کآشوب، روايتهایی واقعی و مستند از نسبت نسلهای متفاوت امروز با واقعۀ سال 61 هجری است. در این کتاب بنا بود به گستره و تنوع زاويۀ ديد نويسندگان متفاوت به يک اتفاق واحد دست يابيم. هر نويسندهای از وجهی به اين اتفاق گرم نگاه کند. ولی لذت کآشوب از تکثر نيست؛ لذت وحدت است. از آميختگی طعم و لحن متفاوت روايتها اثری تازه پديد آمده که هويت خودش را دارد و بیشباهت به هر کدام از تجربههای شخصی و زيستهای است که آن را ساختهاند.
حسينيه در خيابان ديگری است. در مسير نيست ولی مامان گفته دور بزنند سمتِ حسينيه. گفته میخواهد قبلِ بيمارستان برود آنجا. «اينجوری انگار اونها هم با ما ميآن بيمارستان. تنها نمیريم.» هوا گرگ و ميش است. کسی در خيابان نيست. ماشين را کنارِ حسينيه نگه میدارند. هنوز علم را از گوشۀ صحن برنداشتهاند و پرچمهای سياه به ديوار است. از شيشۀ ماشين فقط همينقدر میشود ديد. مامان پياده نمیشود. از همان راه دور سلام میدهد و دعا میخواند. حال خواهرم خوب نيست. نمیشود برای يکی دو دقيقه هم تنهايش گذاشت.
همهچيز آنقدر سريع اتفاق افتاده که حتی درست نمیدانيم در چه جور مشکلی هستيم. دو هفتۀ نکبتی و سياه را گذراندهايم. از مطب اين دکتر به آن يکی رفتهايم و همۀ قرص و دواها را امتحان کردهايم. بعد از اين همه سرگردانی الان فقط میدانيم که بايد زودتر او را برسانيم به فلان متخصص شايد او تشخيص درست بدهد. به هر ضرب و زوری هست نوبت میگيريم تا دکتر را صبح شنبه ببينيم. اولين نسخهای که میپيچد سیتی اسکن است. تا جواب حاضر شود هزار جور فکر و خيال میکنيم. به معنای واقعی کلمه مضطريم.
انتظار کشيدن در بيمارستان کشنده است. سرنوشتمان بسته شده به يک تکه کاغذ، به چند جملۀ انگليسی که دکتر بايد تفسيرش کند. جواب سیتی اسکن غروب میآيد. غروب سرد و دلگير اول زمستان. دکتر کليشه را پايين و بالا میکند و ريپورت را میخواند. هيچ مشکلی پيدا نمیکند. مامان خوشحال میشود. از آن خوشحالیهايی که بهش میگويند بال درآوردن. منتظر حرفهای بعدی دکتر نمیماند. پلهها را دو تا يکی میآيد پايين و سريع خودش را میرساند به ماشين. خواهرم روی صندلی عقب خوابيده. مامان مینشيند روی صندلی جلو و سرش را برمیگرداند عقب. «پاشو ديگه. دکتر گفت هيچ مشکلی نداری. جواب آزمايشت خوب بود.» خواهرم حال ندارد چشمهايش را باز کند. حتی نمیدانيم صدای مامان را میشنود يا نه. مامان اما تازه سرِ درددلش باز شده. «برای همين گفتم بريم حسينيه. به خدا گفتم ما يه دستمون رو گذاشتيم توی دست امالبنين و يه دستمون رو توی دست پسرش ابوالفضل.»
همان موقع که مامان توی ماشين خوشحال بوده اوضاع بيمارستان فرق داشته. به نظر دکتر تصاوير سیتی اسکن چون واضح نبودند مشکل را نشان ندادهاند. امآرآی رنگی برايمان مینويسد با تزريق مادۀ حاجب.
…
منتظرم يکی حرفی بزند، اعتراض و شکايتی بکند تا من هم خودم را بريزم بيرون. همۀ اين ماجراها را تعريف کنم و از بقيه بپرسم چرا دعای مامان نگرفته و باز اميدوار است. اما هيچکس چيزی نمیگويد. به نظرشان روال زندگیمان دردناک اما منطقی است. خواهرم آرام است و تودار. در اين مدت يک قطره اشک هم نريخته. يا حداقل کسی اشکهايش را نديده. مامان و بابا از اين ناراحتاند. فکر میکنند اگر گريه کند حالش بهتر میشود. يک روز عصر بابا مینشيند کنار خواهرم. زير پرچم. بابا نه روضهخوان است نه مداح ولی آرام شروع میکند به مصيبت خواندن. يکی دو دقيقه که میگذرد خواهرم با صدای بلند گريه میکند. بقيه نمیدانند چه خبر است. مامان از آشپزخانه میدود بيرون و برادرم از اتاق. اول خواهرم را میبينند که گريه کرده، بعد بابا را که گوشۀ اتاق روی زمين نشسته. دستآخر هم من را که کنار پنجره روی يک مبل ولو شدهام و فقط نگاهشان میکنم…
نفیسه مرشدزاده دبیری مجموعۀ کآشوب را بر عهده دارد. از این مجموعه تا به حال کتابهای زیر به انتشار رسیده است:
کتاب کآشوب
کتاب کآشوب دربردارندۀ بیستوسه روایت از نویسندههای مختلف است که با دیدگاههایی متفاوت دربارۀ نسبت خودشان با محرم و روضههای این ماه نوشتهاند. این جستارها با زبانی ساده و لحنی صمیمی نوشته شده و هرکدام به نوعی ردپای اقلیم و تجربیات زیستۀ نویسنده را در خود دارد. آنچه این اثر را متمایز میکند، نگرش متکثر و دغدغههای متفاوت نویسندگان و تعلقشان به انواع طیفهای فکری است که درنهایت باعث شده روایتشان از پدیدۀ عاشورا کاملاً منحصربهفرد شود. این اثر به عنوان کتاب سال عاشورا انتخاب شده بود.
برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب کآشوب اینجا کلیک کنید.
کتاب رست خیز
رست خیز عنوان کتاب دوم از مجموعۀ کآشوب است که به تجربههای متفاوت فردی در رابطه با عزاداری ماه محرم میپردازد. در این کتاب بیش از بیست نویسنده از طیفهای مختلف فکری و جایگاههای متفاوت اجتماعی به پدیدۀ عاشورا اشاره میکنند و از مواجهۀ خود با سنتهای آن میگویند. هر نویسنده از دیدگاه شخصی خود به این ماه و مراسم سوگواری آن نگاهی میاندازد و تلاش میکند روایتی از منحصربهفردترین تجربۀ زندگیاش ارائه دهد.
برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب رست خیز اینجا کلیک کنید.
کتاب زان تشتگان
کتاب زان تشنگان، بخش سوم از مجموعۀ کآشوب، دربردارندۀ روایتهایی از عاشورا و مراسمها و آیینهای آن است. بیست و چهار نویسنده از گوشهگوشۀ ایران و دنیا، از سنتهای این ماه، عزاداریها و روضههای آن گفتهاند و در قالب ناداستانهایی مستند، کوتاه و خواندنی تجربهشان از مواجهه با این پدیده را توضیح دادهاند. این نویسندگان که دیدگاهها و تفکرات متفاوتی دارند، تلاش کردهاند از منظر خود به این واقعه بنگرند. زان تشنگان ماجرای سرایت دلبستگی و قصۀ دستبهدست شدن سرسپردگی ابدی به محرم است.
برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب زان تشنگان اینجا کلیک کنید.
کتاب رهیده
کتاب رهیده فصل چهارم مجموعۀ کآشوب است. در این کتاب هجده نویسنده با گرایشهای فکری و طبقات فرهنگی و اجتماعی متفاوت خاطراتشان از عاشورا و عزاداری ماه محرم را روایت کردهاند. گزارشهای این نویسندگان صادقانه و ساده است و نشان میدهد این پدیده تا چه حد برایشان تأثیرگذار بوده و چرا هیچگاه از آن رهایی پیدا نکردهاند.
برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب رهیده اینجا کلیک کنید.
کتاب مهمان گاه
کتاب مهمان گاه روایتهایی از محرم و عزاداری در این ماه است. پانزده نویسنده از عاشوراهایی نوشتهاند که بر آنها گذشته و از دریافتها و خاطراتشان از محرمهای دور و نزدیک و اندوه هر سالهشان گفتهاند. این کتاب که فصل پنجم از مجموعۀ کآشوب محسوب میشود، دربارۀ سوگواریها، سنتها و آیینها و روضههای ماه محرم است. هر نویسنده از منظر خود به این پدیده نگاه کرده و تجربیاتش را در قالب جستارهایی کوتاه و خواندنی در معرض قضاوت ما گذاشته است.
برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب مهمان گاه اینجا کلیک کنید.
♦ شما میتوانید این مجموعه را از فروشگاه اطراف بخرید.
♦ نسخۀ الکترونیک مجموعۀ کآشوب در پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو موجود است. میتوانید از آنجا کتابها را بخرید و دانلود کنید.
بدون دیدگاه