مادر فرشتههای برفی | روایتِ ناباروری
برای خیلی از زوجها، بچهدار شدن اصلاً ماجرای پیچیدهای نیست. چیزی است که مثل همهی چیزهای عادی دیگرِ زندگی خودش اتفاق میافتد. اما زوجهایی هم هستند که برای مادر یا پدر شدن هفت خوانِ رستم را میگذرانند و لحظههایی را تجربه میکنند که در تصور آدمهای دیگر هم نمیگنجد. لحظههای نوسان میان امید و ناامیدی، انتظار کشیدن برای نتیجهی این آزمایش و آن روش درمانی، و البته حرفهای اطرافیانی که گاه ناخواسته زخم میزنند. این مطلب بیکاغذ اطراف روایتی است از زنی که برای چشیدن مزهی مادری، راه دشوار و درازی را طی کرده است.
کوچک و سخت | از زبان مترجم
کوچک و سخت از آن کتابهایی است که شاید در اولین مواجهه ندانی باید در گروه کدام کتابها طبقهبندیاش کنی. روزنوشت؟ خاطرهپردازی؟ جستار؟ نقد ادبی؟ یا چیزی دیگر. دلیلش شاید این باشد که ریوکا گالچن در این کتاب عامدانه قالبی کمتر شناختهشده را برای نوشتن از تجربهای کمتر شناختهشده (دستکم برای خودش) انتخاب کرده، آن هم از منظری کمتر شناختهشده. او در کوچک و سخت از دریچهی نویسندگی و ادبیات به تجربهی مادری مینگرد و تصویری متفاوت از این تجربه پیش چشم ما میگذارد. رویا پورآذر، مترجم کتاب کوچک و سخت، در این یادداشت از مواجههی خودش با این کتاب میگوید.
عطفِ کتابها | روایتی از عشق کتاب و مادرانگی
بعضی آدمها کتاب را که دستشان میگیرند، دیگر زمین نمیگذارند مگر اینکه آن کتاب را به دست فرد دیگری بدهند. این روایت را یکی از همین آدمهای خورهی کتاب نوشته که از نوجوانی و مدرسه تا بزرگسالی و مادر شدن، کتابها بخش جداییناپذیر زندگیاش بوده و در مراحل و شرایط مختلف او را همراهی کردهاند. همراهیای که البته مسری است و آدمهای اطراف را هم به خواندن کتاب علاقهمند میکند.
من و مُف دماغ پسر خانم سونتاگ
مادرانگی برای زنهای شاغل، علاوه بر همهی دغدغههای معمول بچهداری، با دغدغهی دیگری هم همراه است: چطور بین انتظارات جامعه و وظایفی که بر دوش «مادر» میگذارد و الزامات کار حرفهای تعادل ایجاد کنم؟ برای زنهایی که کار خلاقه میکنند، وضع پیچیدهتر هم میشود. امیلی امرایی، نویسنده و مترجم، اینجا از تجربهی بندبازی خودش میان این دو نقش میگوید.