به احترام زندگی جستجوگرانه | نشست یادبود زندهیاد بتول فیروزان
چهل روز بعد از رفتنِ دوست و همکار عزیزمان، بتول فیروزان (۱۳۶۷-۱۴۰۲)، گفتیم عصرِ روزی اردیبهشتی دو ساعتی به احترام همهی آنهایی که مثل بتول جستجوگرند و دغدغهی انصاف و اصالتْ مرام و منش زندگیشان است، کنار هم باشیم و از روحیه و منشِ جستجوگری و تأنی و بقیهی خصلتهای کمیابشدهی این روزگار حرف بزنیم. فکر کردیم کنار روح بزرگ بتول فیروزان میشود از این حرف بزنیم که چطور میتوانیم جستجوگرانی واقعی باشیم؛ در عین آرامش و تأنی، به ورطهی رخوت و ایستایی و انفعال فرو نیفتیم؛ و به «انسان» امیدوار بمانیم.
آکسسوار | در خدمت و خیانت خنزرپنزر
خنزرپنزر یعنی زاد و ولد اشیا، ریزههای سرخوش. خنزرها یخچال و جارو نیستند، کار و بار جدی ندارند. فکر میکنند اجدادشان، اشیای بزرگ، مظلوم بودند به حساب نیامدند و اینها حق دارند مثل قومی برگزیده خانهها را یکییکی بگیرند. این روزها خانه شده جعبهی اشیا. مردم انگار دستهجمعی، احساساتی و خام شده باشند، چیز جمع میکنند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، نفیسه مرشدزاده از خدمت و خیانت همین خنزرپنزرها میگوید.
پیرمرد خواب شیرها را میدید
قصههای خوب چطور تمام میشوند؟ نویسنده نقطه را کجا میگذارد؟ از کجا میفهمد دیگر به مقصد رسیده؟ نفیسه مرشدزاده از پایان روایتهای خوب میگوید؛ پایانی که شاید باید بازِ باز باشد، چون روایتهای خوب مدام باید بروند جلو. دهتایی کتاب گرفتهام، امانت در سالن. کتابها…