امین شیرپور روایت خدمت سربازی خاطرات سربازی

از کتاب‌ها معاف نمی‌شویم

خوره‌ی کتاب‌ها و کتابخوان‌های اصیل همیشه راهی برای همراه بردن کتاب‌ها و جادادنش در کوله و جیب پیدا می‌کنند ولی موقعیت‌هایی هست که هیچ کاری‌اش نمی‌شود کرد و سربازی حتماً از سخت‌ترینِ این موقعیت‌هاست. روایت امین شیرپور از زنده ماندن کتاب‌ها در پادگان سنندج شاید خاطره‌ی خیلی‌های دیگر هم باشد.

مادرانگی امیلی امرایی سوزان سانتاگ و پسرش انتشارات اطراف هقته چهل و چند مادری، روایت مادری، امیلی امرایی، جستار شخصی، جستار روایی، روایت آدم‌ها و بچه‌هایشان

من و مُف دماغ پسر خانم سونتاگ

مادرانگی برای زن‌های شاغل، علاوه بر همه‌ی دغدغه‌های معمول بچه‌داری، با دغدغه‌ی دیگری هم همراه است: چطور بین انتظارات جامعه و وظایفی که بر دوش «مادر» می‌گذارد و الزامات کار حرفه‌ای تعادل ایجاد کنم؟ برای زن‌هایی که کار خلاقه می‌کنند، وضع پیچیده‌تر هم می‌شود. امیلی امرایی، نویسنده و مترجم، این‌جا از تجربه‌ی بندبازی خودش میان این دو نقش می‌گوید.

ایتالو کالوینو ویلیام ویور روایت مترجم

کالوینو به روایت مترجمش

نمی‌خواهم بگویم ایتالو کالوینو نمی‌توانست صمیمی بشود. جدا از سکوت‌هایش، خنده‌هایش را هم یادم هست، که اغلب به خاطر اتفاقی که در کار مشترک‌مان می‌افتاد پیش می‌آمد. یادم هست یک بار کالوینو هدیه‌ای بهم داد، یک کتاب نفیس کوچک درباره‌ی یکی از نقاشی‌های لورنزو لوتو از جرومِ قدیس که تازگی بازیابی شده بود. داخل کتاب کالوینو با خط خودش برایم نوشته بود: «برای بیل، مترجمِ قدیس.»

به نیابتِ کربلایی محمد‌رحیم | روایت شادروان روح‌الله رجایی از سفر کربلا

بابابزرگم کربلایی محمدرحیم، اگر کشاورز ساده‌ای نبود، داستان‌نویس مشهوری می‌شد بس که هر اتفاقی را دقیق و جذاب تعریف می‌کرد. قهارترین داستان‌گویی بود که در عمرم دیده‌ام. نقل شاهنامه را طوری برایمان می‌گفت که انگار خودش کنار رستم شمشیر زده و پابه‌پایش جنگیده است. شب‌نشینی‌های روستای اَسفاد به شاهنامه‌خوانیِ او می‌گذشت. در قصه آن‌قدر فرو می‌رفت که وقت کفن پوشیدن سیاوش قطره‌ی اشکش هم می‌ریخت. تن صدا، انتخاب کلمات، حالت چهره، حرکت دست‌ها و تمام شگرد‌های روایت‌گری‌ را گمانم به ارث برده بود. محمدرحیم قصه‌گویِ مادرزاد بود اما من میان تمام حکایت‌هایش، عاشق خاطراتش از سفرهای چندباره به کربلا بودم. جوری با جزئیات تعریف‌شان می‌کرد که می‌توانستم لحظه به لحظه‌ی سفرش را پیش چشمم ببینم.