آرمانشهر دنکیشوت و سانچو پانزا | درهمآمیزی روایتها در رمان «دنکیشوت»
روایتی که از جهان داریم امید و یأس، باور و تردید، هدف و آرزوی ما را شکل میدهد و ما آرمانشهر خود را بر اساس همین روایت میسازیم. روایتها در جوار یکدیگر شکل میگیرند و از هم تأثیر میپذیرند. بسیاری از داستاننویسان و نظریهپردازان ادبی به موضوع رویارویی فرهنگها و روایتها پرداختهاند. رمان دنکیشوت از آثار ادبی برجستهای است که میتوان در آن امتزاج دو روایت و دو آرمانشهر را مشاهده و بررسی کرد. مقالۀ حاضر با کمک گرفتن از اصطلاح درهمآمیزیِ هومیبابا، دربارۀ تعامل فرهنگهای مختلف، خوانشی نو از رمان سروانتس ارائه میدهد. این خوانش میکوشد تأثیرپذیری متقابل فرهنگ رسمی دنکیشوت و فرهنگ مردمی سانچو را در عرصۀ رویارویی گفتمان، روایت و آرمانشهر بررسی میکند.
پایان ادبیات | در عصر اطلاعات چه به سر ادبیات میآید؟
نویسندگان سرعت عمل ندارند. اکثر آنها ساختارهای روایی و اشعاری طراحی میکنند که فکر و زمان زیادی میخواهد. ممکن است هفتهها طول بکشد تا به جملهای از یک داستان یا یک خط شعر برسند، و همانقدر هم طول میکشد تا خوانده و کاملاً درک شود. کلمۀ مکتوب مسافری بینوا و تنبل در زمانهای پرشتاب است، ابزار زمخت سرهمبندیشدهای که افرادی طراحیاش کردهاند که با گِل کار میکردند و با سرعت شتر حرکت میکردند. اطلاعات حالا میتواند با سرعت نور سرهم شود و در دسترس باشد، اما ادبیات اطلاعاتِ صرف نیست و سرعت هم هرگز فضیلت نبوده. نوشتن به عنوان حرفه نیازمند صبر و تحمل است، از خواننده هم همین خواسته میشود: سختترین چیز برای کاربر امروزی. کاربری که زیر ضربات مبرم شبکههای اجتماعی قرار دارد و لحظه به لحظه جهان را زیرورو میکند. در عصر دیجیتال، ادبیات به عنوان استفادۀ نابهجا از زمان تلقی میشود. ادبیاتی که پتانسیلش تمام شده، چیزی جز تکرار نیست.