مریم پوراسمعیل، لیا پورپورا، Lia Purpura، آیرونی، کنایه، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده، نفیسه مرشدزاده،جستار
بلاگ, جستار روایی, مجله‌ی ادبیات مستند

علیه آیرونی | جستاری کوتاه دربارۀ ابتذال کنایه 

نقطۀ مقابل آیرونی عریانی است؛ جلوی چشم دیگران بودن است. برای همین، عوض خریدن مبلمانی مضحک – منظورم آباژورهایی با پوستۀ نارگیل و تابلوهای مزخرف «اَلوها» («سلام» به زبان هاوایی) و «ویلکامِن» («خوش‌آمدید» به زبان آلمانی) است برای این‌که نشان بدهید توریستی، که نیستی – آدم تابلوی نقاشی‌ای می‌خرد که وسعش به آن می‌رسد و در خانه‌اش آویزانش می‌کند. به خانه‌اش چیزی می‌بخشد که به آن «جایگاه ممتاز» می‌گویند. در این مورد، آدم خیلی پولدار با آدم نه‌چندان پولدار فرقی ندارد: ذوق او را وُسعش به نمایش می‌گذارد. چیزی که تو می‌بینی چیزی‌ست که او می‌پسندد. زشت، بی‌روح، ظریف، شگفت‌انگیز: در داوری مختارید. چیزهایی از این دست که میان قاب‌اند، جایشان روی طاقچه است – نخراشیده/مطلا، بی‌شیله‌پیله/ساکت – بی‌دفاع‌اند، بدون زره یا حجاب به سویتان روانه می‌شوند.

پرسش‌هایی از روایت, درباره‌ی روایت‌های داستانی, رمان, مدرسه‌ی روایت

بازخوانی بارت و نابوکوف | خانه‌ی رمان از آن کیست، نویسنده یا خواننده؟ 

درباره‌ی تجربه‌ی خواندن و رابطه‌ی میان نویسنده، خواننده و متن بسیار گفته‌اند. یک سر طیف، کسانی مثل رولان بارت هستند که از «مرگ مؤلف» حرف می‌زنند و سر دیگرش، کسانی مثل نابوکوف که می‌گویند در مثلث نویسنده و خواننده و متن همیشه نویسنده حرف آخر...