به مشاهدهی دقیقتر و ثبت فضای کاریمان برانگیزد.
به احترام زندگی جستجوگرانه | نشست یادبود زندهیاد بتول فیروزان
چهل روز بعد از رفتنِ دوست و همکار عزیزمان، بتول فیروزان (۱۳۶۷-۱۴۰۲)، گفتیم عصرِ روزی اردیبهشتی دو ساعتی به احترام همهی آنهایی که مثل بتول جستجوگرند و دغدغهی انصاف و اصالتْ مرام و منش زندگیشان است، کنار هم باشیم و از روحیه و منشِ جستجوگری و تأنی و بقیهی خصلتهای کمیابشدهی این روزگار حرف بزنیم. فکر کردیم کنار روح بزرگ بتول فیروزان میشود از این حرف بزنیم که چطور میتوانیم جستجوگرانی واقعی باشیم؛ در عین آرامش و تأنی، به ورطهی رخوت و ایستایی و انفعال فرو نیفتیم؛ و به «انسان» امیدوار بمانیم.
میخواستم نویسنده بشوم، نه خلافکار | برشی از کتاب «حفره»
اگر عکسها و مصاحبههای جک گانتوس را ببینید شاید باورتان نشود این نویسندهی کتابهای کودک و نوجوان همان کسی است که نوجوانیاش را با قاچاقچیهای مواد مخدر سر کرده و به زندان هم افتاده. گانتوس در کتاب حفره که در ژانر مموآر یا خاطرهپردازی نوشته شده، تعریف میکند که از بچگی میخواسته نویسنده شود اما هیچوقت کاری جز رؤیاپردازی برای رسیدن به این هدف نکرده بوده. تا اینکه بالاخره، به خاطر خلافکاریهایش به زندان میافتد و آنجا یاد میگیرد به کمکِ نوشتن از سختترین لحظههای زندگیاش عبور کند و به رؤیایش برسد. گانتوس در کتاب حفره به ما نشان میدهد که در نوجوانی چه سرگشته بوده و وقتی کارش به زندان کشیده، چگونه راهی پیدا کرده تا سلول زندان مدفن ایدههای داستانی و علاقهاش به ادبیات نباشد.
قصهی مصور فوتبال | از دست خدا تا جعبههای خالی پیتزا
احتمال اینکه شما فوتبالیست حرفهای باشید خیلی کم است. البته اشکالی هم ندارد، فقط تعداد کمی از ما اینکاره هستند. احتمالاً قراردادِ پر و پیمان و صفحهی اینستاگرام با فالوئرهای میلیونی هم ندارید. در عوض، لازم نیست هر روز، ژل پروتئین ببلعید یا با همکارانتان تمرین کنید تا هنگام موفقیتهای کوچک به شکل خاصی با هم دست بدهید. اما اگر آرزو دارید فوقستارهی فوتبال شوید یا در آینده استعداد فوتبالی فرزندتان خرج زندگیتان را تأمین کند، خوب است بدانید تاریخِ فوتبال دربارهی آرزوهایی مثل داشتن ماشینهای گرانقیمت و مسخره یا بازنشستگی پیش از پنجاهسالگی، درسهای خوبی دارد. تاریخ فوتبال پر از غولها و اسطورههایی است که بخشی از فرهنگ فوتبال و خاطرهی جمعی ما شدهاند و کتاب روایت مصور داستان فوتبالیستهای نشر اطراف، که اینجا برشهایی از آن را میخوانید، هم سراغ همین غولها و اسطورهها رفته است. دیوید اسکوایرز در این کتاب، در کنار اتفاقات فوتبالی، به حاشیههای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی این ورزش پرطرفدار هم پرداخته و همین ویژگیْ حاصل کارش را برای هر مخاطبی ــ چه فوتبالی و چه غیرفوتبالی ــ خواندنی میکند.
کتابها و تأثیرشان – بخش دوم | ردپای کتاب در زندگی مشاهیر ایران
کتاب و کلمه رد عمیق و ماندگاری بر خاطر خواننده بر جای میگذارد. ردپای کتاب در خودزندگینامههای شخصیتهای برجستهی ایرانی نیز دیده میشود و مشاهیر گاه از جادوی کلمات در زندگی خود گفتهاند. گروه مطالعاتی منش، زیر مجموعهی نشر اطراف است که نقاط عطف زندگی مشاهیر ایران را در قاب خودزندگینامههای ایرانی بررسی کرده است. این بار بیکاغذ اطراف به سراغ بخشی از این پروژه رفته که در آن مشاهیر از کتابهای تأثیرگذارِ زندگیشان گفتهاند.
بازخوانی بارت و نابوکوف | خانهی رمان از آن کیست، نویسنده یا خواننده؟
قصهگویی فارسی در مسابقهی جهانی قصهگویی
مسابقهی جهانی قصهگویی، که سال گذشته به دلیل همهگیری کووید 19 برگزار نشد، امسال برای اولین بار به صورت آنلاین برگزار میشود و زبان فارسی نیز به فهرست زبانهای این مسابقه افزوده شده است.
کتابها و تأثیرشان – بخش اول | ردپای کتاب در زندگی مشاهیر ایران
کلمهها جادو میآفرینند. در سطر سطر کتاب تصاويری میسازند زنده و دریچهای میشوند به دنیاهایی متعدد و متنوع. و گاه این دریچههای نو خواننده را بر آن میدارد که سرنوشت و زندگی خود را تغییر دهد. گروه مطالعاتی منش زیر مجموعهی نشر اطراف است که نقاط عطف زندگی مشاهیر ایران را در قاب خودزندگینامههای ایرانی بررسی کرده است. این بار بیکاغذ اطراف به سراغ بخشی از این پروژه رفته که در آن مشاهیر از کتابهای تأثیرگذار در زندگیشان گفتهاند. در ادامه بخش اول این مطلب را میخوانید.
روایت و هنر | چگونه نقاشیها در ذهن ما روایت میآفرینند؟
روایت و قصه چنان در ساختارها و سازوکارهای ذهنی ما ریشه دوانده که عملاً فکر کردن بدون روایت ممکن نیست؛ گویی چیزی که به قالب روایت در نیاید در فهم انسان هم نمیگنجد. این موضوع در دنیای هنر هم نمایان است. ما آثار هنری را در پرتوی روایت میبینیم و ارزیابی میکنیم و آنچه آثار هنری را برایمان جذاب میکند نقش آنها در فرو نشاندن عطش روایی ماست. این مطلب بیکاغذ اطراف برش کوتاهی است از کتاب سواد روایت و ارتباط روایت و هنر را بررسی میکند.
زنی که عاشقِ دیدن بود | نگاهی به سفرنگارههای الا مایار
الا مایار، سفرنگار و عکاس ماجراجوی سوئیس، زندگی پرقصهای داشت و نوشتهها، عکسها و فیلمهایی که از سفرهایش باقی ماندهاند مخزن اطلاعاتی غنی و ارزشمند دربارهی زندگی روزمرهی مردمان روزگار گذشتهاند. گذار مایار در جریان سفرهایش به ایران هم افتاد و، گرچه به خاطر شروع جنگ جهانی دوم مجبور شد سفرش را کوتاه کند، فیلمهایی در این سفر گرفت که حالا قدیمیترین فیلمهای رنگی باقیمانده از ایران آن روزگارند. این مطلب بیکاغذ اطراف مرور کوتاهی است بر زندگی مایار و سفرنگارههای نوشتاری و تصویریِ بینظیرش.
روایتِ شهر | خواب پیادهروها، خواب مادرم
حمید امجد نمایشنامهنویس، پژوهشگر و کارگردان تئاتر و سینما، در این مطلب بیکاغذ اطراف از گذرگاههای شهر نوشته است، از مسیری که میدانها و پیادهروها طی کردهاند، و از دورهای که شهر مثل یک مادرِ مهربان، همیشه حاضر بود و در دسترس.
ساختار روایی تاریخ بیهقی و نقش روایتهای افزوده
تاریخ بیهقی از مهمترین آثار تاریخی و ادبیِ فارسیزبانان و نقطهی اوج شیوهی تاریخنگاری در ایران است و بسیاری از پژوهشگران غنای واژگان بیهقی، زلالی و تراشخوردگی نثرش، سازگاری و همخوانی کلام او با اندیشهاش، و دقت و امانتش در روایت رویدادها را ستودهاند. کسانی که دربارهی بیهقی و تاریخ او نوشتهاند، به توانایی چشمگیر او در پردازش شخصیتهای تاریخی و نیروی رشکبرانگیزش در قصهگویی و داستانپردازی هم اشاره کردهاند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، حورا یاوری، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و منتقد ادبی، ساختار روایی این اثر بزرگ را بررسی کرده است.
در ستایش آلیس مونرو | نجات جهان با داستان
بیشتر ما نویسنده یا نویسندگان محبوبی داریم که به نظرمان یک سروگردن از بقیهی نویسندگان بالاتر ایستادهاند و برای انتخاب خود هم قطعاً دلایلی داریم. این مطلب بیکاغذ اطراف برشهاییست از کتاب درد که کسی را نمیکشد (مجموعهی جستار روایی، نشر اطراف) و جاناتان فرنزن در آن دلایل خود را برای علاقه و احترام کمنظیرش به داستانهای کوتاه آلیس مونرو شرح داده و از لذت داستانگویی، هنر تعلیق، همذاتپنداری نجاتبخش و مهارتهای مونرو در نوشتن داستان کوتاه گفته است.
تاریخ و داستان از نگاه پل ریکور | شکلدهی به زمانِ انسانی
پل ریکور، فیلسوف فرانسوی، افق تازهای در نگاه ما به زمان، تاریخ و روایت گشوده است. از نگاه او، نه داستان از واقعیت جداست و نه تاریخ میتواند پیوندش با روایتگری را انکار کند. این مطلب بیکاغذ اطراف گزیدهایست از گفتوگوی ریکور با کریستیان دلاکامپانی دربارهی استعاره و روایت که به موضوع پیوستگی یا گسستگی تاریخ و داستان میپردازد.