دستنوشتهها نمیسوزند | جستاری از دوریس لسینگ در ستایش کتاب
کتابخانهها گنجینههایی از داستانها و شعرها و مقالات کشورهای مختلف و تمامی دورانها هستند. ادبیات با تاریخ، جادو، معما، مذهب، جامعهشناسی و انسانشناسی، یعنی تقریباً با هر موضوعی که بتوانید به آن فکر کنید، پیوند دارد و برای همه در دسترس است. فقط کافی است کسی را بیابید که عاشق کتابهاست و آماده است تا پیشنهادهایی بدهد. کتابخانههای عمومی دموکراتیکترین جای جهاناند. چیزهایی در آنجا هست که دیکتاتورها و مستبدان را نابود کرده: عوامفریبها میتوانند مزاحم نویسندگان شوند و وادارشان کنند که طبق خواستهشان بنویسند اما هر چقدر هم که تلاش کنند نمیتوانند نوشتههای قدیمی را از بین ببرند. افرادی که به ادبیات علاقه دارند، حداقل بخشی از ذهنشان در برابر تلقین مصون است. اگر اهل مطالعهاید، میتوانید یاد بگیرید که مستقل فکر کنید.
ویرانههای شکست سیاسی | در ستایش شکست، فروتنی و دموکراسی
خوشمان بیاید یا نیاید، انسان بودن یعنی با دیگران بودن، درگیر فعالیتهای جمعی بودن و بخش نسبتاً زیادی از وجودمان را صرف دیگران کردن. و از آنجا که شکست لازمۀ تجربۀ انسانی است، با دیگران بودن اغلب فقط نوع دیگری از تجربۀ شکست است، گاه به شکلی تحملپذیر، گاه فاجعهبار و همیشه افشاگرانه. چون وقتی بنای این کنارهمبودن فرو میریزد و ما را میان خرابهها و نخالههایش گیر میاندازد، در همان تجربۀ اندوه و تباهی، چیزی گویا و معنادار دربارۀ هویت خودمان کشف میکنیم. این فروپاشی ما را به لرزه میاندازد و زخمیمان میکند اما درکی بهتر از محدودیتهایمان و از آنچه میتوانیم و خصوصاً «نمیتوانیم» همراه هم و گروهی انجام دهیم، برایمان به ارمغان میآورد. شاید هرگز زنده از میان خرابهها بیرون نیاییم اما اگر ماندیم، در هیئتی پالودهتر و خالصتر سر بر میآوریم. از این منظر، حتی فاجعهبارترین شکستهای سیاسی هم میتوانند ارزشی درمانی داشته باشند. کاستیکا براداتان در این جستار با مرور زندگی دو چهرۀ سرشناس و متضاد تاریخ معاصر، یعنی گاندی و هیتلر، از این میگوید که چرا به زعم او هر دوی آنها شکستخوردهاند و چطور میتوان از شکست سیاسی به نفع دموکراسی بهره برد.
سفر طراح | پژوهشی دربارۀ نقش ادبیات داستانی در پرورش تفکر معمار
ویژگی اصلی داستانها و چیزی که آنها را از دیگر فرمهای روایی متمایز میکند، عنصر تخیل است. نویسنده با کمک تخیلش دنیایی خلق میکند که شبیه این جهان هست و نیست. اما این دنیا فقط برای سرگرمی نیست. میتواند واجد معانی و مفاهیم عمیقتری باشد و الهام ببخشد. همانطور که خیلی از هنرمندان و فیلسوفان و اندیشمندان از آثار داستانی به عنوان منبع الهام و الگو استفاده کردهاند و از مفاهیم آن برای شرح و بسط ایدهشان بهره بردهاند. این الگو برای معمار هم کاربرد دارد و او هم میتونند از امکانات جهان داستان برای تخیل کردن، طراحی، اندیشۀ طراحانه و مواجهۀ حرفهای استفاده کند. جستار پیش رو بر همین موضوع دست میگذارد و ایدۀ تلاقی معماری و ادبیات داستانی را مطرح میکند. در این مطلب، داستانهایی از همینگوی و داستایفسکی و دو حماسۀ بزرگ تاریخی، یعنی شاهنامه و گیلگمش به عنوان نمونه بررسی شدهاند.