بلاگ, مرور کتاب, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

نقطه‌های نورانی زندگی | یادداشتی بر کتاب «خاک کارخانه»‏ 

«خاک کارخانه» همان‌طور که لابه‌لای حرف‌ها، غبارِ تصاویر کارخانه را پاک می‌کند، یادمان می‌آورد که تعطیلی کارخانه، تعطیلی کارخانه‌ها، فقط به اعداد و ارقام ختم نمی‌شود. ما با رویدادی انسانی طرفیم. لایه‌های پنهان‌تر و انسانی‌تری هم وجود دارند که باید واکاوی شوند، آسیب‌هایی وجود دارند که هیچ‌وقت شنیده و دیده نمی‌شوند، و خوشی‌هایی که برای همیشه از دست می‌روند. خوشی‌های جمعی، حلقه‌ی مفقوده‌ی این روزهای ما.

بلاگ, مدرسه‌ی روایت

حقیقتی در دل دروغ | فوت‌وفن نوشتن، از زبان نویسندگان بزرگ دوران مدرنیته 

خیلی‌ها سودای نوشتن در سر دارند و خیلی‌ها هم واقعاً آستین بالا می‌زنند و قلم به دست می‌گیرند. اما همه موفق نمی‌شوند چون نوشتن فوت‌وفنی دارد که باید یادش گرفت؛ فوت‌وفنی که نویسندگان حرفه‌ای درباره‌اش بسیار گفته‌اند و نوشته‌اند. و البته این هم باید یادمان باشد که هر توصیه‌ای را نباید پذیرفت. 

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, مصاحبه, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف, ویدیو

نوشتن بدون مرز | گفت‌وگو با یوکو تاوادا ‏ 

یوکو تاوادا، داستان‌نویس و جستارنویس ژاپنی‌آلمانی، به هر دو زبان ژاپنی و آلمانی، رمان، داستان، جستار و شعر می‌نویسد و تا کنون برنده‌ی جوایز معتبری شده است. تاوادا که در جستارهای «ارواح ملیت ندارند»، اولین کتاب از مجموعه‌ی «زندگی میان زبان‌ها»ی نشر اطراف، سراغ تجربه‌ی زیستن میان دو زبان و نوشتن به دو زبان رفته، در مصاحبه‌ی «نوشتن بدون مرز» هم از همین تجربه می‌گوید؛ از تجربه‌ی مهاجرت، زیستن و اندیشیدن و نوشتن در فضای بینابینی دو زبان، و سروکله زدن با زبان تازه. و جالب است که ردِ این زیستن در فضای بینابینی زبان‌ها در همین مصاحبه هم پیداست؛ مصاحبه‌ای که بعضی جمله‌هایش ژاپنی‌اند، بعضی آلمانی، و بعضی هم انگلیسی.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

همزمان، به دو زبان | سرگردانی‌های یک نویسنده 

تجربه‌ی نوشتن، برای آدم‌هایی که با بیشتر از یک زبان سروکار دارند و در بیشتر از یک زبان نفس می‌کشند و زندگی می‌کنند، حال‌وهوایی متفاوت دارد. چنین آدم‌هایی، چه در گفت‌وگوهای عادی روزمره و چه هنگام نوشتن، مدام بین چند زبان نوسان می‌کنند و معمولاً هم هر یک،‌ به شیوه‌ی خاص خودشان، نقطه‌ی تعادلی پیدا می‌کنند. مجموعه‌ی «زندگی میان زبان‌ها»ی نشر اطراف، که کتاب «ارواح ملیت ندارند» نخستین عضو آن است، سراغ آثار نویسندگانی می‌رود که به تجربه‌ی زندگی در بیش از یک زبان اندیشیده‌اند یا روایت‌شان از تجربه‌ی زبان و بازی‌هایش در فرایندهای نوشتن، خواندن، سخن گفتن و شنیدن را با مخاطب در میان گذاشته‌اند. جستاری که این‌جا می‌خوانید هم به لحاظ مضمونی با همین مجموعه مرتبط است و کامیل بورداس، نویسنده‌ی فرانسوی‌آمریکایی، در این جستار از تجربه‌ی نوشتن و زیستن میان زبان‌های انگلیسی و فرانسوی می‌گوید. 

بلاگ, شعر روایی, مدرسه‌ی روایت

معمولاً در بهار اتفاق می‌افتد | شعر روایی از نگاه مارک استرند 

رای اغلب ما مباحث و مفاهیم نظری و ادبی ماهیتی پیچیده و غامض دارند که درک و دریافت‌شان به‌راحتی ممکن نیست. از طرفی ما انسان‌ها دلبسته و دوستدار قصه و روایت هستیم. سخت‌ترین مفاهیم اگر در قالب قصه ریخته شوند، گویا برایمان فهمیدنی‌ترند. شاید به همین دلیل است که مارک استرند هم برای سخن گفتن از شعر روایی، به جای ارائه‌ی تعریفی یک‌جانبه و شخصی از شعر روایی، قالبی ساده و روایی (گرچه کمی نامتعارف) را برگزیده‌ و به تعبیر خودش «روایتی درباره‌ی روایت» آفریده است؛ روایتی در دنیایی سوای این دنیا؛ دنیایی که آدم‌هایش حتی در فروشگاه و خانه و پای تلفن هم درباره‌ی «شعر روایی» حرف می‌زنند.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند, نامه‌نگاری

مارینا تسوتایوا و آنا آخماتووا در آینه‌ی یکدیگر 

شباهت‌های زندگی مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس روس که ترجمه‌ی فارسی جستارهایش در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر شده‌اند، و آنا آخماتووا، دیگر شاعر مهم و شاخص روسیه‌ی‌ قرن بیستم‌، کم نیستند: هر دو، به سبب وابستگی خانوادگی به طبقه‌ی اشراف، «زیبایی‌شناسیِ بورژوازی» آثارشان و ارتباط همسران‌شان با ضدبلشویک‌ها، مغضوبِ دولت انقلابی شوروی بودند. هر دو شاعر به‌اجبار روسیه را ترک کردند و پس از مهاجرت گرفتار فقر شدند. مهم‌تر از همه‌ی این‌ها، تسوتایوا و آخماتووا با محافل ادبیِ مشابهی حشر و نشر داشتند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگانِ روس و غیرروس در حلقه‌ی دوستانِ هر دو شاعر بودند. حتی هر دو دلباخته‌ی اُسیپ مندلشتام بودند و ظاهراً هر دو با او سر و سرّ داشتند. با وجود این شباهت‌ها، تسوتایوا و آخماتووا هر یک سبک ادبی و صدای یگانه و خاص خود را آفریدند و مسیری متفاوت را در پیش گرفتند. دشواری‌های زمانه باعث شد آن‌ها فقط یک بار با هم دیدار کنند اما نامه‌هایی به یکدیگر نوشتند. آنچه در ادامه می‌خوانید،‌ روایت آخماتوواست از تنها دیدارش با تسوتایوا، و متن دو نامه‌ای که تسوتایوا برای آخماتووا نوشته است.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, خودزندگی‌نامه, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

خودقوم‌نگاری | تلاشی انتقادی برای بازتعریف مناسبات فرهنگی ‏ 

معمولاً کسانی که با مطالعات فرهنگی سروکار دارند، با قوم‌نگاری، به عنوان پروژه‌ای معرفت‌شناختی، و بحث‌های موجود درباره‌ی نقاط قوت و ضعفش آشنا هستند. اما عبارت جدیدترِ خودقوم‌نگاری ماجرای دیگری دارد و معنا و مفهومش شاید آن‌قدرها آشنا نباشد. در اصطلاح خودقوم‌نگاری ــ گردآوری مجموعه‌ای‌ از چند خودزندگی‌نگاره‌ ــ  کلمه‌ی «قوم» یا گروه اجتماعی به جای کلمه‌ی «زندگیِ» خودزندگی‌نامه می‌نشیند. رواج این اصطلاح نتیجه‌ی نقدهای گسترده‌ی دهه‌ی هشتاد میلادی به الگوی مطلع/پژوهشگر در قوم‌نگاری‌هایی بود که روابط نامتقارن استعماری را حفظ و تثبیت می‌کردند. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، که از کتاب ادبیات من برگرفته شده، بیشتر با خودقوم‌نگاری آشنا خواهید شد.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, نامه‌نگاری

حتی اگر کسی نامه را نخواند | نامه‌ به ‌‌مثابه‌ی ناداستان‌ خلاق 

چرا خواندن نامه‌‌های دیگران، مخصوصاً نامه‌های نویسندگان، این‌قدر جذاب است؟ به قول یک منتقد، تنها چیزی که از خواندن نامه‌ی یک دوست بهتر است، «خواندن نامه‌ی آدم‌ها به دیگران است»، اما چشم‌چرانی و کنجکاوی فقط بخشی از ماجراست. دلیل مهم‌ترش این است که نامه‌ی خوبْ نوشته‌ی خوبی هم هست و همه‌ی ما نوشته‌های خوب‌ را، چنان‌که سزاوارند، تحسین می‌‌کنیم. باربارا لونزبری در کتاب هنر واقعیت می‌گوید ناداستان خلاق چهار عنصر اساسی دارد: موضوع برگرفته از جهان واقعی، تحقیق جامع، «صحنه»، و (محبوب‌ترین برای من) نگارش درخشان. و اگر خوب نگاه کنید، بهترین نامه‌ها هم همه‌ی این عناصر را در خود دارند. بنابراین می‌شود گفت که نامه، اگر به شکل خاصی نوشته شود، ناداستان خلاق به حساب می‌آید.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی, مجله‌ی ادبیات مستند

خیره به فاجعه | جستاری درباره‌ی پورنوگرافی وحشت 

تی.اس.الیوت جایی می‌نویسد «شعر اهمیتی ندارد.» سه واژه‌ای که در این ترجمه‌ی فارسی کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند، قطعه‌ای به شدت سرد و بهت‌آور به وجود آورده‌اند. بیایید به جای واژه‌ی «شعر» بگذاریم «کلمه»، «عکس» یا «فیلم». حالا می‌رسیم به جمله‌ای که فکر می‌کنم نزدیک‌ترین فاصله را با روایت فاجعه و وحشت دارد. همین‌قدر سرد. روایت فاجعه حتی نیازی به واژه‌ها و ترکیب‌های خشن هم ندارد. این هم بازی ادبی است. فاجعه خودش است و ابعاد رنجی که به قربانی تحمیل می‌کند برای ما تصورپذیر نیست. ما فقط تماشاگرانی بهت‌زده‌ایم در فاصله‌ای امن که با وسوسه به تماشای ویرانی می‌نشینیم و با چشم‌هایی خیره به تصویرها در دل‌مان با قربانیان ابراز همدردی می‌کنیم بی‌ آن‌که هیچ سنجه‌ای برای آگاهی به وسعت رنج‌شان داشته باشیم.

بلاگ, جستار روایی, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, دسته‌بندی نشده, نقد کتاب

انجمن جادوگران کروات | مروری بر کتاب «البته که عصبانی هستم» 

تجربه‌ی زیسته‌ی یک نویسنده از تجزیه‌ی وطن؛ این مختصر و مفید آن‌ چیزی است که در کتاب البته که عصبانی هستم با آن مواجه خواهید شد. تجربه‌ی آزارها و اذیت‌ها: از ترک وطن گرفته تا فشارها، تهدیدها و مصاحبه‌های تحقیرآمیز استادان و همکاران سابق و انتشار عمومی آدرس و تلفن خانه‌ی پدری و سیل تماس‌های توهین‌آمیز پس از آن. فائزه خابوری در این مطلب بی‌کاغذ از کتاب البته که عصبانی هستم می‌گوید؛ از نوستالژی برای یوگسلاوی از‌دست‌رفته تا بذله‌گویی دوبراوکا اوگرشیچ درباره‌ی دگرگونی جامعه‌ی پسایوگسلاوی و مسئله‌ی بی‌وطنی.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی

بنویس تا از نفس بیفتی | آنی دیلارد از نوشتن می‌گوید 

حس‌و‌حالِ نوشتن کتاب به حس‌و‌حال کسی می‌ماند که بیخود از عشق و تهور، دور خودش می‌چرخد. شبیه حس‌و‌حال خلبانی بدلکار، حین اجرای حرکات دورانی در آسمان، یا حال کرم کوچکی که در جست‌وجوی مسیرش از ساقه‌ای بالا می‌رود. در بدترین حالت هم، در سطح کلنجار رفتن با جمله‌ها، احساسی است شبیه کشتی گرفتن با خرس. در بهترین حالت، حس‌وحال نوشتنْ موهبتی ا‌ست بی‌منت. ارزانی‌ات می‌گردد، اگر پیگیرش باشی. پی‌اش می‌گردی، آن‌قدری که مچ دستت تیر می‌کشد، کمرت تیر می‌کشد، مغزت سوت می‌کشد و آن‌گاه، فقط آن‌گاه، به تو ارزانی‌اش می‌دارند. از گوشه‌ی چشم، پیش ‌آمدنش را می‌بینی. بسته‌ای است روبان‌پیچ شده، با دو بال سفید. یکراست به سویت پرواز می‌کند. می‌توانی نام خودت را بر آن بخوانی. اگر توپ بیسبال بود، قضیه فرق می‌کرد و باید محکم به آن ضربه می‌زدی تا از زمین بازی به بیرون پرتاب شود. ولی به شکل حرکت آهسته می‌بینی‌اش. در حرکت آهسته، یک فریم از هزار فریم مثلاً، می‌بینی‌اش. به بال ‌زدن آهسته‌ی شاهین می‌ماند.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, خودزندگی‌نامه, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

ورزشکار‌نگاری | خاطره‌پردازی‌های ورزشی و مطالعات فرهنگی 

خاطره‌پردازی‌های ورزشی که گاهی ورزشکارنگاری هم نامیده می‌شوند از آشناترین نمونه‌های خودزندگی‌نگاری و روایتِ خودند اما دلالت‌های فرهنگی و اجتماعیِ عمیق‌شان معمولاً نادیده گرفته می‌شوند. شاید این خودزندگی‌نگاری‌ها برای فرهنگی که شیفته‌ی پسران بد و دختران سرکش است، خوراکی وسوسه‌انگیز و خوشایند باشند اما همه‌ی رمز و رازِ جذابیت‌شان همین نیست. در واقع، در حوزه‌ی مطالعات فرهنگی و اجتماعی، می‌توان این متون را برای تأمل و تعمق در مفهوم کسی بودن، زندگی روزمره و فانتزی‌های اجتماعی به کار گرفت. این مطلب بی‌کاغذ اطراف، که از کتاب ادبیات من برگرفته شده، تصویری متفاوت از دلالت‌های فرهنگی و اجتماعیِ این نوع خاطره‌پردازی‌ها عرضه می‌کند.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی, مجله‌ی ادبیات مستند

به زبان بینابینی | جستاری درباره‌ی زندگی میان دو زبان‏ 

تجربه‌ی زندگی میان دو زبان و نوسان میان دو فرهنگِ متمایز از آن تجربه‌هایی است که تأثیر ماندگاری در شکل‌گیری شخصیت و هویتِ آدم‌ها دارد، و شاید به خاطر همین است که خیلی از آدم‌هایی که چنین تجربه‌ای داشتند درباره‌اش نوشته‌اند. زنده‌یاد بتول فیروزان، همکار عزیز نشر اطراف که به‌تازگی از دستش داده‌ایم، تعدادی از جستارهای نوشته‌شده حول این مضمون را ترجمه کرده که به‌زودی در قالب کتابی منتشر خواهد شد. جستاری که این‌جا می‌خوانید از جستارهایی است که البته به آن کتاب راه نیافته، اما خواندنش برای کسانی که دغدغه‌ی فهم بهتر تجربه‌ی زندگی میان دو زبان را دارند، خالی از لطف نیست.

بلاگ, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی

خوب نوشتن از نگاه دیوید فاستر والاس 

اواخر سال 1999، دیوید فاستر والاس شرح‌حالی طولانی و ستایش‌‌آمیز از برایان اِی گارنرِ نویسنده و فرهنگ‌نویس نوشت. به دنبال آن مکاتبه‌‌ای شکل گرفت که سرآغاز دوستی والاس و گارنر شد و الهام‌‌بخش رشته‌گفت‌وگوهایی درباره‌ی نوشتن و زبان که سرانجام در قالب کتاب منتشر شد؛ سندی بی‌‌نظیر از رابطه‌ی این نویسنده‌ی محبوب با زبان و با خودش، و همین‌طور منبعی برای آشنایی با افکارش درباره‌ی نوشتن، ارتقای سطح خود، و این‌که چگونه آن چیزی شویم که هستیم.

بلاگ, درباره‌ی ادبیات کودک و نوجوان

در دفاع از لولوخورخوره‌‌ها | «یاوه‌های گوتیک» در ادبیات کودک 

از بیشتر آدم‌بزرگ‌ها که درباره‌ی ویژگی‌های کتابِ «خوبِ» کودک بپرسی، صفتِ «آموزنده» را هم لابه‌لای حرف‌هاشان می‌شنوی. تقریباً همه متفق‌القول‌اند که کتاب کودک باید آموزنده باشد. آن هم آموزنده‌ی اتوکشیده. با این همه، بعضی از خواندنی‌ترین و ماندگارترین کتاب‌های کودک (مثلاً قصه‌های رولد دال یا شعرهای شل سیلورستاین) اصلاً چنین ویژگی‌ای ندارند و اتفاقاً پُرند از اتفاق‌های گوتیک و ترسناک و حرف‌های ظاهراً بی‌سروته. و از قضا، انگار درست همین ویژگی‌ها هستند که چنین کتاب‌هایی را گیرا و ماندگار می‌کنند؛ کتاب‌هایی که شاید در تعریف سفت‌وسختِ ما از کتاب‌های «آموزنده» نگنجند، اما درس‌های واقعاً ارزشمندی در خود دارند. درس‌هایی برای زیستن در جهانی گوتیک و پُر از یاوه. 

بلاگ, زندگی‌نگاره‌ها, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

می‌خواستم نویسنده بشوم، نه خلافکار | برشی از کتاب «حفره» 

اگر عکس‌ها و مصاحبه‌های جک گانتوس را ببینید شاید باورتان نشود این نویسنده‌ی کتاب‌های کودک و نوجوان همان کسی است که نوجوانی‌اش را با قاچاقچی‌های مواد مخدر سر کرده و به زندان هم افتاده. گانتوس در کتاب حفره که در ژانر مموآر یا خاطره‌پردازی نوشته شده، تعریف می‌کند که از بچگی می‌خواسته نویسنده شود اما هیچ‌وقت کاری جز رؤیاپردازی برای رسیدن به این هدف نکرده بوده. تا این‌که بالاخره، به خاطر خلافکاری‌هایش به زندان می‌افتد و آن‌جا یاد می‌گیرد به کمکِ نوشتن از سخت‌ترین لحظه‌های زندگی‌اش عبور کند و به رؤیایش برسد. گانتوس در کتاب حفره به ما نشان می‌دهد که در نوجوانی چه سرگشته بوده و وقتی کارش به زندان کشیده، چگونه راهی پیدا کرده تا سلول زندان مدفن ایده‌های داستانی و علاقه‌اش به ادبیات نباشد. 

بلاگ, جستار ‌های زندگی روزمره, روایت آدم‌ها و حرفه‌شان, زندگی‌نگاره‌ها

من و آن دمپایی‌های قرمز | روایتی از تسهیلگری‏ 

تصویری که خیلی‌ها از تسهیلگر و تسهیلگری در ذهن دارند به جادوگری با چوب جادویی شبیه است؛ چوبی جادویی که کافی است وردی بخوانی و در هوا بچرخانی‌اش تا همه‌ی مشکلات حل شوند. اما آن‌هایی که تجربه‌ی عملی تسهیلگری دارند، می‌دانند که واقعیت چیز دیگری است. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی است از اولین مواجهه‌ی نویسنده با واقعیتِ تسهیلگری در جامعه‌ی محلی. 

بلاگ, جستار کوتاه, روایت و هنر, مجله‌ی ادبیات مستند

روایت و نقاشی | نگاه روایی مارک استرند به نقاشی‌های ادوارد هاپر 

بیشتر ما، البته اگر اهل ادبیات باشیم، مارک استرند را با شعرها و جستارهایش می‌شناسیم. اما مارک استرند نقاش هم بود و به همین دلیل، درباره‌ی نقاشی‌ها هم بسیار می‌نوشت و به این ترتیب، میان کلمه‌ها و رنگ‌ها و شکل‌ها پل می‌زد. علاقه‌ی ویژه‌ی استرند به آثار ادوارد هاپر، نقاش مشهور آمریکایی، او را به نوشتن مجموعه‌ای از جستارهای کمابیش کوتاه درباره‌ی این نقاشی‌ها واداشت که سال 1994 در قالب کتابی با عنوان هاپر منتشر شدند. استرند در این جستارها نقاشی‌های هاپر را با نگاهی روایی می‌کاود و کمک‌مان می‌کند آن‌ها را با نگاهی تازه ببینیم. این مطلب بی‌کاغذ اطراف ترجمه‌ی پیش‌گفتار و سه جستارِ کوتاه این کتاب درباره‌ی سه نقاشی مشهور ادوارد هاپر شب‌زنده‌داران، سپیده‌دم در پنسیلوانیا و ساعت هفت صبح، است.

بلاگ, روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

مادر فرشته‌های برفی | روایتِ ناباروری 

برای خیلی از زوج‌ها، بچه‌دار شدن اصلاً ماجرای پیچیده‌ای نیست. چیزی است که مثل همه‌ی چیزهای عادی دیگرِ زندگی خودش اتفاق می‌افتد. اما زوج‌هایی هم هستند که برای مادر یا پدر شدن هفت خوانِ رستم را می‌گذرانند و لحظه‌هایی را تجربه می‌کنند که در تصور آدم‌های دیگر هم نمی‌گنجد. لحظه‌های نوسان میان امید و ناامیدی، انتظار کشیدن برای نتیجه‌ی این آزمایش و آن روش درمانی، و البته حرف‌های اطرافیانی که گاه ناخواسته زخم می‌زنند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی است از زنی که برای چشیدن مزه‌ی مادری، راه دشوار و درازی را طی کرده است.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, سفرنامه, مدرسه‌ی روایت

سه قرن سفرنامه‌نویسی زنان مسلمان 

وقتی از «سفرنامه‌نویسی زنان مسلمان» حرف می‌زنیم، مقصودمان چیست و چنین عبارتی چقدر معنا دارد؟ اسلام قطعاً‌ هسته‌ای سخت و نامنعطف نیست و مفاهیمی چون جنیست و زنانگی هم مفاهیم ثابتی نیستند. به علاوه، مفهوم سفر و سنت سفرنامه‌نویسی هم تعینی تاریخی و فرهنگی دارد. پس چگونه می‌شود از تجربه‌ی سفر در مقام زن مسلمان یا سنت سفرنامه‌نویسیِ زنان مسلمان سخن گفت؟ چگونه می‌توان سفرنامه‌های زنان مسلمان را به شکلی خواند که در مقام نوعی روایتگری زنانه، تصویری تازه از تنوع فرهنگ اسلامی و حتی تنوع ذاتی اسلام به ما بدهد؟ کتاب سه قرن سفرنامه‌نویسی زنان مسلمان می‌کوشد با در نظر گرفتن ارتباط سفرنامه‌نویسی و زنان، و دنبال کردن مشارکت زنان مسلمان در فرهنگ‌های محلیِ سفر به چنین پرسش‌هایی پاسخ دهد. نشر اطراف در آینده ترجمه‌ی این کتاب را منتشر خواهد کرد.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی, جستار ‌های زندگی روزمره, روایت آدم‌ها و بازی‌هایشان, مجله‌ی ادبیات مستند

افتاد یا هُلش دادند؟ | وقتی یک شکاک به فوتبال یاد می‌گیرد عاشقش باشد 

هدف فوتبال لذت بردن از آن نیست؛ تجربه کردنش است. جام جهانی جشنواره‌ی تقدیر است؛ جشنواره‌ای که در آن انسان شرایط سخت خودش و شکست قریب‌به‌یقینش را می‌پذیرد. هر چه باشد، رقابتی که در آن هیچ‌‌کس برنده نمی‌شود و هیچ‌کس گل نمی‌زند برای ما غریبه نیست. صفر ـ صفر نتیجه‌ی زندگی‌ست. شاید سختی درک فوتبال برای آمریکایی‌ها در همین نهفته باشد چون آن‌ها هنوز در زمین مسابقه دنبال باغ عدن می‌گردند. ولی فوتبال قرار نیست فرار از زندگی باشد. فوتبال خودِ زندگی‌ست، با همه‌ی بی‌عدالتی‌ و کسالت‌باری‌اش… اگر ورزش‌های آمریکایی در بهشت جریان دارند، فوتبال بعد از هبوط اتفاق می‌افتد. این موضوع حتی در یکی‌به‌دوهای فوتبالی‌ها هم هویداست: افتاد یا هلش دادند؟ این قدیمی‌ترین سؤال بشر است.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی

فهرست کردن تا پای جان | جستاری از آرتور کریستال 

آرتور کریستال برای ادبیات‌دوست‌ها و جستارخوان‌ها نام آشنایی‌ است؛ آشوبگری دوست‌داشتنی که به نظر می‌رسد یک‌تنه ژانر «جستار روایی» را چند قدم جلوتر برده است. کریستال ذهنی زیرک، دقیق و عاری از پیش‌داوری دارد و این ویژگی‌ها از او جستار‌نویسی می‌سازند که چه با او موافق باشیم و چه نباشیم، نوشته‌هایش حال‌مان را خوب می‌کنند و تصویری تازه و متفاوت پیش چشم‌مان می‌گذارند. نشر اطراف پیش‌تر مجموعه‌جستار فقط روزهایی که می‌نویسم را از او منتشر کرده و این مطلب بی‌کاغذ اطراف هم جستاری است از کتاب دیگرش آنچه ادبیات می‌نامیم که نشر اطراف ترجمه و انتشارش را در دستور کار دارد. در این جستار، آرتور کریستال سراغ بحث جذاب فهرست کردن و فهرست‌ها در ادبیات می‌رود. 

بلاگ, داستان در درمانگری و پزشکی, روایت و پزشکی, روایت و حوزه‌های دیگر

پزشکی روایی | ارج نهادن به قصه‌ی بیماری 

پزشکی روایی شاخه‌ای از علم پزشکی است که بنا دارد از دانش روایی برای شناسایی، فهم و تحلیل داستان‌های بیماری و تأثیر پذیرفتن از آن‌ها استفاده کند. اما روایت و پزشکی چه اشتراکی با هم دارند؟ این شاخه‌ی جدید پزشکی، چه چیز جدیدی به ادبیات و پزشکی خواهد آموخت؟ استقبال پرحرارت پزشکان، دانشجویان، استادان ادبیات، نویسندگان و بیماران از تلاش‌های آغازین این رشته، نشان می‌دهد این تلاش‌ها نگرشی مثبت به پزشکی، ادبیات و رنج بشر ایجاد کرده‌اند. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف با پزشکی روایی و اهداف و دغدغه‌های اصلی‌اش آشنا خواهید شد.

بلاگ, روایت آدم‌ها و باورهایشان, روایت آدم‌ها و کتاب‌هایشان

نه هنوز | یادداشتی بر کتاب رهیده‏ 

انگار شهر را خاک مرده پاشیده‌اند. آخر ده روز است که مردم این محله نخوابیده‌اند. همه خسته‌اند. داد زده‌اند، هروله کرده‌اند، ریزریز اشک ریخته‌اند و با صدای اذان ظهر گفته‌اند «وای حسین کشته شد»، گویی واقعاً ظهر عاشورای سال 61 است و دیگر کاری از دست‌شان برنمی‌آید. همه سرافکنده و بی‌جان، تسلیم شده‌اند و رفته‌اند و کسی نیست که بخواند «کجایید ای ز جان و جا رهیده / کسی مر عقل را گوید کجایی».

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی

منتقد از نگاه شاعر | بریده‌جستاری از مارینا تسوتایوا ‏ 

مارینا تسوِتایوا در کنار آنا آخماتووا، اُسیپ مندلشتام و بوریس پاسترناک،‌ یکی از چهار شاعر بزرگ روس قرن بیستم بود. از شعر که بگذریم، تسوِتایوا نثر درخشانی هم داشت. به قول جوزف برودسکی، شاعر و جستارنویس روس‌آمریکایی، «ادراک زبانیِ بسیار قویِ» تسوتایوا از او نویسنده‌ای کم‌نظیر ساخته بود؛ نویسنده‌ای که ماهیت خلاقیت شاعرانه و مفهوم «شاعر» و، به طور کلی‌تر، «هنرمند» بودن مهم‌ترین دغدغه‌های فکری‌اش بودند. به تعبیر درخشانِ خود تسوِتایوا، «هنر یعنی مجموعه‌ای از پاسخ‌ها به پرسش‌های ناموجود». او در جستارهایش درست سراغ همین پرسش‌های ناموجود می‌رود و با طرح آن‌ها، می‌کوشد بعضی از دیرپاترین اسرار شعر و هنر را کشف کند. آنچه در این مطلب بی‌کاغذ اطراف می‌خوانید ترجمه‌ی برشی است از یکی از مهم‌ترین و معروف‌ترین جستارهای او با عنوان «منتقد از نگاه شاعر» که همراه با شش جستار دیگر از تسوتایوا در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر شده است. 

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, داستان در عکاسی, روایت آدم‌ها و حرفه‌شان

قصه‌ای در قاب عکس | جستاری درباره‌ی روایت و عکاسی 

ما معمولاً تصور می‌کنیم که روایت با بازنماییِ رخدادهایی رابطه‌ای زنجیروار و علّی دارند، پدید می‌آید. در نتیجه، ممکن است جنبه‌ی روایی تک‌عکس‌ها را که کارکردشان ثبت لحظه‌ای قطعی و آنی است، نادیده بگیریم و مؤلفه‌های روایی را صرفاً در مجموعه‌عکس‌ها جست‌وجو کنیم. در این جستار، دبلیو. اسکات اولسِن از نقش مخاطب در کشف روایتِ تک‌عکس‌ها می‌گوید و به یادمان می‌آورد که تک‌عکس‌ها هم روایتی در خود دارند.

بلاگ, نقد کتاب

به احترام حاشیه‌های برابر متن ‏| یادداشتی بر کتاب کوچک و سخت 

با این‌که کتاب کوچک و سخت مجموعه‌ای از متن‌های نسبتاً کوتاه پراکنده به نظر می‌رسد، ترتیب و انسجام مضمونی و ساختاری بخش‌های مختلف کتاب و حلقه‌های اتصال میان متن‌ها کاملاً سنجیده و تحسین‌برانگیز است. البته به نظرم این کتاب، حتی اگر چفت‌وبست درستی هم نداشت، باز همین‌قدر جذاب و خواندنی بود چرا که کوچک و سخت از معدود کتاب‌هایی ا‌ست که هر بخش آن به‌تنهایی خواندنی است. می‌توان بارها لای کتاب را باز کرد، کلمه‌ها را مزه‌مزه کرد و از طنز پنهان در آن سرخوش شد.

بلاگ, روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

ثمین و معنای زندگی | روایتی از تاب‌آوری زنانه 

یک سال بعد از زلزله‌ی سال ۹۶ کرمانشاه برای تفحص چیزی شبیه تاریخ شفاهی تروما به مناطق آسیب‌دیده‌ی ثلاث باباجانی و سرپل ذهاب رفتم. قرار بود با همراهی گروهی جامعه‌شناس در پی روایت‌های مردم بومی درباره‌ی بحران باشیم و کانکس به کانکس لحاف چهل‌تکه‌ی تاریخ‌شان را وصله‌پینه کنیم. پیش از سفر دوست داشتم روایت من، شبیه عصای موسی، باقی روایت‌ها را به ریسمان‌هایی پاره‌پاره تبدیل کند. آوارهای زلزله را به دنبال معنایی تازه زیرورو می‌کردم اما حس می‌کردم نابلدم. سرخورده شده بودم. با این‌که هر روایتِ تازه مانند پس‌لرزه‌ای بود که از نو آواری بر سرم می‌ریخت، می‌دانستم آنچه در حال ثبت و ضبطش هستم، بیش از آن‌که تاریخ شفاهی باشد، تاریخ سینمایی و سیاسی ویرانی است.

بلاگ, داستان در معماری

روایت و معماری | از سازه تا قصه‏ 

وقتی از به‌کارگیری روایت در معماری حرف می‌زنیم، می‌خواهیم بدانیم چگونه روایت در مکان، بر خلاف ادبیات یا سینما، ریشه در شیوه‌ای دارد که هر کدام از ما برای درنوردیدن و پیمایش جهان اطراف‌مان می‌آموزیم. در چهارچوب این هندسه‌ی مکان‌مند شخصی، می‌خواهیم بررسی کنیم که چگونه برساخت‌های روایی می‌توانند با رسانه‌ی مکان مرتبط شوند. پاسخ این پرسش چهارچوبی برای بهره‌برداری معماری از روایت فراهم می‌کند؛ روایت همچون وسیله‌ی معنابخشی به معماری بر اساس تجربه.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, روایت آدم‌ها و شهرهایشان, زندگی‌نگاره‌ها

نیاصرم؛ جایی میان اردیبهشت و آذر 

خاطره‌اش از اولین باری که نیاصرم را پیدا کردم یادم مانده. همچنین از آن اولین بار، پلکانی را به خاطر دارم که تا پای مادی می‌رفت و قایقی که به اسکله‌ا‌ی کوچک بسته شده بود. چند مرغابی هم به خاطر می‌آورم و البته همان طاق هلالی آجرچینی که بیشتر از آن‌که شبیه چشمه‌های دیگر مارنان باشد به طاق‌های ضربی معماری دوران رمانسک اروپا شبیه بود. تا سال‌ها بعد، هر چه گشتم آن چشمه‌ی طاق‌هلالی را نیافتم. تا وقتی که آن را دوباره پیدا کنم، گمان می‌کردم خاطراتم با تصاویری که شاید از شهری با معماریِ قدیمی در اروپا دیده بودم، مخدوش شده. آیا چنین تصاویری را دیده بودم؟ بی‌شک دیده بودم. هم تصاویر ونیز و هم تصاویر شهرهای دیگر را. کجا دیده بودم؟

بلاگ, قصه در موسیقی, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

روایت و موسیقی | نگاهی به تاریخچه‌ی قصه‌گویی موسیقیایی 

اگر از شما بخواهم آهنگ موسیقی متن محبوب‌تان را زمزمه کنید، یحتمل در یک ‌چشم ‌بر ‌هم ‌زدن این کار را می‌کنید. فارست گامپ، جنگ ستارگان، ای‌تی، ارباب حلقه‌ها، سینما پارادیزو و غیره چند نمونه از آثاری‌اند که محبوبیت همگانی دارند. وقتی با موسیقی‌دانان و مردم عادی در این مورد صحبت می‌کردم، در کمال تعجب متوجه شدم بیشتر چیزهایی که از گنجینه‌ی حافظه‌مان به یاد می‌آوریم، مربوط به آثار قدیمی‌تر است (تقریباً قبل از سال 2005)، به‌استثنای موسیقی بازی تاج‌و‌تخت ساخته‌ی رامین جوادی. وقتی ازشان می‌خواستم چیزی به‌یادماندنی از آثار متأخر به یاد بیاورند، برای یافتن چیزی که حتی اندکی خاطره‌انگیز باشد، به تکاپو می‌افتادند. نمی‌دانم این خوب است یا بد، اما هر چه هست قطعاً ارزش بررسی دارد، هم برای فهم خود موضوع و هم برای درک آینده‌ی قصه‌گویی موسیقایی.

بلاگ, نقد کتاب

جهان این‌طور است | مروری بر کتاب «البته که عصبانی هستم!»‏ 

«البته که عصبانی هستم» داستانِ بلاهایی است که بر سر نویسنده‌اش آورده‌اند؛ داستان تهمت‌ها و اتهام‌ها؛ داستان رفتارها و برخوردهای همسایگان، همکاران، هم‌صنفی‌ها و هموطنان نویسنده؛ داستان یک «ملت» و توهم‌ها، ترس‌ها، عقده‌های حقارت، حقارت‌ها، فرصت‌طلبی‌ها، رنگ عوض کردن‌ها، و وطن‌پرستی‌های کاذب و دروغینِ مردمش با کندوکاوی عمیق در ریشه‌های همه‌ی این‌ها در اساطیر قومی، در خرافه‌ها، در تاریخ آن «ملت» به زبانی بسیار بسیار موجز.

بلاگ, درباره‌ی روایت‌های داستانی, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت

شما که پروست نیستید | توصیه‌های اومبرتو اکو به نویسندگانِ تازه‌کار ‏ 

اومبرتو اکو در سال 1977 برای دانشجویانش کتابی کم‌‌حجم منتشر کرد به اسم چگونه پایان‌‌نامه بنویسیم. اگرچه هدف این کتاب کمک به دانشجویان ارشد ادبیات بود اما به عنوان مجموعه‌ای جالب، دلنشین و بسیار قوی از توصیه‌هایی برای همه‌‌ی نویسندگان، ماندگار شده است. هرچند اکو در این کتاب با کل روند نویسندگی، از انتخاب موضوع تا برنامه‌ریزی و اجرای پژوهش و بازبینی، سر‌‌و‌‌کار دارد، در بخشی بسیار تأثیرگذار، صریح‌ترین توصیه‌ها را درباره‌‌ی خودِ نوشتن ارائه می‌‌دهد که در این مطلب بی‌کاغذ اطراف سراغ همین توصیه‌ها رفته‌ایم.

بلاگ, جستار روایی, روایت آدم‌ها و قصه‌هایشان, روایت آدم‌ها و کلمه‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

زبان مادری | جستاری در باب این‌که قصه‌ها را چه کسی باید بگوید 

همه‌ی داستان‌هایی که در کودکی می‌خواندم پایان خوشی داشتند. در صفحه‌های آخر بعضی‌هایشان، خورشید زردرنگ بزرگی در حال غروب بود که نشانی از کورسوی امید داشت. کتاب‌هایی که در نوجوانی می‌خواندم با متن‌های زنده و واقعی نویسنده از تجربه‌های شخصی‌اش، مدام به یادم می‌آوردند که وقتی قصه‌مان را برای دیگران تعریف ‌کنیم، دیگران از آن قصه التیام می‌یابند، پس یعنی داستان‌ها جهان را انسانی‌تر می‌کنند و ما با آن‌ها فهم بهتری از جهان پیدا می‌کنیم. از نظر مادرم، قصه‌های شخصی ما فاقد جنبه‌ی انسانی بودند و چیزی جز شرم در خود نداشتند. بنابراین او هم مانند مادرش، برای پنهان کردن آن شرم، از گفتن داستان‌ها بازم می‌داشت. اما به‌راستی چه مدت باید در زندگی دیگران حضور داشته باشیم تا بتوانیم بخشی از خاطرات‌شان را که مثل سایه به وجودمان چسبیده، با دیگران به اشتراک بگذاریم؟

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, پژوهش‌های حوزه‌ی روایت, خودزندگی‌نامه, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, زندگی‌نامه, زندگی‌نگاره, ...

روایت آنلاین خود | خودروایتگری در دنیای دیجیتال 

عرصه‌ی بازنمایی خود در فرم‌های تصویری و آنلاین متعددی که روایت خود یا به اصطلاح «خودروایتگری» را شکل می‌دهند، روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شود. این بازنمایی‌ها شکل‌های جدیدی از سوبژکتیویته را نیز ارائه می‌دهند و مسائل درخور ‌تأملی درباره‌ی مرزهای متغیر و کاربردهای گفتمان خودزندگی‌نامه‌ای مطرح می‌کنند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برگرفته از بخش‌هایی از کتاب آینده‌ی نشر اطراف با عنوان ادبیات من است؛ شرحی انتقادی درباره‌ی ژانرهای متنوع روایتِ «خود» که عوامل مؤثر در بازنمایی زندگی شخصی را از لحظه‌ی شکل‌گیری خاطره و ثبت تجربه‌ی فرد تا عرضه و نقد اثر بررسی می‌کند. 

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, پرسش‌هایی از روایت, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت

بعد از خواندن همچنان دوستم خواهند داشت؟ | جنبه‌های اخلاقی نوشتن درباره‌ی خود و دیگران 

فیلیپ لوپِیت (متولد ۱۹۴۳، نیویورک) منتقد فیلم، نویسنده، شاعر و جستارنویس مشهور آمریکایی است. برخی لوپیت را سردمدار جستارنویسان آمریکایی می‌دانند، هرچند او این عنوان را لایق ادوارد هوآگلند می‌داند، نه خودش. اما نام لوپیت با جستار شخصی گره خورده و کتاب معروفش هنر جستار شخصی تقریباً در تمام دوره‌های جستارنویسی سراسر دنیا تدریس می‌شود. او نه‌تنها منتقد و مدرس دوره‌های جستارنویسی، که خودش هم از چیره‌دست‌ترین جستارنویسان حال حاضر دنیا است. این مطلب بی‌کاغذ اطراف جستاری است برگرفته از کتاب لوپیت با عنوان نشان دادن و گفتن؛ نگارش ناداستان ادبی (۲۰۱۳). لوپیت در این جستار با زبانی طنزآمیز از تجربیات شخصی خودش از نوشتن درباره‌ی دیگران می‌نویسد و از آدم‌هایی می‌گوید که وقتی درباره‌شان ناداستان مستند نوشته، از او دلخور شده‌اند و در این بین توصیه‌هایی هم به خاطره‌نویسان می‌کند.

درباره‌ی روایت‌های داستانی, مدرسه‌ی روایت

هفت توصیه‌ی ارنست همینگوی برای بهتر نوشتن 

ارنست همینگوی هیچ‌گاه رساله یا مقاله‌ای درباره‌ی هنر داستان‌نویسی ننوشت، ولی میان نامه‌ها و نوشته‌ها و کتاب‌هایش حرف‌ها، نظرها و توصیه‌های بسیاری درباره‌ی نوشتن به جا گذاشت که بهترینِ آن‌ها در سال ۱۹۸۴ به کوشش لَری دبلیو. فلیپس در کتابی با عنوانِ درباره‌ی نوشتن، اثر ارنست همینگوی گرد آمد. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، هفت توصیه‌ی مهم او را برای بهتر نوشتن گرد آورده‌ایم.

داستان در کسب‌وکار, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

گزارشی به سهامداران | وقتی قصه به کمک کسب‌وکار می‌آید 

دنیای کسب‌وکار دنیای اعداد و ارقام است: گزارش‌های سالانه، صورت‌های سود و زیان، ترازنامه‌ها و غیره و غیره. اما اعداد و ارقام همه‌چیزِ دنیای کسب‌وکار نیستند. گاهی قصه‌گویی، حرکت‌های سنجیده‌ی نمایش‌گونه و به اشتراک گذاشتن لحظه‌های ناب انسانی کاری می‌کنند که از عهده‌ی هیچ عدد و رقمی برنمی‌آید. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، که برشی است از کتاب Portrait of the Manager as a Young Author، ماجرای یکی از همین حرکت‌های حساب‌شده‌ی نمایش‌گونه‌ی مدیر یکی از معروف‌ترین و بزرگ‌ترین شرکت‌های جهان را می‌خوانیم.

روایت آدم‌ها و بچه‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

خرده‌جنایت‌های پدرومادری | برشی از کتاب پروژه‌ی پدری 

وقتی در جایگاه پدر یا مادر می‌نشینی، گاهی باید نقش دادستان و قاضی و ــ‌با اغماض‌ــ جلاد را یکجا بازی کنی. آن هم وقتی که خودت هنوز نمی‌دانی در این دنیا چه نقشی داری و قرار است چه کنی. پس دست‌به‌دامن مشاورها و کارشناس‌ها و کتاب‌هایی می‌شوی که وعده می‌دهند اگر به نسخه‌هایی که می‌پیچند پایبند باشی، فرزندت بی‌بروبرگرد عضو سازنده و مولد جامعه‌ی آینده می‌شود. و البته که خیلی وقت‌ها آن‌قدرها هم درست نمی‌گویند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برشی است از یکی از روایت‌های کتاب پروژه‌ی پدری که مهدی حمیدی‌پارسا در آن از تجربه‌ی پناه بردن به چنین نسخه‌هایی می‌گوید.

جستار شخصی جستار روایی آموزش جستارنویسی
درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت

اصول نوشتن جستار شخصی (۱): بازگویی لحظه‌ی «تغییر» 

نوشتن جستار شخصی یا جستار روایی شاید آن‌قدرها که به نظر می‌رسد آسان نباشد، مخصوصاً این‌که هر لحظه و هر تجربه‌ای، هر قدر بامزه یا جالب یا متفاوت، لزوماً جستار یا قصه‌ای خودبسنده نمی‌آفریند. اَدر لارا در بخش اول «اصول نوشتن جستار شخصی» شرح می‌دهد که چگونه می‌شود لحظه‌های معنادار و مهمِ تغییر را از دل رخدادهای روزمره بیرون کشید و در قابِ جستار شخصی پیش روی خواننده گذاشت. این مطلب برشی است از فصل سوم کتاب رها و ناهشیار می‌نویسم.

جستار برق‌آسا, جستار روایی, جستار ‌های زندگی روزمره, مجله‌ی ادبیات مستند, ناداستانک

دروغ‌های مصلحتی | ناداستانکی از ارین مورفی 

ناداستانکی از ارین مورفی: به ما یاد داده بودند صفت «متفاوت» صورت تفضیلی و عالی ندارد. معلم‌مان می‌گفت چیزها یا با هم متفاوت‌اند یا همسان‌اند. «بی‌نقص» هم همین‌طور؛ ‌یک چیز یا بی‌نقص بود یا نبود. ولی حتماً آرپی حس می‌کرد کانی از او «متفاوت‌تر» است.

بلاگ, جستار برق‌آسا, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت, ناداستانک

درست مثل رعد و برق | گذشته و آینده‌ی جستار برق‌آسا 

جستار برق‌آسا از جذاب‌ترین انواع ناداستانک است؛ ژانری که خیلی‌ها آن‌ را با مجله‌ی اینترنتی برویتی شناخته‌اند. به‌تازگی این مجله، به مناسبت بیستی‌سالگی‌اش، گلچینی از بهترین جستارهای برق‌آسای نویسندگانش را در قالب کتابی گردآوری کرده که نشر اطراف به‌زودی ترجمه‌ی آن را منتشر خواهد کرد. آنچه در این مطلب بی‌کاغذ اطراف می‌خوانید مقدمه‌ای است که زویی یوسی‌یر، سرویراستار این مجله، بر این کتاب نوشته و خواندنش برای علاقه‌مندان به ناداستانک خالی از لطف نیست.

بلاگ, جستار برق‌آسا, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت, ناداستانک

در باب صدا، ایجاز و بیست سال ناداستانک 

ناداستانک در مقایسه با بسیاری از ژانرهای ادبی دیگر، عمرِ چندانی ندارد. با این حال، مخاطبان بسیاری پیدا کرده و خیلی‌ها، چه در جایگاه خواننده و چه در جایگاه نویسنده، شیفته‌ی قابلیت‌های این ژانر شده‌اند. مجله‌ی آنلاین برویتی که به‌تازگی بیستمین سالگرد انتشارش را جشن گرفته، نقش مهمی در آشنا کردن بسیاری از نویسندگان و خوانندگان با ناداستانک و جستار برق‌آسا ایفا کرده است. این مجله در آستانه‌ی بیست‌سالگی‌اش گلچینی از بهترین ناداستانک‌هایش را در کتابی گرد آورده که نشر اطراف به‌زودی ترجمه‌ی آن را منتشر خواهد کرد. این مطلب بی‌کاغذ اطراف هم مقدمه‌ای است که دینتی دابلیو. مور، بنیان‌گذار و سردبیر موفق مجله‌ی برویتی، بر این کتاب نوشته؛ مقدمه‌ای که هم روایتی است خواندنی از تجربه‌ی راه‌اندازی و اداره‌ی مجله‌ای اینترنتی و هم تصویری کلی از ژانر ناداستانک ترسیم می‌کند.

بلاگ, داستان در پژوهش, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

اندیشیدن به قصه، اندیشیدن با قصه | جایگاه ارتباط در پژوهش روایی 

پژوهش روایی فرایندی است مبتی بر ارتباط. اساساً آنچه پژوهش روایی را چنین متمایز می‌کند ارتباط هدفمندی است که در جریان پژوهش میان پژوهشگر و مشارکت‌کنندگان برقرار می‌شود و میان قصه‌های آن‌ها پل می‌زند. جین کلندینین، یکی از مهم‌ترین چهره‌های علمی حوزه‌ی پژوهش روایی، در این مطلب بی‌کاغذ اطراف به جایگاه و اهمیت ارتباط در پژوهش روایی می‌پردازد، از تمایز اندیشیدن با قصه و اندیشیدن به قصه می‌گوید و شرح می‌دهد که اندیشیدن با قصه چگونه می‌تواند بستری برای ارتباط محکم‌تر میان پژوهشگر و مشارکت‌کنندگان فراهم کند.

جستار روایی, روایت آدم‌ها و شهرهایشان, زندگی‌نگاره, مجله‌ی ادبیات مستند

نامرئی، مثل اشباح | جستاری درباره‌ی زاهدان و زمان‏ 

وقتی یک خارجی در چهارراهِ کهنه‌ی شهری مثل زاهدان می‌ایستد، چیزهایی می‌بیند که از پیش می‌خواسته ببیند؛ مثل فقر و نجابت و چهره‌های آفتاب‌سوخته. کلیشه‌ی منطقه‌ي محروم و مردمان نجیب نمی‌گذارد شهر واقعاً دیده شود. کسی که از جای دیگری آمده، احتمالاً همان‌جا گوشی‌اش را درمی‌آورد تا آنچه را می‌خواسته ببیند برای همیشه ثبت کند. اما شهر، هیچ‌کدام از آن تصاویرِ ثبت‌شده نیست. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، قاسم نجاری که خودش زاهدانی است شهر زاهدان را از دریچه‌ی چشم خودش روایت کرده و از اشباح گذشته و آینده گفته است.

پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, روایت آدم‌ها و اشیایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند

آکسسوار | در خدمت و خیانت خنزرپنزر 

خنزرپنزر یعنی زاد و ولد اشیا، ریزه‌‌های­ سرخوش. خنزرها یخچال و جارو نیستند، کار و بار جدی ندارند. فکر می‌­کنند اجدادشان، اشیای بزرگ، مظلوم بودند به حساب نیامدند و این‌­ها حق دارند مثل قومی برگزیده خانه­‌ها را یکی‌­یکی بگیرند. این روزها خانه­ شده جعبه‌ی اشیا. مردم انگار دسته­‌جمعی، احساساتی و خام شده باشند، چیز جمع می‌کنند. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، نفیسه مرشدزاده از خدمت و خیانت همین خنزرپنزرها می‌گوید.

روایت آدم‌ها و باورهایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند

شهید شد عباس محترم | روایت شادروان محمدسرور رجایی از هیئت مهاجران افغانستانی 

آیین‌ها و مناسک عاشورایی از مهم‌ترین حلقه‌های اتصال ما ایرانی‌ها و ملت‌های همسایه‌مان است. محرم که می‌رسد، انگار همه‌ی تفاوت‌ها رنگ می‌بازند و عاشورا نقطه‌ی تلاقی همه‌ی ما می‌شود. مهاجران افغانستانی مقیم ایران هم، با این‌که از وطن دور مانده‌اند، هر سال سنت‌های عاشورایی را در هیئت‌های خاص خود یا در کنار برادران و خواهران ایرانی‌شان به جای می‌آورند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی است که پیش از این در کتاب رست‌خیز، دومین کتاب مجموعه‌ی کآشوبِ نشر اطراف، منتشر شده  است و مرحوم محمدسرور رجایی ــ‌شاعر، نویسنده و پژوهشگر افغانستانی‌ِ ساکن ایران که روز 7 مرداد 1400 درگذشت‌ــ در این روایت از حال‌وهوای هیئت افغانستانی‌های باقرشهر می‌گوید.

پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, زندگی‌نگاره‌ها, گزارش تاریخی

دیدار در قرنطینه ‍| نگاهی تاریخی به حج در عصر اپیدمی 

این روزها سایه‌ی سنگین بیماری کووید۱۹ فرصت دیدار و ملاقات را از مردمان جهان ربوده و حج نیز که روزگاری نقطه‌ی تلاقی مردمان شرق و غرب و شمال و جنوب بوده دگرگون شده است. اما این اولین‌ باری نیست که شکل و شمایل حج به دلیل شیوع بیماری دستخوش تغییر می‌شود. اواسط قرن نوزدهم میلادی نیز با آغاز اپیدمی وبا در مکه و حجاز، پایگاه‌های قرنطینه‌‌ای تأسیس شد و در طول دهه‌های متمادی تجربه‌ی حج را تحت تأثیر خود قرار داد. این‌ مطلب بی‌کاغذ اطراف، به بهانه‌ی برگزاری آیین حج امسال زیر سایه‌ی سنگین همه‌گیری کووید19، سراغ مجموعه‌ی ده‌جلدی اسناد حج انتشارات دانشگاه کمبریج رفته و به مرور کوتاه برخی مستندات تاریخی مربوط به اپیدمی وبا و پایگاه‌های قرنطینه در حج پرداخته است.

پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, جستار روایی, روایت آدم‌ها و ترس‌هایشان, روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

کاتاستروفا | جستاری از الکساندر همن 

اگر فاجعه، آن‌طور که نظریه‌ی تراژدی می‌گوید، رخداد دراماتیکی است که مسیر پی‌رنگ به ‌سوی تصویر و نتیجه‌ی نهایی را آغاز می‌کند، نبودِ فاجعه یعنی ممکن است که پی‌رنگ تراژیک هیچ‌گاه حل نشود و پایان نگیرد. به بیان دیگر، وقتی زندگی را روایت می‌کنیم، چیزی که از قصه‌مان روایتی جاندار و معنادار می‌سازد، فاجعه‌هایی است که بازگو می‌کنیم. اگر بخت آن‌قدر یارمان باشد که از پیچش فاجعه‌بار پی‌رنگ قصه‌مان جان سالم به در ببریم، می‌توانیم داستانش را تعریف کنیم؛ باید داستانش را تعریف کنیم. الکساندر همن در جستار کاتاستروفا درباره‌ی همین موضوع حرف می‌زند، درباره‌ی ضرورت روایت فاجعه برای فهم قصه‌ی خود و دیگران.

پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, پرسش‌هایی از روایت, مدرسه‌ی روایت

فراز و فرود روایت در زبان فارسی 

روایت در زبان فارسی تاریخچه‌ای طولانی دارد و از روزگار باستان تا امروز راه درازی پیموده است. قاسم هاشمی‌نژاد با همان قلم گیرا و جذاب همیشگی‌اش در این مطلب از چشم‌اندازی تاریخی به روایت در زبان فارسی می‌نگرد و شرح می‌دهد که تحول سلیقه ــ‌آن هم نه فقط در زبان‌ــ به رواج صنایع لفظی و شکوه‌وارگی انجامید و میان نویسنده و خواننده فاصله انداخت.

جستار ‌های زندگی روزمره, درباره‌ی روایت‌های داستانی

پایان قصه‌های اپیدمی | روزی که آدم‌ها دوباره می‌خوانند 

قصه‌های اپیدمی پرشمارند و متنوع. ادبیات بیماری‌های همه‌گیر گاهی نومیدانه به آینده نگاه می‌کند و گاهی امیدوارانه. اما آنچه در پایان این قصه‌ها مشترک است نقطه‌ی تصمیم‌گیری‌ست؛ آن‌جا که ما انسان‌ها، ما انسان‌های عصر همه‌گیری کرونا، باید انتخاب کنیم وقتی جامعه بالاخره از بیماری خلاص شد، چگونه می‌خواهیم از نو شروع کنیم و به چه راهی برویم. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف که کیوان سررشته ترجمه‌اش کرده است، جیل لپور مروری دارد بر پایان مشهورترین قصه‌های اپیدمی و درس‌هایی که این پایان‌ها برای ما دارند.

روایت آدم‌ها و شهرهایشان, مجله‌ی ادبیات مستند

آخرین روزهای خیابان قصه‌خوانی پیشاور 

خیابان قصه‌خوانی و بازار قصه‌گوهای پیشاور روزگاری قلبِ تپنده‌ی این شهر تاریخی بود؛ خیابانی که محلی‌ها و مسافران در قهوه‌خانه‌هایش جمع می‌شدند و قصه‌هایشان را برای هم می‌گفتند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتِ پرسه‌ای است در این خیابان قدیمی که حالا انگار دیگر آخرین روزهای عمرش را می‌گذراند.

پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, زندگی‌نگاره, سفرنامه, مجله‌ی ادبیات مستند, ویدیو

زنی که عاشقِ دیدن بود | نگاهی به سفرنگاره‌های الا مایار 

الا مایار، سفرنگار و عکاس ماجراجوی سوئیس، زندگی پرقصه‌ای داشت و نوشته‌ها، عکس‌ها و فیلم‌هایی که از سفرهایش باقی مانده‌اند مخزن اطلاعاتی غنی و ارزشمند درباره‌ی زندگی روزمره‌ی مردمان روزگار گذشته‌اند. گذار مایار در جریان سفرهایش به ایران هم افتاد و، گرچه به خاطر شروع جنگ جهانی دوم مجبور شد سفرش را کوتاه کند، فیلم‌هایی در این سفر گرفت که حالا قدیمی‌ترین فیلم‌های رنگی باقی‌مانده از ایران آن روزگارند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف مرور کوتاهی است بر زندگی مایار و سفرنگاره‌های نوشتاری و تصویریِ بی‌نظیرش.

روایت آدم‌ها و حرفه‌شان

صنعت نشر در آینه‌ی هالیوود | تخته‌پرشی به جهان دیگر 

علاقه‌ی هالیوود به نمایش صنعت نشر کتاب در فیلم قدمتی طولانی دارد و رد این علاقه را در همه‌ی ژانرهای سینمایی می‌بینیم. اما تصویری که فیلم‌ها از صنعت نشر ترسیم می‌کنند همیشه دقیق و واقع‌گرا نیست. اسلون کرازلی در این مطلب بی‌کاغذ اطراف از تصورات اشتباه صنعت سینما درباره‌ی صنعت نشر می‌گوید.

لنگرگاهی در شن روان کتاب سوگ گذر از سوگ غم اندوه جستار یادداشت
روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

یادداشت‌های سوگ | برشی از کتاب لنگرگاهی در شن روان 

همه‌گیری جهانی کرونا چیزهای زیادی را تغییر داد، از روال روزمره‌ی زندگی گرفته تا آداب و مناسکِ سوگ و شادی جمعی. آن‌هایی که در ‏این دوره سوگوار شده‌اند شکل جدیدی از سوگ را تجربه کرده‌اند و می‌کنند: سوگواری در خلوت و دور از جمعِ خانواده و دوستان. چیماماندا ‏انگزی آدیچی هم در همین دوره پدرش را از دست داد و این مطلب بی‌کاغذ اطراف، که برش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید، روایتی‌ست ‏از تجربه‌ی سوگواری او در جهانِ کرونازده. نشر اطراف‎ ‎به‌زودی ترجمه‌ی کامل این جستار را در کنار جستارهایی دیگر در کتاب لنگرگاهی ‏در شن روان: شش مواجهه با سوگ و مرگ منتشر خواهد کرد‎.‎

روایت آدم‌ها و کتاب‌هایشان

در ستایش آلیس مونرو | نجات جهان با داستان 

بیشتر ما نویسنده یا نویسندگان محبوبی داریم که به نظرمان یک سروگردن از بقیه‌ی نویسندگان بالاتر ایستاده‌اند و برای انتخاب خود هم قطعاً دلایلی داریم. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برش‌هایی‌ست از کتاب درد که کسی را نمی‌کشد (مجموعه‌ی جستار روایی، نشر اطراف) و جاناتان فرنزن در آن دلایل خود را برای علاقه و احترام کم‌نظیرش به داستان‌های ‌کوتاه آلیس مونرو شرح داده و از لذت داستان‌گویی، هنر تعلیق، همذات‌پنداری نجات‌بخش و مهارت‌های مونرو در نوشتن داستان کوتاه گفته است.

روایت دیداری پاندمی کرونا در
داستان در رسانه, داستان در کمپین‌های اجتماعی, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

فکر کردن با چشم | روایت دیداری در عصر پاندمی و کنش جمعی 

عکس‌ها و ویدئوهایی که هر روز با آن‌ها مواجه می‌شویم، نوعی از روایت دیداری هستند و صحنه‌های مبهمِ ذخیره‌شده در حافظه‌مان هم نوعی دیگر از آن. این تصاویر می‌توانند داستان‌ها، روایت‌ها و حتی ارزش‌های اخلاقی محکمی را در ذهن برانگیزند. چگونه در خلق روایت از تصویر بهره می‌گیریم؟ لیز بنس در این مطلب بی‌کاغذ اطراف از روایت دیداری و قدرتِ عظیمش می‌گوید.

روایت آدم‌ها و حرفه‌شان, زندگی‌نگاره‌ها

آخرش خوب تموم می‌شه؟ | روزمره‌های تلخ و شیرین کتابفروشی 

کتابفروشی از آن شغل‌هایی‌ست که خیلی‌ها آرزو دارند روزی تجربه‌اش کنند، شاید به این دلیل که از سختی‌هایش چندان خبر ندارند. در این روایت بی‌کاغذ اطراف، پونه بریرانی از روزمره‌های کتابفروشی می‌گوید، با همه‌ی تلخی‌ها و شیرینی‌هایش.

داستان در بازاریابی, داستان در کسب‌وکار, روایت آدم‌ها و حرفه‌شان

در باب «استوری‌تلینگ» استارت‌آپی | برشی از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو 

قصه‌گویی یا (به قول استارت‌آپی‌ها) «استوری‌تلینگ» از ارکان کمپین‌های تبلیغاتی‌ست و دست‌اندرکاران تبلیغات و بازاریابی تأکید زیادی روی آن دارند. اما تقریباً از هر کدام‌شان بخواهید درباره‌اش توضیح بدهند، غیر از تعریف واژه، چیز بیشتری نمی‌دانند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برشی‌ست از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو؛ روایتی از وضع «استوری‌تلینگ» در اکوسیستم استارت‌آپیِ ما.

داستان در پژوهش, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

روایت و پژوهش | پژوهش روایی چیست؟ 

پژوهش روایی از آن عبارت‌هایی‌ست که سر زبان‌ها افتاده اما شاید کمتر کسی معنای دقیق آن را بداند. آنچه پژوهش روایی را متمایز می‌کند این است که این شاخه‌ی پژوهشی از روایت برای درک معانی چندبعدیِ جامعه، فرهنگ، رفتار انسانی و زندگی مدد می‌گیرد. این مطلب بی‌کاغذ اطراف مقدمه‌ای‌ست برای آشنایی با این حوزه‌ی فکری و عملی.

روایت آدم‌ها و بچه‌هایشان

مومیایی‌ها | من، دخترم و مرگ 

توضیح مرگ، مخصوصاً مرگ آدم‌های آشنا، برای بچه‌ها از آن کارهای سختی‌ست که بیشتر پدرها و مادرها را می‌ترساند. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی‌ست از مواجهه‌ی ریوکا گالچن با معنا و مفهوم «مرگ» در ذهنِ دختر خردسالش.

مصاحبه

مصاحبه با آدام گاپنیک | داری راه خودت را می‌روی و ناگهان می‌بینی هیولایی 

آدام گاپنیک به گفته‌ی خیلی‌ها، از جمله خودش، زندگی بسیار قشنگی دارد. او از اعضای قدیمی تحریریه‌ی نیویورکر ‏است و خیلی از کتاب‌هایش در فهرست پرفروش‌ها قرار گرفته‌اند. گاپنیک همراه همسر فیلمسازش، مارتا، و دو ‏فرزندشان در منهتن زندگی می‌کند و با آدم‌حسابی‌ها نشست‌وبرخاست دارد و وسط حرف‌هایش جمله‌های این شکلی از ‏دهانش بیرون می‌آیند: «یه بار جان آپدایک داشت می‌گفت…» و در ادامه هم به خاطر بی‌اعتمادبه‌نفسی و اضطراب ‏خاص یهودی‌اش اضافه می‌کند «البته ببخشید این‌جوری اسمش رو پروندم‌ها». ‏

خاطره نویسی مدرسه‌ی روایت، روایت غیرداستانی، ناداستان، خاطره نویسی، خاطره‌پردازی، ادایر لارا
پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, مدرسه‌ی روایت

خاطره نویسی زندگی را از نو می‌آفریند 

خاطره نویسی یا ــ‌ شکل قوام‌یافته‌ترش ‌ــ خاطره‌پردازی چیزی فراتر از صرفِ عملِ نوشتن است. خاطره نویسی یعنی از نو خواندن و از نو نوشتن زندگی، اغلب نه دقیقاً چنان که بوده، بلکه چنان که می‌خواهیم باشد. اَدایر لارا در این مطلب توضیح می‌دهد که…

داستان در سیاست, داستان در کمپین‌های اجتماعی, قصه‌گویی و حوزه‌های مختلف

غوطه‌وری در روایت | برشی از کتاب روایت و کنش جمعی 

رهبرانی که می‌خواهند اجتماع را به کنش جمعی برانگیزند با قدرتِ روایت آشنا هستند و می‌دانند چگونه با بهره‌گیری از این ابزار، ‏مخاطبان‌شان را با خود همراه کنند و به صحنه‌ی عمل بیاورند. کتاب روایت و کنش جمعیِ نشر اطراف به همین موضوع می‌پردازد: نقش ‏روایت و قصه در برانگیختن و هدایتِ کنش جمعی.

آغاز روایت روایت آغاز نیما م. اشرفی برایان ریچاردسون انتشارات اطراف
درباره‌ی روایت‌های داستانی, مدرسه‌ی روایت

آغاز روایت ها؛ داستان‌های به‌یادماندنی از کجا شروع می‌شوند؟ 

یکی از اساسی‌ترین عناصر هر روایت داستانی یا ناداستانی آغاز روایت است؛ نقطه‌ی شروع مواجهه‌ی خواننده و متن که در شکل‌دهی به تجربه‌ی خواندن نقش مهمی دارد. با این حال، به نظر می‌رسد که اهمیت آغاز روایت در نقدها و پژوهش‌ها عموماً نادیده مانده است. متن حاضر ــ‌بخشی از پیشگفتار کتاب آغاز روایت‌ها‌ــ پس از نگاهی گذرا به سیر تحوّل آغاز روایت در نمایشنامه‌ها، رمان‌ها، روایت‌های مدرنیست و روایت‌های پسامدرن میان آغاز روایت و روایت آغاز ــ‌نقطه‌ی شروع تاریخچه‌های کشورها، ادیان، اقوام و خیلی از موجودیت‌های اجتماعی دیگر‌ــ پل می‌زند.