
قصۀ رنگِ پریده، خونِ سرد | خاطرات و تفکرات انور خامهای دربارۀ نیما یوشیج
نیما بسیار فروتن و متواضع بود. با آنکه معلومات بسیط و گستردهای داشت و از نبوغ ادبی فوقالعادهای بهرهور بود، هیچگاه خودستایی نمیکرد. اصولاً کمحرف بود و به گفتۀ دیگران بیشتر گوش میداد. ساده و بیپیرایه زندگی میکرد و در همان اتاقی که زندگی میکرد دوستانش را میپذیرفت. نیما از مناعتنفس کمنظیری برخوردار بود. در نهایت تنگدستی و با آنکه از جانب خانوادهاش زیر فشار بود تا کاری پیدا کند، حاضر نبود دست تمنا پیش دوستان فراوانی که داشت دراز و از آنها تقاضای یافتن کار یا کمکی کند. تا آنجا که من میدانم هیچگاه برای انتشار اشعارش در مطبوعات یا به صورت کتاب به روزنامه یا مجله یا بنگاه نشریاتی مراجعه نکرد و هر چه از او به هر صورت چاپ میشد، دیگران به خانهاش میرفتند و از او میگرفتند یا دوستانش ترتیب انتشار آن را میدادند. هیچوقت بابت انتشار آنها پولی قبول نمیکرد و این کار را خلاف شأن شعر و شاعری میپنداشت.







