روایتی که از جهان داریم امید و یأس‌، باور و تردید، هدف و آرزو‌ی ما را شکل می‌دهد و ما آرمان‌شهر خود را بر اساس همین روایت‌ می‌سازیم. روایت‌ها در جوار یکدیگر شکل می‌گیرند و از هم تأثیر می‌پذیرند. بسیاری از داستان‌نویسان و نظریه‌پردازان ادبی به موضوع رویارویی فرهنگ‌ها و روایت‌ها پرداخته‌اند. رمان دن‌کیشوت از آثار ادبی برجسته‌ای‌ است که می‌توان در آن امتزاج دو روایت و دو آرمان‌شهر را مشاهده و بررسی کرد. مقالۀ حاضر با کمک گرفتن از اصطلاح در‌هم‌آمیزیِ هومی‌بابا، دربارۀ تعامل فرهنگ‌های مختلف، خوانشی نو از رمان سروانتس ارائه می‌دهد. این خوانش می‌کوشد تأثیرپذیری متقابل فرهنگ رسمی دن‌کیشوت و فرهنگ مردمی سانچو را در عرصۀ رویارویی گفتمان، روایت و آرمان‌شهر بررسی می‌کند.