لالایت میکنم، خوابت نمیاد | نگاهی به ساختار روایت در لالاییهای ایرانی
لالاییهای ایرانی بخشی از فرهنگ شفاهی و فرهنگ عامهی مردم این سرزمیناند. سالها سینهبهسینه نقل شدهاند و از مادر به فرزند رسیدهاند. نخستین سرایندگان این ترانههای عامیانه مشخص نیستند اما بیشک مادرانی بینام و نشان در هر خانه و کوچه و پسکوچه لالاییها را سرودهاند، آبورنگشان دادهاند و پرسوز و گدازشان کردهاند. در ایران پژوهشهای علمی و دانشگاهی، مقالههای مطبوعاتی و کتابهای متنوع و فراوانی در باب لالاییها منتشر شدهاند. مطلب بیکاغذ اطراف مروری است بر یافتههای یکی از این پژوهشهای نسبتاً متأخر که دکتر یدالله جلالی پندری و صدیقه پاکضمیر در آن به ساختار روایی لالاییهای ایرانی پرداختهاند.
ساختار روایی تاریخ بیهقی و نقش روایتهای افزوده
تاریخ بیهقی از مهمترین آثار تاریخی و ادبیِ فارسیزبانان و نقطهی اوج شیوهی تاریخنگاری در ایران است و بسیاری از پژوهشگران غنای واژگان بیهقی، زلالی و تراشخوردگی نثرش، سازگاری و همخوانی کلام او با اندیشهاش، و دقت و امانتش در روایت رویدادها را ستودهاند. کسانی که دربارهی بیهقی و تاریخ او نوشتهاند، به توانایی چشمگیر او در پردازش شخصیتهای تاریخی و نیروی رشکبرانگیزش در قصهگویی و داستانپردازی هم اشاره کردهاند. در این مطلب بیکاغذ اطراف، حورا یاوری، نویسنده، مترجم، پژوهشگر و منتقد ادبی، ساختار روایی این اثر بزرگ را بررسی کرده است.