بلاگ, تاریخ شفاهی, روایت آدم‌ها و قصه‌هایشان, روایت و سینما, زندگی‌نگاره‌ها, مستندنگاری

من پدرسگ نیستم، من دیوونه نیستم! | دربارۀ زندگی تراژیک بازیگر پ مثل پلیکان 

پرویز کیمیاوی در سال 1351 مستند پ مثل پلیکان را ساخت که خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و به یکی از شاعرانه‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران تبدیل شد. روایت او دربارۀ آسِد، مردی تنها و گوشه‌نشین و مهربان، بود که در خرابه‌های ارگ طبس زندگی می‌کرد و هرگز پا از آن‌جا بیرون نمی‌گذاشت. گرچه گاهی بچه‌ها به او آزار می‌رساندند اما مردم برای آسد احترام قائل بودند و به هر نحوی کمکش می‌کردند. با وقوع زلزلۀ طبس در سال 1357، ارگ به تلی از خاک تبدیل و پیرمرد هم زیر آوار دفن شد. بیش از دو دهه بعد گروه‌هایی حین کاوش در منطقه، خیلی اتفاقی جنازۀ او را در میان شن‌ها یافتند. اما پیکر آسِد به شکلی حیرت‌آور کامل و قابل‌شناسایی بود. و این سرنوشت تراژیک و شاعرانۀ مردی شد که بسیاری او را دیوانه می‌پنداشتند و فراموشش کرده بودند. قاسم فتحی در این جستار تحقیقی و گزارشی به سراغ برخی از مردم طبس و عوامل فیلم پ مثل پلیکان رفته و دربارۀ این شخصیت و زندگی او صحبت کرده است.

محل نگه‌داری کارت‌های ورود و خروج کارکنان کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر، ۱۳۹۷. (عکاس: شیوا خادمی)
بلاگ, مجله‌ی ادبیات مستند, مستندنگاری, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

همه‌چیز زیر سر کارخانه بود | برشی از کتاب «خاک کارخانه» 

کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر که اوایل دهه‌ی ۱۳۸۰ تعطیل شد زمانی قلب تپنده‌ی بهشهر و مناطق پیرامونی‌اش بود. چیت‌سازی چنان با زندگی مردم شهر پیوند خورده بود که خیلی‌ها برنامه‌ی روزمره‌شان را با صدای سوت کارخانه تنظیم می‌کردند. کتاب «خاک کارخانه» روایت ‏همین پیوند کار و آدم‌هاست؛ قصه‌ی زنان بافنده و ‏ریسنده‌ای که قوت زانوها و دست‌هاشان را در تار و پود پارچه‌ها تنیدند و مردانی که شبانه‌روز دستگاه‌ها را سرپا نگه داشتند.
شیوا خادمی، عکاس و پژوهشگر و نویسنده‌ی کتاب «خاک کارخانه»، سراغ همین آدم‌هایی رفته که با تعطیلی کارخانه، کاری را که شورمندانه دوست می‌داشته‌اند و جایی را که به آن‌ها هویت می‌داده، از دست داده‌اند و طعم فقدانی بزرگ را چشیده‌اند. حاصل تلاش پنج‌ساله‌ی او کتابی است چندوجهی که می‌شود آن را نمونه‌ای از تاریخ شفاهی، مستندنگاری کسب‌وکار، مستندنگاری اجتماعی، ادبیات بازماندگان، ثبت خاطره‌ی جمعی، و روایتگری زنانه دانست. در «خاک کارخانه» از دل خاطرات کاری کارگران کارخانه‌ی چیت‌سازی بهشهر، کلیت و فضایی شکل گرفته که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسب‌وکار در ایران به کار می‌آید، بلکه تصویری از پیوند ‏تنگاتنگِ فضای کار و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم‌ می‌گذارد. آنچه در این مطلب بی‌کاغذ اطراف می‌خوانید، مقدمه‌ی این کتاب است.