یان وان آیک، بی کاغذ اطراف، لورا کامینگ، نقاش هلندی، ملیکا خوش نژاد، نقاشی فلاندری، هنر رنسانس، مریم عذرا
بلاگ, روایت و هنر, زندگی‌نامه

راز در چشمانش | یان وان آیک و بازتاب خود در تابلوهایش 

یان وان آیک، نقاش هلندی، از بزرگ‌ترین و پیشروترین هنرمندان عصر رنسانس بود. شهرت او صرفاً به خاطر محتوای غنی و خارق‌العادۀ آثارش نبود، بلکه در تحول تکنیکی نقاشی هم تأثیر به سزایی داشت. با تمام این‌ها، بیشتر آثار وان آیک حائز ویژگی مهم و عجیبی هستند؛ این‌که او خیلی وقت‌ها تصویر خود یا انعکاس و بازتابی از خود را در تابلوهایش کشیده. گرچه برخی از محققان اصرار دارند این تابلوها را اولین نمونه‌های خودنگاری در تاریخ به حساب بیاورند، بسیاری اما آن را رد می‌کنند. این تابلوها متعلق به عصری هستند که هنوز مفهوم «خود» درک نشده بود و صحبت دربارۀ خویشتن موضوعیت نداشت. آیا این بازتاب‌ها فقط بازیگوشی بود یا او جلوتر از زمانش، سعی داشت دربارۀ خود صحبت کند؟ لورا کامینگ، منتقد هنری معروف بریتانیایی، در کتاب چهره‌ای رو به جهان به همین موضوع پرداخته و سعی کرده تابلوهای یان وان آیک را تفسیر کند و فلسفۀ این بازتاب‌ها را توضیح دهد. این مطلب از فصل اول این کتاب برداشته شده است.

بلاگ, پرسش‌هایی از روایت, خودزندگی‌نامه, درباره‌ی روایت‌های داستانی, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, روایت و سینما, روایت و هنر, ...

بیوفیلم یا خودروایتگری سینمایی: بازنمایی «خودِ» مولف روی پرده‌ی سینما ‏ 

این روزها بسیاری از فیلم‌ها بر اساس آثار مکتوب خودروایتگر ساخته می‌شوند؛ فیلم‌هایی که می‌توان آن‌ها را بیوفیلم (Biopic)، فیلم خودزندگی‌نامه‌ای یا خودفیلم (Autopic) نامید. ساده و سرراست نمی‌شود گفت چه چیزی بعضی فیلم‌ها را خودزندگی‌نامه‌ای یا خودروایتگر می‌کند. شاید امضای فیلم‌ساز مؤلف یعنی سبک بصری ویژه‌ی او را بتوان عامل خود‌زندگی‌نامه‌ای فیلم در نظر گرفت. فیلم‌سازان مؤلفی چون فلینی، تروفو ، گدار، هرتزوگ و … با زیبایی‌شناسی مؤلفانه‌ی خاص خود سوبژکتیویته‌ای را در آثارشان ثبت و ضبط می‌کنند که نظیرش را در آثار دیگران نمی‌بینیم. در این مطلب بی‌کاغذ اطراف، که برش‌هایی است از کتاب ادبیات من، سراغ همین فیلم‌ها رفته‌ایم و شیوه‌های بازنمایی «خودِ» مؤلف در آن‌ها را بررسی کرده‌ایم.

بلاگ, داستان در معماری, روایت و هنر

معماری روایی | از ایتالیای عصر رنسانس تا باغ‌های انگلیسی 

شاید بحث نظری درباره‌ی معماری روایی و پیوند روایت و معماری جدید و نوپا به نظر برسد، اما به‌کارگیری روایت در معماری پدیده‌ای مدرن نیست. بر اساس شواهد، حتی رومیان باستان هم در افزودن روایت به بناهایشان ماهر بودند و نوعی تجلی اسطوره‌شناسانه به آن‌ها عطا می‌کردند. رومیان باستانْ معماری را هم سازمان‌دهنده می‌دانستند و هم رسانه، و در هر دو نقش، آن را به کمال به کار می‌بردند. حتی امروز ویرانه‌های فوروم رم همچون پشته‌ی بلندی از روایت است. 

بلاگ, جستار کوتاه, روایت و هنر, مجله‌ی ادبیات مستند

روایت و نقاشی | نگاه روایی مارک استرند به نقاشی‌های ادوارد هاپر 

بیشتر ما، البته اگر اهل ادبیات باشیم، مارک استرند را با شعرها و جستارهایش می‌شناسیم. اما مارک استرند نقاش هم بود و به همین دلیل، درباره‌ی نقاشی‌ها هم بسیار می‌نوشت و به این ترتیب، میان کلمه‌ها و رنگ‌ها و شکل‌ها پل می‌زد. علاقه‌ی ویژه‌ی استرند به آثار ادوارد هاپر، نقاش مشهور آمریکایی، او را به نوشتن مجموعه‌ای از جستارهای کمابیش کوتاه درباره‌ی این نقاشی‌ها واداشت که سال 1994 در قالب کتابی با عنوان هاپر منتشر شدند. استرند در این جستارها نقاشی‌های هاپر را با نگاهی روایی می‌کاود و کمک‌مان می‌کند آن‌ها را با نگاهی تازه ببینیم. این مطلب بی‌کاغذ اطراف ترجمه‌ی پیش‌گفتار و سه جستارِ کوتاه این کتاب درباره‌ی سه نقاشی مشهور ادوارد هاپر شب‌زنده‌داران، سپیده‌دم در پنسیلوانیا و ساعت هفت صبح، است.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, داستان در رسانه, روایت و حوزه‌های دیگر, روایت و سینما, روایت و هنر

روایت و روایتگری در سینما | چگونه فیلم رسانه‌ای قصه‌گو شد؟ 

مطالعه‌ی سیر پیدایش فیلم به مثابه‌ی رسانه‌ای قصه‌گو مستلزم واکاوی این است که روایت، روایتگری و عوامل روایی چگونه به قلمروی سینما راه یافتند و با آن آمیختند. به طور مشخص‌تر، باید سراغ مطالعه‌ی این برویم که چطور فرم فیلم (تدوین، نورپردازی، حرکت دوربین، مکان دوربین و غیره) در خدمت لذت بصری و قصه‌گویی درمی‌آید. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برشی است از فصل اول کتاب روایت و روایتگری در سینما که به همین موضوع می‌پردازد؛ کتابی که نشر اطراف به‌زودی آن را با ترجمه‌ی نوید پورمحمدرضا منتشر خواهد کرد.

روایت و حوزه‌های دیگر, روایت و هنر, مدرسه‌ی روایت

روایت و هنر | چگونه نقاشی‌ها در ذهن ما روایت می‌آفرینند؟ 

روایت و قصه چنان در ساختارها و سازوکارهای ذهنی ما ریشه دوانده که عملاً فکر کردن بدون روایت ممکن نیست؛ گویی چیزی که به قالب روایت در نیاید در فهم انسان هم نمی‌گنجد. این موضوع در دنیای هنر هم نمایان است. ما آثار هنری را در پرتوی روایت می‌بینیم و ارزیابی می‌کنیم و آنچه آثار هنری را برایمان جذاب می‌کند نقش آن‌ها در فرو نشاندن عطش روایی ماست. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برش کوتاهی‌ است از کتاب سواد روایت و ارتباط روایت و هنر را بررسی می‌کند.