همهچیز زیر سر کارخانه بود | برشی از کتاب «خاک کارخانه»
کارخانهی چیتسازی بهشهر که اوایل دههی ۱۳۸۰ تعطیل شد زمانی قلب تپندهی بهشهر و مناطق پیرامونیاش بود. چیتسازی چنان با زندگی مردم شهر پیوند خورده بود که خیلیها برنامهی روزمرهشان را با صدای سوت کارخانه تنظیم میکردند. کتاب «خاک کارخانه» روایت همین پیوند کار و آدمهاست؛ قصهی زنان بافنده و ریسندهای که قوت زانوها و دستهاشان را در تار و پود پارچهها تنیدند و مردانی که شبانهروز دستگاهها را سرپا نگه داشتند.
شیوا خادمی، عکاس و پژوهشگر و نویسندهی کتاب «خاک کارخانه»، سراغ همین آدمهایی رفته که با تعطیلی کارخانه، کاری را که شورمندانه دوست میداشتهاند و جایی را که به آنها هویت میداده، از دست دادهاند و طعم فقدانی بزرگ را چشیدهاند. حاصل تلاش پنجسالهی او کتابی است چندوجهی که میشود آن را نمونهای از تاریخ شفاهی، مستندنگاری کسبوکار، مستندنگاری اجتماعی، ادبیات بازماندگان، ثبت خاطرهی جمعی، و روایتگری زنانه دانست. در «خاک کارخانه» از دل خاطرات کاری کارگران کارخانهی چیتسازی بهشهر، کلیت و فضایی شکل گرفته که نه تنها در تحلیل و ارزیابی تاریخ و مسیر کسبوکار در ایران به کار میآید، بلکه تصویری از پیوند تنگاتنگِ فضای کار و مناسبات اجتماعی مردم شهر پیشِ چشم میگذارد. آنچه در این مطلب بیکاغذ اطراف میخوانید، مقدمهی این کتاب است.
از شنبهها متنفرم | یادداشت کارمندی دونپایه بر خاطرات کپیرایتری دونپایه
داستانهای کسبوکار معمولاً شیریناند و پایان خوشی دارند. همیشه این داستانها را با حسرتی امیدوارانه دنبال میکنیم که شاید روزی داستان زندگی و کار ما را هم در لینکدین و تدکسها غِرغِره کنند و عکسمان را، با لباسی ساده و تکراری، روی جلد مجلهها و کاور پستهای اینستاگرام بگذارند. اما کسی قصهی آدمهای شکستخورده را نمیگوید. این آدمها جوری در تاریخ حل میشوند که انگار هرگز روی زمین نبودهاند. هیچکس از ملال درازکشیده روی میز کارمندی که از ساعت ده صبح خمیازه میکشد و غُر میزند، چیزی نمیگوید. مصائب کارمندی مثل جزوهای پنهانی، از زیر صندلی گَردان کارمندی که اهرم بلندی/کوتاهیاش همیشه خراب است، به دست کارمندان تازهنفس میرسد و همانجا حبس میشود. چطور بشود تا کارمند شجاعی پیدا شود و جرأت بلند حرف زدن پیدا کند و شکوایههایش را جار بزند، بدون ترس از اینکه بیکلاس و ضعیف جلوه کند یا بالادستیها و افراد شیکپوش و موفق متهمش کنند که خودت عُرضه نداشتی.