الکساندر سولژنیتسین، آبتین گلکار، اتحاد جماهیر شوروی، دیکتاتوری، استبداد، تبعید، دروغ
بلاگ, روایت آدم‌ها و باورهایشان, روایت آدم‌ها و رنج‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند

زیستن نه بر پایۀ دروغ | جستاری از سولژنیتسین در نکوهش سرسپردگی و دروغ 

هنگامی که زور و خشونت وارد زندگی آرام مردم شود، چهره‌اش از فرط غرور و اعتمادبه‌نفس گلگون خواهد شد؛ گویی پرچم به دست می‌گیرد و فریاد می‌کشد «من خشونتم! کنار بروید! متفرق شوید! له‌تان می‌کنم!» ولی زور و خشونت به‌سرعت پیر می‌شود؛ چند سالی که بگذرد، دیگر آن اعتمادبه‌نفس را نخواهد داشت و برای آن‌که خود را سر پا نگه دارد و چهرۀ موجهی از خود نشان دهد، به‌حتم ناگزیر است «دروغ» را نیز متحد خود کند. زیرا زور و خشونت را با هیچ‌چیز جز دروغ نمی‌توان پنهان کرد و دروغ نیز فقط با زور و خشونت سر پا می‌ماند. خشونت هم دست سنگین خود را هر روز بر شانۀ همه فرود نمی‌آورد: او از ما فقط طلب اطاعت و فرمانبری از دروغ دارد، طلب شرکت هر روزه در دروغ. بنیاد سرسپردگی همین است.

رویا پورآذر، کاستیکا براداتان، در ستایش شکست، گاندی، هیتلر، نازی ها، استقلال هند، سیمون وی، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده
بلاگ, روایت آدم‌ها و باورهایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند

ویرانه‌های شکست سیاسی | در ستایش شکست، فروتنی و دموکراسی 

خوش‌مان بیاید یا نیاید، انسان بودن یعنی با دیگران بودن، درگیر فعالیت‌های جمعی بودن و بخش نسبتاً زیادی از وجودمان را صرف دیگران کردن. و از آن‌جا که شکست لازمۀ تجربۀ‌ انسانی است، با دیگران بودن اغلب فقط نوع دیگری از تجربۀ‌ شکست است، گاه به شکلی تحمل‌پذیر، گاه فاجعه‌بار و همیشه افشاگرانه. چون وقتی بنای این کنارهم‌بودن فرو می‌ریزد و ما را میان خرابه‌ها و نخاله‌هایش گیر می‌اندازد، در همان تجربۀ‌ اندوه و تباهی، چیزی گویا و معنادار دربارۀ‌ هویت‌ خودمان کشف می‌کنیم. این فروپاشی ما را به لرزه می‌اندازد و زخمی‌مان می‌کند اما درکی بهتر از محدودیت‌هایمان و از آنچه می‌توانیم و خصوصاً «نمی‌توانیم» همراه هم و گروهی انجام دهیم، برایمان به ارمغان می‌آورد. شاید هرگز زنده از میان خرابه‌ها بیرون نیاییم اما اگر ماندیم، در هیئتی پالوده‌تر و خالص‌تر سر بر می‌آوریم. از این منظر، حتی فاجعه‌بارترین شکست‌های سیاسی هم می‌توانند ارزشی درمانی داشته باشند. کاستیکا براداتان در این جستار با مرور زندگی دو چهرۀ سرشناس و متضاد تاریخ معاصر، یعنی گاندی و هیتلر، از این می‌گوید که چرا به زعم او هر دوی آن‌ها شکست‌خورده‌اند و چطور می‌توان از شکست سیاسی به نفع دموکراسی بهره برد.