سیدونی اسمیت و جولیا واتسن، از اساتید دانشگاه مینه‌سوتا، سال 2010 کتابی منتشر کردند که می‌کوشد مجموع مباحث مربوط به روایت زندگی را بررسی کند. کتاب «خوانش خودزندگی‌نامه: راهی به فهم روایت‌های زندگی» مقدمه‌ و نگرش نظریِ نقادانه‌ و جامعی است به خودزندگی‌نگاری و حوزه‌ی گسترده‌ی متون، رویه‌های عملی و کنش‌های خودزندگی‌نامه‌‌ای. در ادامه گزیده‌ای از این کتاب را که به زودی در نشر اطراف منتشر می‌شود می‌خوانید.


نوشتن خودزندگی‌نگاره و زندگی‌نامه‌نویسی هر دو از روش‌های روایت زندگی هستند، اما این دو واژه را نمی‌توان به جای هم به کار برد. مطمئناً کتاب‌فروشی‌ها هر دو دسته را در بخش زندگی‌نامه قرار می‌دهند. به گفته‌ی نایجل همیلتون در کتاب ستودنی‌اش، مردم شاید فکر کنند خودزندگی‌نامه همان زندگی‌نامه است که کسی درباره‌ی خودش می‌نویسد. اما چگونگی روایت زندگی در این دو فرم، تفاوت‌های اساسی دارد. در ژانر زندگی‌نامه پژوهشگری که درباره‌ی زندگی دیگری می‌نویسد، از زاویه‌دید بیرونی نسبت به سوژه، زندگی او را مستند و تفسیر می‌کند. در خودزندگی‌نگاره، سوژه‌ – حتی اگر به زبان دوم‌شخص یا سوم‌شخص یا از طرف عضوی از یک گروه حرف بزند – عمدتاً درباره‌ی زندگی ‌خودش می‌نویسد. او یا خود را هم‌زمان در جایگاه سوژه و ابژه می‌گذارد، یا تمایز سوژه و ابژه را مضمون قرار می‌دهد و هم‌زمان از زوایای دید بیرونی و درونی مشغول نوشتن می‌شود. به‌علاوه، به گفته‌ی لوئیس مینَند، «همه‌ی زندگی‌نامه‌ها به یک معنا گذشته‌اندیش هستند. اما با این‌که – به لحاظ زمانی – زندگی‌نامه از گذشته به امروز خوانده می‌شود، اساساً از حال به گذشته نوشته شده.» یعنی نخست رخدادهای خاصی، سوژه را به شهرت می‌رسانند و سپس همان رخدادها تعیین می‌کنند که بخش‌های آموزنده‌ی زندگی سوژه بر اساس تفسیر زندگی‌نامه‌نویس کدام‌اند و کدام بخش‌ها باید برای بازنمایی در متن برگزیده ‌شوند. اما در نگارش زندگیِ خود، مفسرِ رخدادهای زندگی سوژه، بیشتر اوقات این نکته را به‌خوبی تشخیص می‌دهد که مقولات آموزنده و تأثیرگذاری که برای روایتش برگزیده بر اساس تفسیر سوبژکتیو و کاملاً شخصیِ خود او انتخاب شده‌اند.

استفان اِسپِندِر می‌گوید نویسنده‌ی خودزندگی‌نگاره با دو زندگی مواجه است نه یک زندگی. یکی زندگیِ آن «خود»ی است که دیگران می‌بینند؛ یعنی شخصیت اجتماعی و تاریخیِ فرد با همه‌ی دستاوردها، ظواهر شخصی و ارتباط‌‌های اجتماعی‌اش. این‌ها خصلت‌های «واقعی» کسی است که در دنیا زندگی می‌کند. اما «خود» دیگری هم وجود دارد که فقط همان شخص تجربه‌اش می‌کند؛ خودی که از درون حس می‌شود و نویسنده هرگز نمی‌تواند از آن «بیرون بیاید». این خودِ «درونی» یا شخصاً‌ تجربه‌شده، پیشینه‌‌ای دارد. شاید این پیشینه به معنای «تاریخچه‌ای از زمان‌های» واقعی و عینی نباشد اما بایگانی‌ای از مشاهده‌ی «خود» توسط نویسنده است، نه سرگذشتی که دیگران شاهدش بوده‌اند. اِسپِندِر می‌نویسد: «همسایگان‌مان از بیرون به ما نگاه می‌کنند اما همواره در پسِ نگاه و حواس خودمان، ما درون بدن‌هایمان قرار داریم مثل راننده‌ای که صندلی جلوی ماشینی نشسته و ماشین‌های دیگر را می‌بیند که به سویش می‌آیند. هر فرد … آگاهی‌ای است درون یک ماشین و در مواجهه با همه‌ی رفت‌وآمدهای دیگر.» اگر استعاره‌ی راندن اتومبیلِ اِسپِندِر را بسط دهیم، زندگی‌نامه‌نویس می‌تواند برای ثبت پیشینه، شخصیت و انگیزه‌های یک راننده، وضعیت ترافیک و وسیله‌ی نقلیه، و حقایقی درباره‌ی حمل‌و‌نقل، با ماشینی که راننده در آن است چرخی بزند. اما فقط خودراویتگر با تجربه‌ی ترافیکی آشناست که به سمتش هجوم می‌آورد و تفسیری از آن موقعیت را می‌نویسد؛ فقط اوست که سوبژکتیویته‌ی خود را می‌نویسد.

مسئله‌ی زمان و زمان‌بندی هم زندگی‌نامه و خودزندگی‌نگاره را از یکدیگر متمایز می‌کند. مرگ سوژه برای زندگی‌نامه‌نویس امری سرنوشت‌ساز نیست. ممکن است زندگی‌نامه در زمان حیات یا پس از مرگ شخصِ مورد نظرِ نویسنده نوشته ‌شود. در واقع مثل زندگی‌نامه‌های متعددی که از سزار، گالیله، میکل‌آنژ و بایرون در دست است، احتمال دارد در خلال قرون متمادی هر از گاهی زندگی‌نامه‌ی شخصیت‌های تاریخی خاص با تفسیرهای متفاوتی نوشته شود. اما مرگ برای نویسنده‌ی خودزندگی‌نگاره پایان ماجراست. خودزندگی‌نگاره ممکن است مدت زیادی از عمر نویسنده را در بر گیرد و بیشتر اوقات هم چنین است. اما بی‌تردید نوشتن خودزندگی‌نگاره یا باید در زمان حیات نویسنده انجام شود یا پس از مرگش به‌عنوان آثار «منتشر نشده» چاپ شود.

برخی از تفاوت‌‌های خودزندگی‌نگاره و زندگی‌نامه از نگاه سیدونی اسمیت و جولیا واتسن: زاویه‌ی دید، گزینش، زمان، مدارک و شواهد

همچنین خودراویت‌گر و زندگی‌نامه‌نویس در روند نوشتن یک زندگی، با دو نوع متفاوت از مدارک و شواهد سروکار دارند. بیشتر زندگی‌نامه‌نویس‌ها در نوشته‌های خود از شواهد گوناگون و فراوانی استفاده می‌کنند که به نظرشان معتبر می‌آید؛ مثل اسناد تاریخی، مصاحبه‌ها و بایگانی‌های خانوادگی. تعداد نسبتاً اندکی از زندگی‌نامه‌نویسان، خاطرات شخصی‌شان درباره‌ی سوژه‌ را شواهد معتبر و قابل استفاده می‌دانند؛ مگر آن‌که ارتباط خاصی با سوژه‌ی زندگی‌نامه داشته باشند، مثلاً از خویشاوندان، فرزند، دوست یا همکار او باشند. اما اولین و مهم‌ترین منبع بایگانی برای خودروایت‌گران، خاطرات شخصیِ‌شان است. احتمالاً این راویان به منابع متنوعی مثل نامه‌ها، یادداشت‌های روزانه، عکس‌ها و گفت‌وگوها هم دسترسی دارند و به اطلاعات‌شان درباره‌ی مقاطع تاریخی و لحظه‌های واقعی زندگی خود رجوع می‌کنند اما میزان سودمندیِ این منابع برای داستان‌های کسی که راوی زندگی خود است، بستگی به نحوه‌ی استفاده‌‌اش از اسناد مزبور دارد. این‌که خودروایتگر چطور برای تکمیل و حمایت از کنش‌های به‌خاطرآوری منحصر‌به‌فرد خودش یا اظهارنظر درباره‌ی کنش‌های مزبور از منابع شخصی‌اش بهره‌ ببرد، مهم است. در روایت‌های خودزندگی‌نامه‌ای مجموعه‌کنش‌های تخیلی برای به‌خاطرآوری، همیشه با مجموعه‌کنش‌های بلاغی‌ای مانند ادعا، توجیه، قضاوت، محکوم کردن و بازجویی تلاقی دارند. به عبارتی خودراویتگران، کسانی را مخاطب قرار می‌دهند و می‌خواهند آن‌ها را به درستیِ نسخه‌ی خودشان از تجربه‌ای خاص متقاعد کنند.

زندگی‌نامه‌نویس بیشتر اوقات درباره‌ی ابژه‌ی مورد بررسیِ خودش از زبان سوم‌شخص می‌نویسد اما در خودروایتگری معمولاً زبان اول‌شخص به کار می‌رود. قطعاً بعضی از روایانِ خودزندگی‌نامه‌ای هم سوژه‌هایشان را به زبان دوم و/یا سوم‌شخص ارائه می‌دهند. در کتاب تعلیم و تربیت هنری آدامز: یک خودزندگی‌نامه، هنری آدامز خودش را «هنری آدامز» و «او» خطاب می‌کند. اما خواننده می‌فهمد که این روش آدامز برای ارائه‌ی خودش است و در این روایت، راوی و شخصیت اصلی یک نفر هستند. «هنری آدامز»، هم موضوع کتاب است و هم نویسنده‌ای که در صفحه‌ی ‌عنوان اسمش آمده. اما زندگی‌نامه‌نویس جز در موارد نقل‌قول از نامه یا کتابی که سوژه‌اش نوشته یا نقل‌قول از گفته‌هایش، نمی‌تواند از زبان اول‌شخص استفاده کند.

نویسندگان: سیدونی اسمیت و جولیا واتسن

مترجم: رؤیا پورآذر

منبع: کتاب Reading Autobiography: A Guide for Interpreting Life Narratives (این کتاب به‌زودی در مجموعه‌ی کتاب‌های نظری نشر اطراف منتشر خواهد شد)