شبیه ساعت ده و سیوسه دقیقه | دربارۀ دکان پدرم
واقعیت غیرقابل انکار این است که کاسبها در ردیفهای آخر جدول محبوبیتاند. آنها مثل کارگران یک کارخانه در کنار هم نیستند و اسمشان یادآور مظلومیت و رنج نیست. بیش از آنکه در منافعی با هم شریک باشند، رقیب همدیگرند. همین موضوع باعث میشود که هیچوقت در یک تیم همدل قرار نگیرند. دکانها مثل کسبوکارهای نو برای مردم تازگی ندارند و مثل معلمی و محیطبانی و آتشنشانی با ارزشهای اجتماعی گره نخوردهاند. همچون خیلی از صاحبان شرکتهای هایتِک باعث افتخار کشور نیستند و در ردیف استادکاران قدیمی که جهانشان رو به زوال است، هم قرار نمیگیرند. نه در لانگشات و نمای کلی در دیگران حسی را برمیانگیزند و نه کلوزآپشان مردم را کنجکاو میکند. لنزهای دوربین نمیبینند که دکاندار با هر چرخش موقعیت اقتصادی باید دوباره به دوام فکر کند. دکاندار مدام باید آن چهاردیواری و سقف را نگه دارد و با هر ترفندی که شده حفظشان کند. در این جستار، زهره ترابی تلاش کرده از همین زوایای پنهان و نادیدهگرفتهشدۀ دکانداری در ایران بگوید.
وقتی کلمه ماندگار میشود
«چه عبارتهایی در ذهن آدمهای مؤثر ماندهاند؟» با تأکید بر فعل «ماندن» در جملهی قبل، همین که حرفی بتواند از بین انبوه حرفهای روزانه خودش را نجات بدهد و سالها گرم و زنده باقی بماند، یعنی اتفاقی درون شخص افتاده. نویسندهی این مطلب بیکاغذ اطراف، هنگام خواندن خودزندگینامههای مختلف مشاهیر ایرانی، دنبال یافتن پاسخ این پرسش بوده است.
و الا دیگر چه بهانه دارند که آبله اطفال را نمیکوبند؟
شکوفه دومین نشریهی زنان ایرانی است. دوهفتهنامهای که از سال 1292 خورشیدی، زمان سلطنت احمدشاه قاجار، به همت مریم عمید (مزینالسلطنه) منتشر میشد. در توضیح آن آمده «روزنامهای است، اخلاقی، ادبی، حفظالصحه اطفال، خانهداری، بچهداری، مسلک مستقیمش تربیت دوشیزگان و تصفیه اخلاق زنان، راجع به مدارس نسوان» و آنچه که از چهار سال انتشار آن باقی مانده هم همین را نشان میدهد. تلاش برای آگاهی و سوادآموزی زنان و اصلاح سبک زندگی و رفتار آنها بخش عمدهای از مطالب شکوفه است. متن زیر با توجه به فراگیری بیماری آبله، شایعات زیاد و بیاعتمادی مردم به آبلهکوبی در شمارهی چهارم/ سال سوم این نشریه منتشر شده است؛ اتفاقاتی که اگرچه بیش از صد سال قبل رخ داده، اما بیشباهت با وضعیت فعلی شیوع کرونا و بحث واکسیناسیون عمومی نیست.