بلاگ, جستار ‌های زندگی روزمره, خودزندگی‌نامه, روایت آدم‌ها و ترس‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها

از خودت بگو! | دربارۀ رابطۀ خاطره و تخیل 

حافظه را انبانی از اطلاعات و خاطرات می‌دانند که به شکلی مکانیکی و خودکار آن‌ها را ذخیره و بازخوانی می‌کند. اما فرضیۀ دیگری هم مطرح است که اعتقاد دارد در ساختار حافظه عنصر تخیل هم دخالت دارد؛ عنصری که به خاطره عمق و جزئیات می‌بخشد، وضوحش را بالاتر می‌برد و  در یک‌کلام، آن را به امری خلاقانه تبدیل می‌کند. پل ریکور در کتاب حافظه، تاریخ، فراموشی می‌گوید در لحظۀ فراخوانی خاطره، این قوۀ تخیل است که فعال می‌شود و کمک‌مان می‌کند آن را مانند تصویر ببینیم. اگر این گفته درست باشد و ما گذشته را توأم با تخیل به یاد می‌آوریم، چطور می‌توانیم به خاطرات‌مان اعتماد کنیم؟ تکلیف روایت‌هایی که از خودمان ارائه می‌دهیم چه می‌شود؟ و مهم‌تر اینکه، آیا هویت‌مان -که متأثر از حافظۀ شخصی‌مان است- تا حد زیادی خیالی نیست؟

بلاگ, پژوهش‌های حوزه‌ی روایت, داستان در پژوهش, داستان در معماری, دسته‌بندی نشده

سفر طراح | پژوهشی دربارۀ نقش ادبیات داستانی در پرورش تفکر معمار 

ویژگی اصلی داستان‌ها و چیزی که آن‌ها را از دیگر فرم‌های روایی متمایز می‌کند، عنصر تخیل است. نویسنده با کمک تخیلش دنیایی خلق می‌کند که شبیه این جهان هست و نیست. اما این دنیا فقط برای سرگرمی نیست. می‌تواند واجد معانی و مفاهیم عمیق‌تری باشد و الهام ببخشد. همان‌طور ‌که خیلی از هنرمندان و فیلسوفان و اندیشمندان از آثار داستانی به عنوان منبع الهام و الگو استفاده کرده‌اند و از مفاهیم آن برای شرح و بسط ایده‌شان بهره برده‌اند. این الگو برای معمار هم کاربرد دارد و او هم می‌تونند از امکانات جهان داستان برای تخیل کردن، طراحی، اندیشۀ طراحانه و مواجهۀ حرفه‌ای استفاده کند. جستار پیش رو بر همین موضوع دست می‌گذارد و ایدۀ تلاقی معماری و ادبیات داستانی را مطرح می‌کند. در این مطلب، داستان‌هایی از همینگوی و داستایفسکی و دو حماسۀ بزرگ تاریخی، یعنی شاهنامه و گیلگمش به عنوان نمونه بررسی شده‌اند.