مارینا تسوتایوا و آنا آخماتووا در آینهی یکدیگر
شباهتهای زندگی مارینا تسوتایوا، شاعر و جستارنویس روس که ترجمهی فارسی جستارهایش در کتاب «آخرین اغواگری زمین» منتشر شدهاند، و آنا آخماتووا، دیگر شاعر مهم و شاخص روسیهی قرن بیستم، کم نیستند: هر دو، به سبب وابستگی خانوادگی به طبقهی اشراف، «زیباییشناسیِ بورژوازی» آثارشان و ارتباط همسرانشان با ضدبلشویکها، مغضوبِ دولت انقلابی شوروی بودند. هر دو شاعر بهاجبار روسیه را ترک کردند و پس از مهاجرت گرفتار فقر شدند. مهمتر از همهی اینها، تسوتایوا و آخماتووا با محافل ادبیِ مشابهی حشر و نشر داشتند و بسیاری از هنرمندان و نویسندگانِ روس و غیرروس در حلقهی دوستانِ هر دو شاعر بودند. حتی هر دو دلباختهی اُسیپ مندلشتام بودند و ظاهراً هر دو با او سر و سرّ داشتند. با وجود این شباهتها، تسوتایوا و آخماتووا هر یک سبک ادبی و صدای یگانه و خاص خود را آفریدند و مسیری متفاوت را در پیش گرفتند. دشواریهای زمانه باعث شد آنها فقط یک بار با هم دیدار کنند اما نامههایی به یکدیگر نوشتند. آنچه در ادامه میخوانید، روایت آخماتوواست از تنها دیدارش با تسوتایوا، و متن دو نامهای که تسوتایوا برای آخماتووا نوشته است.
منتقد از نگاه شاعر | بریدهجستاری از مارینا تسوتایوا
مارینا تسوِتایوا در کنار آنا آخماتووا، اُسیپ مندلشتام و بوریس پاسترناک، یکی از چهار شاعر بزرگ روس قرن بیستم بود. از شعر که بگذریم، تسوِتایوا نثر درخشانی هم داشت. به قول جوزف برودسکی، شاعر و جستارنویس روسآمریکایی، «ادراک زبانیِ بسیار قویِ» تسوتایوا از او نویسندهای کمنظیر ساخته بود؛ نویسندهای که ماهیت خلاقیت شاعرانه و مفهوم «شاعر» و، به طور کلیتر، «هنرمند» بودن مهمترین دغدغههای فکریاش بودند. به تعبیر درخشانِ خود تسوِتایوا، «هنر یعنی مجموعهای از پاسخها به پرسشهای ناموجود». او در جستارهایش درست سراغ همین پرسشهای ناموجود میرود و با طرح آنها، میکوشد بعضی از دیرپاترین اسرار شعر و هنر را کشف کند. آنچه در این مطلب بیکاغذ اطراف میخوانید ترجمهی برشی است از یکی از مهمترین و معروفترین جستارهای او با عنوان «منتقد از نگاه شاعر» که همراه با شش جستار دیگر از تسوتایوا در کتاب آخرین اغواگری زمین منتشر شده است.