یوکو تاوادا، داستان‌نویس و جستارنویس ژاپنی‌آلمانی، به هر دو زبان ژاپنی و آلمانی، رمان، داستان، جستار و شعر می‌نویسد و تا کنون برنده‌ی جوایز معتبری شده است. تاوادا که در جستارهای ارواح ملیت ندارند، اولین کتاب از مجموعه‌ی «زندگی میان زبان‌ها»ی نشر اطراف، سراغ تجربه‌ی زیستن میان دو زبان و نوشتن به دو زبان رفته، در مصاحبه‌ی «نوشتن بدون مرز» هم از همین تجربه می‌گوید؛ از تجربه‌ی مهاجرت، زیستن و اندیشیدن و نوشتن در فضای بینابینی دو زبان، و سروکله زدن با زبان تازه. و جالب است که ردِ این زیستن در فضای بینابینی زبان‌ها در همین مصاحبه هم پیداست؛ مصاحبه‌ای که بعضی جمله‌هایش ژاپنی‌اند، بعضی آلمانی، و بعضی هم انگلیسی.


منبع: مصاحبه‌ی موزه‌ی هنرهای معاصر لوئیزیانا با یوکو تاوادا

این روزها سروکار داشتن با زبان یا زبان‌های دیگر در انحصار کسانی که ارتباط آکادمیک و تخصصی با زبان دارند یا مسافران و مهاجران نیست. رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی تقریباً همه را در معرض کلمه‌ها و جمله‌های زبان‌های دیگر قرار می‌دهند و بسیاری از ما، به واسطه‌ی تجربه‌ی چنین فضایی، حالا رابطه‌ی متفاوتی با زبان داریم. پای واژه‌ها و اصطلاحاتی که از زبانی به زبان دیگر راه یافته‌اند به خانه‌ی خیلی‌ها باز شده است. حرف‌هایی که پیش‌تر در کلاس‌های زبان‌شناسی و فلسفه‌‌ی زبان می‌شنیدیم ــ مباحث مربوط به تجربه‌ی جهان از مسیر زبان؛ شکل‌گیری، تثبیت و تغییر هویت در زبان و توسط زبان؛ و ایجاد و انتقال مفاهیم مختلف از راه ساختارهای زبانی، قواعد گرامری و زبان بدن ــ امروز بی‌نیاز به کتاب و درس و دانشگاه، تجربه و زندگی می‌شوند. ساخت زبان‌های میان‌گروهی، درون‌گروهی و حتی دونفره کاری متداول شده و بسیاری از گروه‌های رسمی و غیررسمی انگار زبان زرگری خاص خود را دارند.

کسانی که در بیش از یک دنیای زبانی زندگی می‌کنند، گویی میان زبان‌ها، هویت‌ها و فرهنگ‌ها شناورند. البته تجربه‌ی مواجهه با زبان، حتی وقتی با زبان مادری‌مان سروکار داریم، تجربه‌ای ساده و سرراست نیست. آشنایی با تجربه‌های متعدد کسانی که در فضاهای میان‌زبانی تردد می‌کنند یا ساکن می‌شوند، ما را مهمان سفره‌ی رنگین صداها، عواطف و اندیشه‌های نو می‌کند و چه بسا اهمیت شناخت و بررسی جایگاه خودمان در دنیای تعاملی زبان را نیز برایمان روشن‌تر کند.

یوکو تاوادا در کتاب ارواح ملیت ندارند از ابهام، رازآلودگی و غریبگی زبان برای کسی که زبان مادریِ متفاوتی دارد، می‌گوید. او گاهی از کلمه‌ها، الفبا و نشانه‌هایی دور از انتظار بهره می‌برد تا فهمی نو از زبان و ترجمه عرضه کند. به نظر تاوادا ترجمه صرفاً برگرداندنِ واژه‌ها از زبانی به زبان دیگر نیست، بلکه در وهله‌ی نخست، مفاهیم ذهنی و معانی هستند که به کلمه‌ها ترجمه می‌شوند. به تعبیر خودش، «زبان‌های دیگر توجه ما را به این حقیقت جلب می‌کنند که زبان، حتی زبان مادری، چیزی جز ترجمه نیست.»

درباره‌ی مجموعه‌ی «زندگی میان زبان‌ها»

نشر اطراف با توجه به اهمیت مواجهه‌ی آگاهانه با زبان و کارکردهایش، مجموعه‌ی «زندگی میان زبان‌ها» را با کتاب ارواح ملیت ندارند شروع کرده است. در این مجموعه سراغ آثار نویسندگانی می‌رویم که به تجربه‌ی زندگی در بیش از یک زبان اندیشیده‌اند یا روایت‌شان از تجربه‌ی زبان و بازی‌هایش در فرایندهای نوشتن، خواندن، سخن گفتن و شنیدن را با مخاطب در میان گذاشته‌اند. این مجموعه تجربه‌ی رویارویی زبان‌ها و زیستنِ آگاهانه در قلمروی زبان را در قالب‌های گوناگونی مثل خاطره‌پردازی، یادداشت شخصی، جستار روایی و تأملات روایت می‌کند؛ تجربه‌ای آشنا برای همه‌ی کسانی که ارتباط تخصصی یا غیرتخصصی آگاهانه‌ای با واژه‌ها، آواها، اصطلاح‌ها، ساختارهای دستورزبانی و بسترهای اندیشه‌ورزیِ بیش از یک زبان دارند، کسانی که زبانِ مادری‌شان با زبان رسمی کشورشان متفاوت است، مترجمان، زبان‌شناسان، مسافران، مهاجران و چه بسا هر کسی که در معرض شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های امروزی است.