چهار نامه از مارینا تسوتایوا، راینر ماریا ریلکه، و بوریس پاسترناک
اوایل ماه مه ۱۹۲۶، ریلکه نخستین نامه را از بوریس پاسترناک دریافت کرد. نامه از مسکو به برلین رفته بود، سپس به مونیخ، دوباره به برلین، و سرانجام به وو در لوزان سوئیس، محل اقامت ریلکه رسیده بود. ریلکه فوراً به درخواست پاسترناک مبنی بر مکاتبه با تسوتایوا که در آن زمان در فرانسه به سر میبرد، پاسخ داد و نامهنگاری میان تسوتایوا و ریلکه آغاز شد. نامهنگاری آنها به زبان آلمانی بود. بعدها این نامهها به انگلیسی برگردانده و سال ۱۹۸۵ در کتاب «نامهها: تابستان ۱۹۲۶» منتشر شدند. آنچه اینجا میخوانید ترجمهی چهار نامه (از ریلکه به تسوتایوا، از تسوتایوا به ریلکه، از پاسترناک به تسوتایوا، و از تسوتایوا به پاسترناک) است که از همین کتاب انتخاب شدهاند.
وداع در سه نامه | آخرین نامههای مارینا تسوتایوا
مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس بزرگ روس که نشر اطراف ترجمهی هفتار جستارش را در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر کرده است، روز ۳۱ اوت ۱۹۴۱، پیش از به دار آویختن خود، سه نامه روی میز جا گذاشت. یکی از این نامهها را خطاب به پسرش نوشته بود، دومی را خطاب به دوستان مسکوییاش که مانند تسوتایوا و پسرش در روزهای جنگ در یلابوگا اسکان داده شده بودند، و سومی را هم خطاب به نیکولای آسیف، شاعر و نویسندهی معروفی که در آن روزها بیش از دیگر نویسندگان به او نزدیک بود و از او حمایت میکرد. این نامهها در کتاب مرگ یک شاعر به قلم ایرما کودروا چاپ شدهاند و احمد پوری آنها را برای دوماهنامهی کاروان مهر ترجمه کرده است.
مارینا تسوتایوا و آنا آخماتووا در آینهی یکدیگر
شباهتهای زندگی مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس روس که ترجمهی فارسی جستارهایش در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر شدهاند، و آنا آخماتووا، دیگر شاعر مهم و شاخص روسیهی قرن بیستم، کم نیستند: هر دو، به سبب وابستگی خانوادگی به طبقهی اشراف، «زیباییشناسیِ بورژوازی» آثارشان و ارتباط همسرانشان با ضدبلشویکها، مغضوبِ دولت انقلابی شوروی بودند. هر دو شاعر بهاجبار روسیه را ترک کردند و پس از مهاجرت گرفتار فقر شدند. مهمتر از همهی اینها، تسوتایوا و آخماتووا با محافل ادبیِ مشابهی حشر و نشر داشتند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگانِ روس و غیرروس در حلقهی دوستانِ هر دو شاعر بودند. حتی هر دو دلباختهی اُسیپ مندلشتام بودند و ظاهراً هر دو با او سر و سرّ داشتند. با وجود این شباهتها، تسوتایوا و آخماتووا هر یک سبک ادبی و صدای یگانه و خاص خود را آفریدند و مسیری متفاوت را در پیش گرفتند. دشواریهای زمانه باعث شد آنها فقط یک بار با هم دیدار کنند اما نامههایی به یکدیگر نوشتند. آنچه در ادامه میخوانید، روایت آخماتوواست از تنها دیدارش با تسوتایوا، و متن دو نامهای که تسوتایوا برای آخماتووا نوشته است.
راهنمای خواندنِ تسوِتایوا | شاعری در قلمروی نثر
مارینا تسوتایوا از بزرگترین شاعران و نویسندگان روسیهی قرن بیستم بود و آثارش را همسنگ آثار بوریس پاسترناک، اسیپ مندلشتام و آنا آخماتووا میدانند. دغدغهی اصلی او شعر بود اما در در دو دههی پایانی زندگیاش بیشتر نثر مینوشت. با این همه، درخت تناور تسوتایوا ریشه در شعر داشت. او شاعرانگی را به قلمروی نثر آورد و با بهرهگیریِ ماهرانه از زبان، ضربآهنگ و خیالپردازی شاعرانه، نثری آفرید که چیزی از شعر کم نداشت. نشر اطراف بهتازگی هفت جستار تسوِتایوا را در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر کرده است؛ جستارهایی دربارهی شعر، هنر، پیوندشان با جان و ضمیر انسانی، جایگاهشان در فراز و فرودِ زمانه، و نسبتشان با جامعهی سیاستزده. آنچه در ادامه میخوانید بخشهایی است از مقدمهای که آنجلا لیوینگستون بر این کتاب نوشته و حکم راهنمای خواندنش را دارد.
همآهنگ با ضربان قلب روزگار | برشهایی از جستار «شاعر و زمانه»
مارینا تسوتایوا از بزرگترین شاعران و نویسندگان روسیهی قرن بیستم بود و آثارش را همسنگ آثار بوریس پاسترناک، اسیپ مندلشتام و آنا آخماتووا میدانند. دغدغهی اصلی او شعر بود اما در در دو دههی پایانی زندگیاش بیشتر نثر مینوشت. با این همه، درخت تناور تسوتایوا ریشه در شعر داشت. او شاعرانگی را به قلمروی نثر آورد و با بهرهگیریِ ماهرانه از زبان، ضربآهنگ و خیالپردازی شاعرانه، نثری آفرید که چیزی از شعر کم نداشت. نشر اطراف بهتازگی هفت جستار تسوِتایوا را در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر کرده است؛ جستارهایی دربارهی شعر، هنر، پیوندشان با جان و ضمیر انسانی، جایگاهشان در فراز و فرودِ زمانه، و نسبتشان با جامعهی سیاستزده. آنچه در ادامه میخوانید برشهایی است از جستار «شاعر و زمانه» که مضمون اصلیاش مفهوم «زمانه» و نسبتِ شاعر و هنرمند با آن است.
منتقد از نگاه شاعر | بریدهجستاری از مارینا تسوتایوا
مارینا تسوِتایوا در کنار آنا آخماتووا، اُسیپ مندلشتام و بوریس پاسترناک، یکی از چهار شاعر بزرگ روس قرن بیستم بود. از شعر که بگذریم، تسوِتایوا نثر درخشانی هم داشت. به قول جوزف برودسکی، شاعر و جستارنویس روسآمریکایی، «ادراک زبانیِ بسیار قویِ» تسوتایوا از او نویسندهای کمنظیر ساخته بود؛ نویسندهای که ماهیت خلاقیت شاعرانه و مفهوم «شاعر» و، به طور کلیتر، «هنرمند» بودن مهمترین دغدغههای فکریاش بودند. به تعبیر درخشانِ خود تسوِتایوا، «هنر یعنی مجموعهای از پاسخها به پرسشهای ناموجود». او در جستارهایش درست سراغ همین پرسشهای ناموجود میرود و با طرح آنها، میکوشد بعضی از دیرپاترین اسرار شعر و هنر را کشف کند. آنچه در این مطلب بیکاغذ اطراف میخوانید ترجمهی برشی است از یکی از مهمترین و معروفترین جستارهای او با عنوان «منتقد از نگاه شاعر» که همراه با شش جستار دیگر از تسوتایوا در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر شده است.