بلاگ, درباره‌ی ادبیات کودک و نوجوان, منظومه‌ی کتاب‌های نشر اطراف

درخت یاسمن حیاط زندان | سونیا نمر، زندگی و قصه‌هایش 

سونیا نمر، نویسنده‌‌ی فلسطینی کتاب سفر به سرزمین‌های غریب، در سال ۱۹۵۵ متولد شد و کودکی‌اش ‌را در شهر جنین گذراند و بعدها برای تحصیل در رشته‌ی تاریخ شفاهی به انگلستان رفت. تجربه‌های متفاوت سونیا نمر درباره‌ی زندگی در فلسطین، مهاجرت، زندانی شدن به جرم فعالیت سیاسی و همچنین مصاحبه‌های بسیارش با مردم کوچه ‌و بازار در پژوهش‌های دانشگاهی‌اش از او نویسنده‌ای متفاوت ساخته است. سونیا نمر در دوران دشوار زندانی بودنش چند کتاب برای کودکان و نوجوانان نوشته و در این کتاب‌ها، با خلق فانتزی‌های شرقی برآمده از قصه‌های شفاهی، امضای شخصی خود را ساخته است. سونیا نمر این روزها استاد مطالعات فرهنگی، فلسفه و تاریخ دانشگاه بیرزیت فلسطین است و سعی می‌کند حتی در کلاس‌های دانشگاه هم به رسم قصه‌گویی و آن لذت قدیمی و سرگرم‌کننده‌ گفتن و شنیدن پایبند باشد.

بلاگ, روایت آدم‌ها و باورهایشان, زندگی‌نگاره‌ها

عَلَم شاه‌حسین علم‌کِش | روایتی از ویژه‌نامه‌ی «غم خرّم» 

علم شاه‌حسین اولش یک‌نفره بود؛ اولش یعنی اوایل دهه‌ی سی. یک‌نفر با چند تا از دوست‌ و رفقایش آن را می‌بردند و می‌آوردند. ساده و عادی شبیه علم هیئت‌های دیگر. حتی شاید نحیف‌تر و کوچک‌تر از باقی علم‌ها. پدرش اولین علم را در نه‌سالگی با چند تا حلب و لوله‌ی آهنی و مقداری پرچم برایش می‌سازد و او از آن‌ روز تا آخر عمرش دیگر بی‌علم نمی‌ماند. پسرِ پیرمردِ کشاورز، راننده‌ی کامیون بود. گاهی کرج، گاهی مشهد. گاهی جنوب، گاهی شمال. هر روز، هر چیزی، به هر کجا که بار می‌خورد، می‌بُرد. کسی نمی‌داند این راننده‌ی کامیون دقیقاً چطور و از کی صاحب بزرگ‌ترین علم ایران شد. این مطلب بی‌کاغذ اطراف برشی است از روایت حسین غیورمرادی، راننـده‌ای که کامیونش را فروخت و تمام زندگی‌اش را وقف یک عَلَم بزرگ کرد؛ روایتی که اربعین سال گذشته همراه روایت‌هایی دیگر در ویژه‌نامه‌ی «غم خرّم» نشر اطراف منتشر شد. 

روایت آدم‌ها و حرفه‌شان, زندگی‌نگاره‌ها

گِرایوِ دی، گوشه‌ی عکس‌های عروسی | خاطرات یک عکاس و فیلم‌بردار 

مغازه‌های عکاسی و فیلم‌برداری سابق اغلب‌شان دکان‌هایی بودند با سقف‌هایی کوتاه و کُنجی که منفذی داشت به آتلیه‌ای تاریک که دهنه‌ی غار نموری را تداعی می‌کرد. کنار این‌ها یا از مجالس عروسی فیلم می‌گرفتند تا کارت پِرس می‌کردند یا عکس بُرش می‌دادند و یا در نهایت، آبشار ماتی را می‌انداختند توی بک‌گراند عکس‌ها. تا یکی‌دو دهه‌ قبل، تصویر ما از فیلم‌بردار مجلسِ عروسی کسی بود که باید دوربین بزرگ و سنگین را می‌گذاشت روی شانه‌اش، سه ‌ساعت تمام از ‌جمعیت در حال رقص فیلم‌برداری می‌کرد، و نهایتاً برای تعویض زاویه‌ی دوربین سَر از پشت‌بام مستراح حیاط درمی‌آورد یا آویزان عَلَمی گاز و نرده‌های پنجره‌ی همسایه می‌شد. جلال حاجی‌زاده که حالا یک مدیر هنری باسابقه است، سال‌های جوانی‌اش در مغازه‌ی عکاسی پدرش در یکی از محروم‌ترین مناطق شهر مشهد به‌ عنوان فیلم‌بردار مشغول ‌کار بوده. این مطلب بی‌کاغذ اطراف، روایتی است از او درباره‌ی تجربه‌ی عکاسی و فیلم‌برداری مجالس عروسی اواخر دهه‌ی 1370 و اوایل دهه‌ی 1380.

کرونا و کتابخوانی قاسم فتحی ناصر گلپسند
روایت آدم‌ها و کتاب‌هایشان, زندگی‌نگاره‌ها, مجله‌ی ادبیات مستند

فروپاشی در قطع وزیری | روایتی از قرنطینه‌ی خانگی یک عشق کتاب 

تعلّق جنون‌آمیز و افراطی به هرچیزی مستعد ساخت مایه‌ی شرّ و ناخوشی در زندگی‌ است، فرو رفتن به انتهای گودال سرزنش‎‌ها و تحقیرها و ناکامی‌ها. از نظر ناظر بیرونی که علاقه‌ی مشترکی به کتاب ندارد، تعلّق و وابستگی به کتاب را می‌توان سرلیست این شر نامید. علاقه‌ای که به ‌نظر خیلی‌ها نه عایدی دارد و نه آینده‌ای و حالا دیگر خیلی‌ هم دِمُده و عقب‌‎افتاده جلوه می‌کند. کتاب‌ها بعد از مدتی، به‌خصوص در زندگی زناشویی، ماندگاری اجناس لوکس و زیبا و دوست‌داشتنی را از دست می‌دهند و در قامت هیولا ظاهر می‌شوند. زندگی برای یک‌طرف هیجان‌انگیز و برای دیگری ملال‌آور می‌شود. این مطلب بی‌کاغذ اطراف روایتی است از روزهای قرنطینه‌ی یک عاشق کتاب، که با قرنطینه‌ی خانگی بقیه فرق دارد.