درنگ تاریک | نامههایی از راینر ماریا ریلکه در باب سوگ و تسلا
راینر ماریا ریلکه، یکی از مهمترین شاعران آلمانیزبان قرن بیستم، در عمر پنجاهویکسالهاش نامههای شخصی زیادی نوشت؛ نامههایی برای دوستان و آشنایان، خوانندگانی که بعد از مطالعۀ آثارش با او مکاتبه میکردند یا هر کس دیگری که ریلکه حس میکرد پیوندی درونی میانشان وجود دارد. از ریلکه بیش از چهاردههزار نامه به یادگار مانده است که خودِ او آنها را به اندازۀ شعرها و آثار منثورش مهم میدانست. خواندن نامههای ریلکه، به اندازۀ خواندن شعرها و آثار منثورش، ما را با اندیشههای او دربارۀ نقش و معنای عشق، مرگ و هنر در زندگی آشنا میکند. میان این نامهها، نامههایی هم هستند که ریلکه آنها را برای تسلای دوستان و آشنایان داغدیدهاش نوشته یا به مضمون مرگ و سوگ پرداخته است. او در این نامهها از رنج فقدان و میراییِ گریزناپذیر انسان میگوید اما به درۀ حسرت و یأس سقوط نمیکند و مرگ را روی دیگر زندگی، با همۀ زیبایی و شکوهش، میبیند. در نگاه او، شناختِ مرگ راهی است به تحول و دگرگونی شخصی برای بهتر زیستن. گرچه این نامههای ریلکه، به اقتضای نامه بودنشان، برای شخص خاصی نوشته شدهاند اما در بسیاری از آنها تسلا و تسکینی برای دردهای مشترکمان مییابیم؛ دردهایی که همه تجربه میکنیم و گاهی به هر دری میزنیم تا آنها را بهتر بفهمیم.
چهار نامه از مارینا تسوتایوا، راینر ماریا ریلکه، و بوریس پاسترناک
اوایل ماه مه ۱۹۲۶، ریلکه نخستین نامه را از بوریس پاسترناک دریافت کرد. نامه از مسکو به برلین رفته بود، سپس به مونیخ، دوباره به برلین، و سرانجام به وو در لوزان سوئیس، محل اقامت ریلکه رسیده بود. ریلکه فوراً به درخواست پاسترناک مبنی بر مکاتبه با تسوتایوا که در آن زمان در فرانسه به سر میبرد، پاسخ داد و نامهنگاری میان تسوتایوا و ریلکه آغاز شد. نامهنگاری آنها به زبان آلمانی بود. بعدها این نامهها به انگلیسی برگردانده و سال ۱۹۸۵ در کتاب «نامهها: تابستان ۱۹۲۶» منتشر شدند. آنچه اینجا میخوانید ترجمهی چهار نامه (از ریلکه به تسوتایوا، از تسوتایوا به ریلکه، از پاسترناک به تسوتایوا، و از تسوتایوا به پاسترناک) است که از همین کتاب انتخاب شدهاند.