مرثیهای برای آن جای خالی
جای خالی مجسمههایی که هزاران سالِ پیش بوداییان خوشذوق بامیان در صخرهها تراشیده بودند حالیام میکرد که ما گاهی در مواجهه با فقدانهای شخصی و جمعی چارهای نداریم جز سوگواری و یادآوری مکرر اینکه ما گرچه میتوانیم با ساختنِ یادمانها یا ترمیم بقایا (مثل همان داربستهای یونسکو در بامیان که نشان از بازسازی دارند) مکان فقدان را کامل یا ناکامل پیش چشممان زنده نگه داریم، اما قدرت متوقف کردن زمان را نداریم. زمان همیشه چموشتر از آن است که بشود آن را از حرکت انداخت. زمان میگذرد، اما مکان ممکن است پابرجا بماند و خود را از خطر فراموشی حفظ کند.
سقوط | سوگنامهی اسلاونکا دراکولیچ برای پل موستار
نهم نوامبر ۱۹۹۳ ارتش کرواسی و نیروهای شبهنظامی بوسنیاییکروات به فرماندهی ژنرال اسلوبودان پرالژاک پل قدیمی شهر موستار بوسنی و هرزگوین را به توپ بستند. اهالی موستار هر طور که میتوانستند تلاش کردند تا مانع ویرانی این پل ۴۳۶ساله شوند اما پل باستانی، میان غریو شلیکهای هوایی شبهنظامیان در جشن پیروزیشان، فرو ریخت. از آن زمان، خاطرهی پل موستار زخمی شده بر تنِ حافظهی جمعی خیلی از بوسنیاییها و کرواتها. اسلاونکا دراکولیچ، روزنامهنگار و جستارنویس کروات و نویسندهی کتابهایی مثل «کمونیسم رفت، ما ماندیم و حتی خندیدیم» و «بالکان اکسپرس»، در این جستار که میشود آن را نمونهای از روایتگری زنانه هم دانست، پل موستار را به واسطهی سه عکس باز میآفریند؛ عکسهای قبل از ویرانی، هنگام ویرانی و بعد از ویرانی. پل نقش حقیقی خودش را بازی میکند با این تفاوت که این بار با زمان بازی میکند و گذشته، حال و آینده به هم گره میخورند.