سفر طراح | پژوهشی دربارۀ نقش ادبیات داستانی در پرورش تفکر معمار
ویژگی اصلی داستانها و چیزی که آنها را از دیگر فرمهای روایی متمایز میکند، عنصر تخیل است. نویسنده با کمک تخیلش دنیایی خلق میکند که شبیه این جهان هست و نیست. اما این دنیا فقط برای سرگرمی نیست. میتواند واجد معانی و مفاهیم عمیقتری باشد و الهام ببخشد. همانطور که خیلی از هنرمندان و فیلسوفان و اندیشمندان از آثار داستانی به عنوان منبع الهام و الگو استفاده کردهاند و از مفاهیم آن برای شرح و بسط ایدهشان بهره بردهاند. این الگو برای معمار هم کاربرد دارد و او هم میتونند از امکانات جهان داستان برای تخیل کردن، طراحی، اندیشۀ طراحانه و مواجهۀ حرفهای استفاده کند. جستار پیش رو بر همین موضوع دست میگذارد و ایدۀ تلاقی معماری و ادبیات داستانی را مطرح میکند. در این مطلب، داستانهایی از همینگوی و داستایفسکی و دو حماسۀ بزرگ تاریخی، یعنی شاهنامه و گیلگمش به عنوان نمونه بررسی شدهاند.
خانه را با کلمه بساز | تجربهٔ مواجهه با کتاب «خانهخوانی»
کتاب «خانهخوانی» تلاشی است برای مطالعهٔ خانههای دورهٔ گذار معماری تهران و بازنمایی کیفیت زندگی در آنها. نویسنده با کنار هم گذاشتن خاطرات ساکنان این خانهها و جستوجو دربارهٔ نسبت زندگی و مکان، مجموعهروایتهایی از تجربهٔ زیستهٔ این افراد به دست میآورد. علی طباطبایی در این کتاب از روایت برای دو هدف استفاده میکند: یکی برای فهم رابطهٔ زندگی و خانه با شنیدن روایتهای زندگی ساکنان و دیگری برای بازنمایی و بیان مجدد برخی از آنها در کنار یکدیگر.
معماری روایی | از ایتالیای عصر رنسانس تا باغهای انگلیسی
شاید بحث نظری دربارهی معماری روایی و پیوند روایت و معماری جدید و نوپا به نظر برسد، اما بهکارگیری روایت در معماری پدیدهای مدرن نیست. بر اساس شواهد، حتی رومیان باستان هم در افزودن روایت به بناهایشان ماهر بودند و نوعی تجلی اسطورهشناسانه به آنها عطا میکردند. رومیان باستانْ معماری را هم سازماندهنده میدانستند و هم رسانه، و در هر دو نقش، آن را به کمال به کار میبردند. حتی امروز ویرانههای فوروم رم همچون پشتهی بلندی از روایت است.
روایت و معماری | از سازه تا قصه
وقتی از بهکارگیری روایت در معماری حرف میزنیم، میخواهیم بدانیم چگونه روایت در مکان، بر خلاف ادبیات یا سینما، ریشه در شیوهای دارد که هر کدام از ما برای درنوردیدن و پیمایش جهان اطرافمان میآموزیم. در چهارچوب این هندسهی مکانمند شخصی، میخواهیم بررسی کنیم که چگونه برساختهای روایی میتوانند با رسانهی مکان مرتبط شوند. پاسخ این پرسش چهارچوبی برای بهرهبرداری معماری از روایت فراهم میکند؛ روایت همچون وسیلهی معنابخشی به معماری بر اساس تجربه.
خیال و بهارخواب | جستاری از کتاب خانهخوانی
خیلی از ساکنان خانههای آجربهمنی و سیمانی ساختهشده در دهههای سی و چهل تهران میگویند زندگی در این خانهها تجربهی خوبی بوده است؛ خانههایی که حالا بیشترشان تخریب شدهاند اما خاطرهشان همچنان پررنگ است. علی طباطبایی در جستارهای کتاب خانهخوانی در پی پاسخ به این سؤال است که چنین خاطرهی پررنگی از کجا آمده است؟ آیا فقط نوستالژی حوض و گلدان شمعدانی است که این گذشتهی از دسترفته را زیبا میکند یا معماری خانه و ویژگیهای ساختمانی آن هم در این تجربه نقش داشته است؟ جستار «خیال و بهارخواب» سراغ سهم ساکنان این خانهها از آسمان شهر رفته است.
قصهگویی در معماری | ارائهی طرحهای معمارانه در قالب قصه
چرا بناها شکل مشخصی دارند؟ چرا بنایی را در نقطهای خاص از بستر قرار دادهاید؟ شما باید بتوانید قصهگویی در معماری را بیازمایید و قصهی طرحی خود را شرح دهید تا طرح شما برای مخاطبتان قابل درک باشد؛ چه معماری باشید که میخواهد در یک مسابقه یا مباحثه با کافرما پیروز شود و چه سازندهای که میخواهد بنای خود را بفروشد. در این مطلب بیکاغذ اطراف، پنج ابزاری را که برای روایت قصهی معمارانهی خود به کارتان خواهد آمد به شما معرفی میکنیم.
چرا معمار نشدم؟ | اورهان پاموک از استانبول و معماری میگوید
تقریباً همهی علاقهمندان به ادبیات، اورهان پاموک را به عنوان نویسندهای موفق و برندهی جایزهی نوبل ادبیات میشناسند. پاموک در جوانی دانشجوی معماری بوده و اگر روزگار طور دیگری رقم میخورد، ممکن بود به جای نویسندهای موفق، معماری معمولی در ترکیه باشد. در این مطلب بیکاغذ اطراف، پاموک دلایل نیمهکاره رها کردن معماری و دنبال نویسندگی رفتن را مرور میکند، رد تخیل و رؤیا و جایگاه آنها در معماری استانبول و در نوشتههای خودش را میگیرد و به مفهوم «خانه» میرسد.