غرابت باشکوه یوکو تاوادا | از زبان ریوکا گالچن
نوشتههای تاوادا دربارهی… خب… سخت است که «چیستی»ای به نوشتههای تاوادا نسبت دهیم. اما زبان و ادراک در نوشتههای او همیشه مرکزی، غامض و پویاست. وجه مشخصهی آثار یوکو تاوادا انطباقهایی است که مخاطب نمیداند با آنها چه کند و دریافتهایی که شاید لازم باشد باورشان کرد یا نکرد. صدا و تجربهی راوی غالباً به طریقی که برای خودش هم غریبه است تغییر شکل میدهد و همهچیز تسخیرشده ــ و اغلب تا حدی خندهدار ــ احساس میشود؛ با معنایی فهمپذیر و اغلب کنایهآمیز. در بیشتر آثار تاوادا احساس میکنی در افسانهای سرگردانی که به تو تعلق ندارد. البته چنین احساسی دقیقاً همان احساس سخن گفتن به زبانی جز زبان مادری است. در واقع، این اغلب همان چیزی است که در نوشتههای تاوادا رخ میدهد.
به احترام حاشیههای برابر متن | یادداشتی بر کتاب کوچک و سخت
با اینکه کتاب کوچک و سخت مجموعهای از متنهای نسبتاً کوتاه پراکنده به نظر میرسد، ترتیب و انسجام مضمونی و ساختاری بخشهای مختلف کتاب و حلقههای اتصال میان متنها کاملاً سنجیده و تحسینبرانگیز است. البته به نظرم این کتاب، حتی اگر چفتوبست درستی هم نداشت، باز همینقدر جذاب و خواندنی بود چرا که کوچک و سخت از معدود کتابهایی است که هر بخش آن بهتنهایی خواندنی است. میتوان بارها لای کتاب را باز کرد، کلمهها را مزهمزه کرد و از طنز پنهان در آن سرخوش شد.
کتاب بالینی | ستایش چیزهای کوچک روزمره در ادبیات کهن ژاپن
اگر شما هم کتاب کوچک و سخت را خوانده باشید، احتمالاً با دیدن اشارههای مکررِ ریوکا گالچن به کتاب بالینی مشتاق شدهاید سراغ این کتاب بروید و ببینید این کتاب دقیقاً چه دارد. کمی که جستوجو کنید، متوجه میشوید غیر از گالچن، خیلی از آدمهای ادبیاتدوست دیگر هم این کتاب را ستودهاند؛ کتابی که هزار سال پیش نوشته شده اما بفهمینفهمی از زمانهی خودش جلوتر بوده. از این گذشته، سی شوناگن، نویسندهی کتاب که از ملازمان رکاب ملکه ساداکو بوده، در کتابش حرفهایی زده که خواندنشان بعد از هزار سال هنوز مفتونمان میکند و دنیای پیرامون را از یادمان میبرد. کتاب بالینی تصویرهای گیرایی از زندگی روزمره و جزئیات پیشپاافتاده و ظاهراً بیاهمیتِ دنیایی بیگانه و دور پیش چشممان میگذارد؛ دنیایی که، راستش را بخواهید، انگار آنقدرها هم که خیال میکنیم بیگانه نیست. شاید موقع خواندن کتاب با بعضی از حرفهای شوناگن موافق نباشیم یا به مذاقمان خوش نیایند، اما همین حرفها دریچهای به زندگی آدمهای هزار سال پیش میگشایند.
کوچک و سخت | از زبان مترجم
کوچک و سخت از آن کتابهایی است که شاید در اولین مواجهه ندانی باید در گروه کدام کتابها طبقهبندیاش کنی. روزنوشت؟ خاطرهپردازی؟ جستار؟ نقد ادبی؟ یا چیزی دیگر. دلیلش شاید این باشد که ریوکا گالچن در این کتاب عامدانه قالبی کمتر شناختهشده را برای نوشتن از تجربهای کمتر شناختهشده (دستکم برای خودش) انتخاب کرده، آن هم از منظری کمتر شناختهشده. او در کوچک و سخت از دریچهی نویسندگی و ادبیات به تجربهی مادری مینگرد و تصویری متفاوت از این تجربه پیش چشم ما میگذارد. رویا پورآذر، مترجم کتاب کوچک و سخت، در این یادداشت از مواجههی خودش با این کتاب میگوید.
خوشبختانه کجاست؟ | کتاب خواندن دخترم
کتاب خواندن برای بچهها جزئی از برنامهی روزانهی خیلی از پدرها و مادرهاست اما کتاب کودک دقیقاً یعنی چه؟ چیزی که قصههای کودکانه را از ادبیات غیرکودکانه متمایز میکند چیست؟ ریوکا گالچن که پس از مادر شدنش ادبیات را از منظری متفاوت میبیند در این مطلب بیکاغذ اطراف سراغ همین موضوع رفته است.
مثل برخورد شهابسنگ | مرز داستان بازاری و داستان ادبی
برچسبهایی مثل داستان بازاری و داستان ادبی برای ما غریبه نیستند. اما چه چیزی این دو را از هم متمایز میکند؟ و آیا داستان بازاری لزوماً بیارزش و کممایه است؟ در این مطلب بیکاغذ اطراف، ریوکا گالچن دربارهی همین موضوع حرف میزند.
مومیاییها | من، دخترم و مرگ
توضیح مرگ، مخصوصاً مرگ آدمهای آشنا، برای بچهها از آن کارهای سختیست که بیشتر پدرها و مادرها را میترساند. این مطلب بیکاغذ اطراف روایتیست از مواجههی ریوکا گالچن با معنا و مفهوم «مرگ» در ذهنِ دختر خردسالش.