فرمول بارتلبی | خوانشی دلوزی از داستان کوتاه بارتلبی محرر
بارتلبی محرر، داستانی از والاستریت کوتاهترین داستان هرمان ملویل (1891-1819)، نویسندۀ آمریکایی، است که در نیمۀ دوم قرن نوزدهم میلادی نوشته شد. ملویل این داستان را ابتدا به صورت بینام در دو شمارۀ مجلۀ پاتنام چاپ کرد و چند سال بعد، نسخۀ کامل آن را با نام خود به انتشار رساند. این روایت کوتاه و عجیب با چند جستار مهم فلسفی همراه شده. در این یادداشت با کمک گرفتن از آن جستارها و بهخصوص تفسیر ژیل دلوز (1995-1925)، فیلسوف فرانسوی، در جهان زایش و بازآفرینی زبان و جنونآمیزی آن گردشی کوتاه میکنیم.
دههی شصت با حضور زیدی اسمیت | مروری بر ماجرا فقط این نبود
آیا خوشیها لذتبخشاند؟ اصلاً مگر میشود نباشند؟ ولی ما گاهی از چیزهایی که نشان دهند قبلاً خوشحالتر از الان بودیم بدمان میآید، مثلاً از دیدن فیلم عروسی نزدیکانمان. در این مطلب بیکاغذ، مرضیه رافع جستارهای زیدی اسمیت را با تجربههای خودش گره میزند و کتاب ماجرا فقط این نبود را از صافی تجربههای زیسته خودش مرور میکند؛ از جستار اسمیت دربارهی اسکار و گره زدنش به ضربالمثل قدیمی خودمان که «درونش خودمان را کشته و بیرونش شما را» تا جستار «حمام» زیدی اسمیت که روایت زندگی طبقهی متوسط روبهپایین انگلستان و سهم پدرها و مادرها از زندگی است و قیاس آن با دههی شصت خودمان و پدرها و مادرهایی که نفس گرمشان کودکی بچههای آن دهه را نجات داد.
انجمن جادوگران کروات | مروری بر کتاب «البته که عصبانی هستم»
تجربهی زیستهی یک نویسنده از تجزیهی وطن؛ این مختصر و مفید آن چیزی است که در کتاب البته که عصبانی هستم با آن مواجه خواهید شد. تجربهی آزارها و اذیتها: از ترک وطن گرفته تا فشارها، تهدیدها و مصاحبههای تحقیرآمیز استادان و همکاران سابق و انتشار عمومی آدرس و تلفن خانهی پدری و سیل تماسهای توهینآمیز پس از آن. فائزه خابوری در این مطلب بیکاغذ از کتاب البته که عصبانی هستم میگوید؛ از نوستالژی برای یوگسلاوی ازدسترفته تا بذلهگویی دوبراوکا اوگرشیچ دربارهی دگرگونی جامعهی پسایوگسلاوی و مسئلهی بیوطنی.
وقتی از یک کمتری | مروری بر کتاب «اگر حافظه یاری کند»
ما با ادبیات روسیه و نویسندگان نامدارش کمابیش آشناییم، اما همواره با برگزیدهها و بهترینهای این ادبیات سروکار داشتهایم و چون از چنین دریچهای به ادبیات این سرزمین نگریستهایم، شاید تصویر دقیقی از آن نداشته باشیم. برودسکی در «اگر حافظه یاری کند» روزنی پیش چشم ما باز میکند برای بهتر نگریستن به وضعیت ادبیات و فرهنگ روسیه. او با نگاه منتقدانهاش آن چیزهایی را پیشِ چشممان میگذارد که کمتر دربارهشان شنیدهایم. برودسکی عوامل مختلف زوال زبان و ادبیات و جامعه را بررسی میکند و به ما میآموزد تنها با داشتن نگاهی منتقدانه و بیپروا و همهجانبه میتوان کاستیها را کشف کرد.
به سفر باید رفت | یادداشتی بر کتاب بمبئی رقص الوان است
بمبئی رقص الوان است همچون دیداری زنده است با شهری شگفتانگیز. لحنی صمیمانه دارد و ما را به سفری میبرد در گذشتهای نهچندان دور که هرگز شانس بازگشت به آن را نخواهیم داشت مگر بر بال اوراق این کتاب بنشینم. چنین کتابهایی پیونددهنده و زندهکنندهی بخشی از گذشتهی تاریخی ما هستند که در این زمانهی فراموشی و بیهویتی غنیمت است.
ماجراهای یک کپیرایتر دونپایه | مروری بر کتاب استیو جابز غلط کرد با تو
وقتی کتاب استیو جابز غلط کرد با تو را روی میز تازههای کتابفروشی دیدم زیرعنوانِ «خاطرات یک کپیرایتر دونپایه» حجت را برایم تمام کرد که قرار نیست قصهی یک موفقیت شگرف را بخوانم. نویسندهی کتاب نه یک آدم سرشناس در حوزهی تبلیغات و کپیرایتینگ بود و نه حتی پیش از این نامش را در دنیای ادبیات شنیده بودم. اسم و فامیل پیشپاافتادهای داشت که میشد شبیهش را هر جایی شنید و به نظر میرسید نوشتن این کتاب اولین موفقیت جدی زندگیاش بوده است. از اینکه نویسنده خودش را دونپایه معرفی کرد خوشم آمد و فکر کردم که این دقیقاً همان چیزی است که من نیاز دارم بخوانم. خاطرات آدمی که عنوان شغلی را با خودش یدک میکشد اما خودش را استادتمام آن نمیبیند و میخواهد دربارهی شغلش حرف بزند اما نمیخواهد چیزی یاد آدم بدهد.
به احترام حاشیههای برابر متن | یادداشتی بر کتاب کوچک و سخت
با اینکه کتاب کوچک و سخت مجموعهای از متنهای نسبتاً کوتاه پراکنده به نظر میرسد، ترتیب و انسجام مضمونی و ساختاری بخشهای مختلف کتاب و حلقههای اتصال میان متنها کاملاً سنجیده و تحسینبرانگیز است. البته به نظرم این کتاب، حتی اگر چفتوبست درستی هم نداشت، باز همینقدر جذاب و خواندنی بود چرا که کوچک و سخت از معدود کتابهایی است که هر بخش آن بهتنهایی خواندنی است. میتوان بارها لای کتاب را باز کرد، کلمهها را مزهمزه کرد و از طنز پنهان در آن سرخوش شد.
جهان اینطور است | مروری بر کتاب «البته که عصبانی هستم!»
«البته که عصبانی هستم» داستانِ بلاهایی است که بر سر نویسندهاش آوردهاند؛ داستان تهمتها و اتهامها؛ داستان رفتارها و برخوردهای همسایگان، همکاران، همصنفیها و هموطنان نویسنده؛ داستان یک «ملت» و توهمها، ترسها، عقدههای حقارت، حقارتها، فرصتطلبیها، رنگ عوض کردنها، و وطنپرستیهای کاذب و دروغینِ مردمش با کندوکاوی عمیق در ریشههای همهی اینها در اساطیر قومی، در خرافهها، در تاریخ آن «ملت» به زبانی بسیار بسیار موجز.
ما چگونه ما شدیم، به روایت کارنامه خورش | وقتی میرزاقاسمی «ما» را نجات میدهد
کارنامه خورش تلفیقی از خاطرهـخودزندگینامهنویسی، نوعی از داستان اولشخص، درآمدی بر آداب غذاخوری ایرانی و کتاب آشپزی است. البته که تمرکز اصلی اثر روی گونههای مختلف آش، پلو، بریان، خورش، بورانی و غیره و بعضاً نحوهی صحیح غذا خوردن است و با جزئیات، حتی انواع متفاوت چاشنی یک غذا یا اقسام متفاوت پخت آن در مناطق مختلف ایران ذکر میشود، اما کتاب در خلق ژانر، سنتشکنی کرده و به نوعی قصهگویی روی آورده است. در این مطلب بیکاغذ اطراف، بهاره جلالی به بهانهی مرور کتاب کارنامه خورش، از جایگاه فرهنگ غذایی در هویتآفرینی میگوید.
منِ حسین، حسینِ من، من و حسین | نقدی بر «رهیده»، چهارمین کتاب از مجموعهی کآشوب
«رهیده»، تازهترین اثر از مجموعهی «کآشوب»، فرصتی تازه برای خواندن روایتهایی است که قرار است بازتابدهندهی نسبتِ شخصی روایتگران با حسینی که فهمیدهاند باشد. این مطلب بیکاغذ اطراف نقدی است بر این کتاب به قلم بهاره جلالی که برای نوشتن از رهیده، از آثار قبلی مجموعه کمک گرفته است چرا که به تعبیر خودش، «اکنون پدیدهی «کآشوب» به چنان پختگی در آثار مناسبتی ما رسیده که خودش بهتنهایی گفتمانی تازه خلق کرده و میتوان هر جلدش را نسبت به مفروضات همین گفتمان سنجید.»