آرمانشهر دنکیشوت و سانچو پانزا | درهمآمیزی روایتها در رمان «دنکیشوت»
روایتی که از جهان داریم امید و یأس، باور و تردید، هدف و آرزوی ما را شکل میدهد و ما آرمانشهر خود را بر اساس همین روایت میسازیم. روایتها در جوار یکدیگر شکل میگیرند و از هم تأثیر میپذیرند. بسیاری از داستاننویسان و نظریهپردازان ادبی به موضوع رویارویی فرهنگها و روایتها پرداختهاند. رمان دنکیشوت از آثار ادبی برجستهای است که میتوان در آن امتزاج دو روایت و دو آرمانشهر را مشاهده و بررسی کرد. مقالۀ حاضر با کمک گرفتن از اصطلاح درهمآمیزیِ هومیبابا، دربارۀ تعامل فرهنگهای مختلف، خوانشی نو از رمان سروانتس ارائه میدهد. این خوانش میکوشد تأثیرپذیری متقابل فرهنگ رسمی دنکیشوت و فرهنگ مردمی سانچو را در عرصۀ رویارویی گفتمان، روایت و آرمانشهر بررسی میکند.
دنیای رابله | جستار باختین دربارۀ فرمهای طنز در قرون وسطا – قسمت اول
فرهنگ طنز مردمی در رنسانس و قرون وسطا گسترهای وسیع و اهمیتی فراوان داشت. جهان بیحدومرزی از فرمها و نمودهای طنزآمیز در مقابل لحن رسمی و جدی فرهنگ کلیسایی و اربابرعیتی قرون وسطا قد علم کرده بود. با وجود تنوع جشنهای مردمی از جنس کارناوالها، مراسم و آیینهای خندهدار، انواع دلقکها، لودهها، غولها، کوتولهها، تردستها و نوشتههای چندلایه و فراوان تقلیدِ تمسخرآمیز، همۀ آنها یک وجه مشترک دارند؛ همگی متعلق به فرهنگ طنز کارناوالیِ عامۀ مردم هستند. در این جستار، میخائیل باختین به سه فرم رایج طنز فرهنگعامهای در قرون وسطا اشاره میکند و میکوشد ردپای آنها را در آثار رابله بیابد. این مطلب برگرفته از مقدمۀ کتاب رابله و دنیای او است که رویا پورآذر آن را ترجمه کرده و بهزودی منتشر خواهد شد.