زندگی در جستوجوی روایت | جستاری از پل ریکور دربارۀ نسبت روایت و زندگی
اولین تکیهگاهی که در تجربۀ زیستن برای فهم روایت مییابیم همین ساختار عمل و رنج بشری است. از این لحاظ، میان حیات بشری و حیات حیوانی فرق بسیار است و به طریق اولی میان حیات انسانی و هستی در عالم جمادات. ما معنای عمل و رنج را چگونه میفهمیم؟ به یاری تواناییمان برای اینکه کل شبکۀ عبارتها و مفهومهایی را که زبانهای عادی در اختیارمان میگذارند به شیوهای بامعنی به کار بریم: به وسیلۀ این شبکه میتوانیم تمایز بگذاریم میان «عمل» و حرکتهای محض جسم و «رفتار»های روانتنی. از این راه پی میبریم به معنای پروژهها، هدفها، وسیلهها، اوضاعواحوال و غیره. همۀ این مفهومها به اتفاق هم شبکهای را شکل میدهند که میتوان از آن به شبکۀ معناشناسی عمل تعبیر کرد. در این شبکه تمامی مؤلفههای ترکیب دیالکتیکی عناصر نامتجانس را میبینیم. از این لحاظ، آشنایی ما با شبکۀ مفهومی کردارهای بشری هممرتبۀ آشنایی ماست با پیرنگ داستانهایی که میشناسیم؛ این همان فهم فرونتیکی است که بر فهم ما از عمل (و از رنج) حاکم است و همچنین بر فهم ما از روایت.
علیت چه نقشی در روایت دارد؟
ما انسانها طوری آفریده شدهایم که همواره به دنبال علت هستیم. خطیبودن ناگزیر قصه باعث میشود روایت مبدل به ابزار قدرتمندی برای برآوردن این نیاز شود. با این حال، در بحث دربارهی ارتباط علیت و روایت، باید در نظر گرفت که فقط برخی روایتپژوهان وجود زنجیرهی علّی آشکار را از شاخصههای روایت میدانند. برخی دیگر از روایتپژوهان دید عامتری دارند و روایت را فقط «بازنمایی رخدادها» میدانند، چه این رخدادها با زنجیرهی علّی آشکاری به هم متصل شده باشند و چه نشده باشند.
عکس در مقام روایت | از بازنمایی تا بازآفرینی
گرچه خیلیها عکس را آینهای بیطرف برای بازنماییِ واقعیت تصور میکنند، تحلیل این مدیوم از منظر روایتشناسانه چنین تصوری را رد میکند. در واقع، عکاس هنگام عکس گرفتن تصمیمهایی که دربارهی قاببندی، فاصلهی دوربین از سوژه، زاویهی عکس و جزئیات نورپردازی میگیرد که همگی دلالتهای گوناگون ایدئولوژیک و گفتمانی دارند و به واسطهی این دلالتها روایتی ضمنی میآفرینند. به عبارت دیگر، عکاس در نقش راوی ظاهر میشود و با عکسی که پیش چشممان میگذارد روایتی از واقعیت عرضه میکند که بر نظام ارزشی خاصی استوار است. در جهانی که مدام تصویریتر میشود، توجه به این ماهیت روایی عکس زمینه را برای فهم بهتر فرهنگ معاصر فراهم میکند.
بازیهای رومیزی قصه میگویند؟
بازی های رومیزی سرگرمیهایی قدیمیاند و تاریخچهای طولانی دارند. مارکو آرنادو، استاد ادبیات ایتالیایی دانشگاه ایندیانا که به قول خودش «خورهی بازی های رومیزی» است، در این مطلب سراغ موضوع جذاب «قصه در بازی های رومیزی» میرود و تلاش میکند در کشمکشِ میان دو مکتب روایتشناسی و بازیشناسی، تصویری از جایگاه و اهمیت و نقش قصه در چنین بازیهایی ترسیم کند.
روایتشناسی فمینیستی
مطالعهی جنسیت در مقام عنصر معنارسان روایت یا به عبارت دیگر روایتشناسیِ فمینیستی تلاشی است برای پایان دادن به حاشیهنشینی یا حتی غیابِ دغدغههای جنسیتمبنا در روایتشناسی سنتی. سوزان لنسر که از چهرههای شاخص این جریان فکری است در این مقاله تصویری از مبانی فکری، دغدغههای اساسی، سیر تغییر و تحول و چشماندازهای پیش روی روایتشناسی فمینیستی ترسیم میکند.