ادبیات، مرصاد غلام ویسی، رابرت کوور، گیلگمش، زاکربرگ، بیل گیتس، جف بزوس، الهام شوشتری زاده، بی کاغذ اطراف، نفیسه مرشدزاده
بلاگ, پرسش‌هایی از روایت, مجله‌ی ادبیات مستند, مدرسه‌ی روایت

پایان ادبیات | در عصر اطلاعات چه به سر ادبیات می‌آید؟ 

نویسندگان سرعت عمل ندارند. اکثر آن‌ها ساختارهای روایی و اشعاری طراحی می‌کنند که فکر و زمان زیادی می‌خواهد. ممکن است هفته‌ها طول بکشد تا به جمله‌ای از یک داستان یا یک خط شعر برسند، و همان‌قدر هم طول می‌کشد تا خوانده و کاملاً درک شود. کلمۀ مکتوب مسافری بی‌نوا و تنبل در زمانه‌ای پرشتاب است، ابزار زمخت سرهم‌بندی‌شده‌ای که افرادی طراحی‌اش کرده‌اند که با گِل کار می‌کردند و با سرعت شتر حرکت می‌کردند. اطلاعات حالا می‌تواند با سرعت نور سرهم شود و در دسترس باشد، اما ادبیات اطلاعاتِ صرف نیست و سرعت هم هرگز فضیلت نبوده. نوشتن به ‌عنوان حرفه نیازمند صبر و تحمل است، از خواننده هم همین خواسته می‌شود: سخت‌ترین چیز برای کاربر امروزی. کاربری که زیر ضربات مبرم شبکه‌های اجتماعی قرار دارد و لحظه به لحظه جهان را زیرورو می‌کند. در عصر دیجیتال، ادبیات به‌ عنوان استفادۀ نابه‌جا از زمان تلقی می‌شود. ادبیاتی که پتانسیلش تمام شده، چیزی جز تکرار نیست.

podcast، نشر اطراف، بی کاغذ، الهام شوشتری زاده، نفیسه مرشدزاده، کتابخوانی، ادبیات، شعر
بلاگ, معرفی

معرفی 15 پادکست انگلیسی با موضوع کتاب، شعر و ادبیات 

روزگاری خواندن مجله‌ها و ماهنامۀ مختلف یا حتی وبلاگ‌های متفاوت از علایق دوستداران ادبیات بود. خیلی‌هایمان هنوز دورانی را به یاد داریم که ساعت‌ها مجله‌ها را ورق می‌زدیم یا به مانیتور کامپیوترهای خانگی‌مان زل می‌زدیم و نوشته‌های افرادی را می‌خواندیم که جز کلمات‌شان، هیچ چیزی از خودشان نمی‌دانستیم. اما در دهۀ گذشته با همه‌گیری رسانه‌های اجتماعی و رواج محتوایی که به‌سرعت تولید و مصرف می‌شود، انتشار مجلۀ کاغذی یا حتی وبلاگ‌نویسی از رونق افتادند. این روزها که تب بلاگری خیلی از رسانه‌های اجتماعی را پر کرده، رسانۀ دیگری ظهور کرده که دورتر از اینستاگرام و تلگرام به حیات خود ادامه می‌دهد. رسانه‌ای که نیاز نیست برای مدت طولانی به مانیتور زل بزنیم یا تمام حواس‌مان را به آن بدهیم. می‌توانیم در حین رانندگی، آشپزی، نظافت خانه، پیاده‌روی و حتی حین کار کردن به آن گوش بدهیم. بله، دربارۀ پادکست صحبت می‌کنیم.

بلاگ, پربازدیدترین‌های بی‌کاغذ, درباره‌ی ترجمه, درباره‌ی روایت‌های غیرداستانی, زندگی‌نگاره

کوچک و سخت | از زبان مترجم 

کوچک و سخت از آن کتاب‌هایی است که شاید در اولین مواجهه ندانی باید در گروه کدام کتاب‌ها ‏طبقه‌بندی‌اش کنی. روزنوشت؟ خاطره‌پردازی؟ جستار؟ نقد ادبی؟ یا چیزی دیگر. دلیلش شاید این ‏باشد که ریوکا گالچن در این کتاب عامدانه قالبی کمتر شناخته‌شده را برای نوشتن از تجربه‌ای کمتر ‏شناخته‌شده (دست‌کم برای خودش) انتخاب کرده، آن هم از منظری کمتر شناخته‌شده. او در کوچک ‏و سخت از دریچه‌ی نویسندگی و ادبیات به تجربه‌ی مادری می‌نگرد و تصویری متفاوت از این ‏تجربه پیش چشم ما می‌گذارد. رویا پورآذر، مترجم کتاب کوچک و سخت، در این یادداشت از ‏مواجهه‌ی خودش با این کتاب می‌گوید. ‏