خط سیر داستانی زندگی ما محصول کنار هم گذاشتن تجربههای تلخ و شیرینمان است. گرچه ما خیلی از رخدادها و تجربههای زندگیمان را خودمان انتخاب نمیکنیم، اینکه چطور آنها را کنار هم بچینیم و به قصهای برسیم محصول انتخاب خود ماست. در نتیجه، راهحل بسیاری از مسائل زندگی را میشود در تغییرِ روایتِ خودزندگینامهای یافت. دیوید دنبورو در کتاب روایتدرمانی به همین موضوع میپردازد.
اینکه ما که هستیم و چه میکنیم تحت تأثیر قصههاییست که دربارهی خودمان میگوییم. درست است که همیشه نمیتوانیم قصههایی را که دیگران دربارهی ما میگویند تغییر بدهیم اما میتوانیم بر قصههایی که خودمان دربارهی خودمان و کسانی که دوستشان داریم میگوییم، تأثیر بگذاریم. میتوانیم با احتیاط و دقت خط سیر داستانیِ هویتمان را بازنویسی کنیم. با قصهای موضوع را توضیح میدهم:
پسر سیزدهسالهای را تصور کنید که روی ستیغ کوهی نشسته است. او با مدرسه به اردو آمده اما الان تنهاست. بقیهی پسرها رفتهاند کوهنوردی و تا چند شب دیگر برنمیگردند. این پسر نمیتواند با آنها کوهنوردی کند چون از بچگی آسم شدید داشته. وقتی بچهتر بوده، در چهار سال اول زندگیاش، حتی نمیتوانسته مثل بچههای «عادی» حرف بزند. تا وقتی چهارسالونیمه شد، مردم متوجه حرفهایش نمیشدند.
تا اینجای قصه شما احتمالاً پسربچهی سیزدهسالهای را که تنها روی قلهی کوه نشسته تصور کردهاید و با اتصال چند رخداد زندگیاش (تنها روی قلهی کوه، تکلم غیرعادی، آسم در کودکی) به یک خط سیر داستانی رسیدهاید
این کاریست که ما همیشه در زندگی انجام میدهیم. رخدادهای خاصی را انتخاب میکنیم و با وصل کردن آنها به هم، بهپیرنگ یا مضمون میرسیم و این پیرنگ و مضمونی که دربارهی زندگی ماست، هویت ما را ــاینکه چه کسی هستیمــ شکل میدهد. وقتی به سه رخدادی که دربارهی این پسر برایتان تعریف کردم فکر میکنید چه مضمونهایی را تشخیص میدهید؟ حدس میزنم شاید مضمونی مثل «پسر تنها» یا «پسری متفاوت».
دلیل انتخاب چنین مضمونهایی این است که در نوبت اول رخدادهای خاصی را برای تعریف کردن برگزیدم. حالا اگر سه رخداد دیگر را هم اضافه کنم چه میشود؟
1. آن روز بالای کوه، پسر سیزدهساله اولین ترانهاش را نوشت. ترانه را با گیتاری خیالی نواخت و وقتی همه برگشتند برای کوهستان و دوستانش ــهمتیمیهایش در فوتبال آمریکاییــ آن ترانه را خواند.
2. این پسر در بچگی بیشتر اوقات با پدرش پیادهروی میکرد و هر وقت بالای تپه یا کوهی میرسیدند پدرش چنین آوازی برایش میخواند: «من در قلهی جهانم و به خلقت مینگرم. تنها چیزِ فهمیدنی برای من عشقیست که با آمدن تو به زندگیام در قلبم یافتم. این عشق در قلهی جهان قرارم داده است.
3. در بچگی، مادرش همیشه راهی برای رمزگشایی «زبان خاص» پسرش پیدا میکرد. این پسر هیچ وقت احساس نکرده که دیگران منظورش را نمیفهمند.
با اضافه شدن این رخدادهای جدید ناگهان خط سیر یا پیرنگ زندگی این پسر هم تغییر میکند. هنوز هم رخدادهایی که اول برایتان تعریف کردم درست هستند و واقعاً اتفاق افتادهاند اما با قرار گرفتن این رخدادهای جدید در کنارشان، معنی دیگری پیدا میکنند.
هزاران رخداد گوناگون در زندگی ما وجود دارند اما فقط بعضی از آنها خط سیر داستانی هویتمان را میسازند. اینکه ما چه کسی هستیم و چگونه رفتار میکنیم به خط سیر داستانیای که دربارهی زندگی خودمان میسازیم بستگی دارد.
حالا چه مضمون یا خط سیر داستانیای برای زندگی این پسر به ذهنتان میرسد؟ خب، در واقع، مهمتر از هر چیز دیگر این است که خود این پسر چه خط سیر داستانیای با این رخدادها میسازد؟ کسانی که او میشناسد و نظرشان برایش مهم است، کدام خط سیر داستانی را قبول دارند و بازگو میکنند؟ همانطور که شاید تا الان حدس زده باشید، اینها رخدادهایی از زندگی خود من هستند. اگر قرار باشد برای دومین خط سیر داستانیای که خودم ترجیحش میدهم اسمی بگذارم فکر میکنم اسمش را بگذارم «ترانهسرایی بر فراز جهان».
قصههایی که به زندگی شکل میدهند
این قصهها را به شما گفتم که نشان بدهم چگونه زندگیهایمان با قصه شکل میگیرند. هزاران رخداد گوناگون در زندگی ما وجود دارند اما فقط بعضی از آنها خط سیر داستانی هویتمان را میسازند. اینکه ما چه کسی هستیم و چگونه رفتار میکنیم به خط سیر داستانیای که دربارهی زندگی خودمان میسازیم بستگی دارد. اگر باور میکردم «پسری تنها» هستم و اگر بقیهی آدمها با من مثل «پسری تنها» رفتار میکردند زندگیام با زندگی کنونیام که در آن هم خودم و هم دیگران مرا به چشم «ترانهسرایی بر فراز جهان» میبینیم خیلی فرق میکرد. «پسری تنها» قصهی شكست است، در حالی که «ترانهسرایی بر فراز جهان» قصهی منتخب است.
کتاب روایتدرمانی میخواهد پرسشها، ابزارها و ایدههایی در اختیارتان بگذارد که با آنها برای زندگیتان و زندگی کسانی که دوستشان دارید، قصههای منتخب خلق کنید. در زندگی همهی ما رخدادهایی وجود دارند که با فکر کردن به آنها در خودمان مچاله میشویم، قلبمان به درد میآید، اندوه به سراغمان میآید و احساس شرم میکنیم. اگر این لحظهها به هم وصل شوند و قصهی زندگیمان را بسازند احساس ناامیدی عمیقی از زندگی در ما شکل میگیرد. با این حال در زندگی همهی ما، رخدادها یا حتی لحظههای کوتاهی از زیبایی، مهربانی، فراغت، رهایی و مبارزهطلبی هم وجود دارد. این کتاب دربارهی خلق خط سیر داستانی برای زندگیمان است؛ خط سیری که شایستهی احترام باشد و بتوانیم زندگی را با آن سپری کنیم.
منبع: این مطلب برشیست از کتاب روایتدرمانی که نشر اطراف بهزودی منتشرش خواهد کرد.
منتظر چاپ کتاب هستم 🙂