از خودت بگو! | دربارۀ رابطۀ خاطره و تخیل
حافظه را انبانی از اطلاعات و خاطرات میدانند که به شکلی مکانیکی و خودکار آنها را ذخیره و بازخوانی میکند. اما فرضیۀ دیگری هم مطرح است که اعتقاد دارد در ساختار حافظه عنصر تخیل هم دخالت دارد؛ عنصری که به خاطره عمق و جزئیات میبخشد، وضوحش را بالاتر میبرد و در یککلام، آن را به امری خلاقانه تبدیل میکند. پل ریکور در کتاب حافظه، تاریخ، فراموشی میگوید در لحظۀ فراخوانی خاطره، این قوۀ تخیل است که فعال میشود و کمکمان میکند آن را مانند تصویر ببینیم. اگر این گفته درست باشد و ما گذشته را توأم با تخیل به یاد میآوریم، چطور میتوانیم به خاطراتمان اعتماد کنیم؟ تکلیف روایتهایی که از خودمان ارائه میدهیم چه میشود؟ و مهمتر اینکه، آیا هویتمان -که متأثر از حافظۀ شخصیمان است- تا حد زیادی خیالی نیست؟
وقتی از یک کمتری | مروری بر کتاب «اگر حافظه یاری کند»
ما با ادبیات روسیه و نویسندگان نامدارش کمابیش آشناییم، اما همواره با برگزیدهها و بهترینهای این ادبیات سروکار داشتهایم و چون از چنین دریچهای به ادبیات این سرزمین نگریستهایم، شاید تصویر دقیقی از آن نداشته باشیم. برودسکی در «اگر حافظه یاری کند» روزنی پیش چشم ما باز میکند برای بهتر نگریستن به وضعیت ادبیات و فرهنگ روسیه. او با نگاه منتقدانهاش آن چیزهایی را پیشِ چشممان میگذارد که کمتر دربارهشان شنیدهایم. برودسکی عوامل مختلف زوال زبان و ادبیات و جامعه را بررسی میکند و به ما میآموزد تنها با داشتن نگاهی منتقدانه و بیپروا و همهجانبه میتوان کاستیها را کشف کرد.