آغاز روایتها؛ داستانهای بهیادماندنی از کجا شروع میشوند؟
آغاز روایت یکی از اساسیترین عناصر هر روایتی، داستانی یا ناداستانی، عمومی یا شخصی، رسمی یا برانداز، است. با این حال اهمیت تام آغاز روایتها از دیرباز نادیده انگاشته شده یا برداشت درستی از آن صورت نگرفته است و اخیراً تا حدودی به اهمیتش پی بردهاند. در حال حاضر فقط چند پژوهش به این موضوعِ بسیار غنی و البته بغرنج میپردازند. بعضی از پژوهشهای دیگر نیز کمکم دارند آغاز روایتها را آنطور که بایستهشان است تحلیلِ تاریخی، نظری و ایدئولوژیک میکنند. مطلب پیش رو برگرفته از مقدمۀ کتاب آغاز روایتها است که برایان ریچاردسون گردآوری و تدوین آن را بر عهده داشته. این متن مسئلۀ شروع روایت را به شکل تاریخی مرور میکند و نگرشهای مختلف ادبی، از واقعگرایانه تا پست مدرنیستی، را نسبت به آن توضیح میدهد.
فکرهای بلندبلند قبل از مصاحبه | به روایت ایتالو کالوینو
ایتالو کالوینو نویسندهی بزرگی است، از آن نویسندههایی که خیال میکنیم صبح بیدار میشدهاند و یکراست مینشستهاند پشت میز کار و شاهکار خلق میکردهاند. هر چه باشد، نویسندههای بزرگ کارشان را خوب بلدند. اما به نظر میرسد نوشتن برای هیچکس مثل آب خوردن نیست. نویسندههای بزرگ هم مثل خیلی از ما تصمیم میگیرند صبح اول وقت بنشینند و ده دوازده ساعت یکبند بنویسند و شب که شد راضی و خشنود بروند دنبال زندگیشان، اما در زندگی واقعی خیلی کم پیش میآید که نویسندهای چنین روزی داشته باشد. این مطلب بیکاغذ اطراف روایتی است از ایتالو کالوینو دربارهی همین کلنجار رفتن با روزها برای نوشتن.
کالوینو به روایت مترجمش
نمیخواهم بگویم ایتالو کالوینو نمیتوانست صمیمی بشود. جدا از سکوتهایش، خندههایش را هم یادم هست، که اغلب به خاطر اتفاقی که در کار مشترکمان میافتاد پیش میآمد. یادم هست یک بار کالوینو هدیهای بهم داد، یک کتاب نفیس کوچک دربارهی یکی از نقاشیهای لورنزو لوتو از جرومِ قدیس که تازگی بازیابی شده بود. داخل کتاب کالوینو با خط خودش برایم نوشته بود: «برای بیل، مترجمِ قدیس.»