تاب آوری در سادهترین معنایش به حالتی اطلاق میشود که در آن فرد میتواند با وضعیتهای تراژیک زندگی مواجه شود و دشواریها و سختیها را پشت سر بگذارد. به عبارت بهتر، آن را باید نوعی انعطافپذیری، سازگاری و مقاومت دانست. روانشناسان اعتقاد دارند تاب آوری مهارتی اکتسابی است؛ ما تا حدی از این توانایی برخورداریم ولی برای این که سطح مطلبی برسیم، باید آموزش ببینیم و تمرین کنیم.
عموماً تاب آوری را وضعیتی روانشناختی میدانند و تصور میشود فردی است. اما بر خلاف این باور، این اصطلاح اولین بار برای وضعیتهای بومشناختی و زیست محیطی مطرح شده بود. طبق تعاریف اولیه، تاب آوری معادل جذب و مقاومت در برابر تغییرات و بازگشت به وضعیت اولیه بود. این گرایش حتی تا اوایل قرن بیستم هم وجود داشت. در سالهایی ابتدایی دهۀ 2000 بود که مفهوم تاب آوری به جوامع انسانی هم کشیده شد و به مسئلهای فردی و اجتماعی تبدیل شد. گرچه این مفهوم سالها در چنبرۀ روانشناسی مثبت گرا قرار گرفت و بیشتر در همین حوزه فهمیده شد، اما در سالهای اخیر تلاشهایی صورت گرفته تا جنبۀ اجتماعی آن هم مورد توجه قرار گیرد. بر همین مبنا هم بود که به حوزۀ دیگر هم رفت، از جمله به شاخۀ معماری و شهرسازی. تاب آوری شهری موضوعی است که حالا خیلی در موردش صحبت میشود.
تاب آوری شهری چیست؟
تاب آوری شهری همیشه مدنظر برنامهریزان شهری بوده، گرچه این موضوع صورتی علمی و قاعدهمند نداشته ولی شهرسازان و سیاستمداران پس از هر فاجعهای یاد میگرفتند که چطور با آن کنار بیایند و شهر از نو و بهتر بازسازی کنند. میتوان گفت تاب آوری متضمن گونهای قابلیت کالبدی است برای قد راست کردن در برابر موانع اساسی، چیزی شبیه به یک توپ لاستیکی که بر روی زمین انداخته میشود. اما شهرها توپ لاستیکی نیستند، همانطور که فاجعه هم شبیه زمین آسفالت نیست که بتوان بلند شدن توپ را از آن به شکلی دقیق پیشبینی کرد. اما این محدودیتها مانع جستجوی برخی محققان برای رسیدن به تحلیلهای نظاممند دربارۀ بازیابی پسافاجعه نشدهاند. شاید در این میان بهترین مطالعۀ تطبیقی کتاب بازسازی پس از فاجعه باشد، پروژهای متمرکز بر فجایع طبیعی که با حمایت مالی بنیاد علوم ملی ایالات متحده در میانۀ دهۀ هفتاد انجام گرفت.
تیم محققان این پروژه «مدلی از فعالیت بازیابی» را پیشنهاد دادند و آزمودند که فرایند بازیابی را به چهار مرحلۀ متمایز تقسیم میکرد:
۱- واکنشهای اضطراری،
۲- ترمیم آنچه ترمیمپذیر است،
۳- بازسازی آنچه ویران شده به قصد جایگزینیِ عملکردی و
۴- بازسازی برای یادآوری، بهبود و توسعه.
هر مرحله شامل مجموعهای از اقدامات است: مرحلۀ اضطراری با تلاش برای مواجهه با مجروحان، تلفات جانی و آوار و خرابهها تعریف میشود و دورهای است که در آن «فعالیتهای عادیِ اجتماعی و اقتصادی متوقف یا بهشدت دگرگون میشوند». این مرحله، بسته به مقیاس منابع اجتماعی، ممکن است از چند روز تا هفتههای زیادی طول بکشد. اتمام آن با این موارد مشخص میشود: توقف عملیات امداد و نجات، فروکش کردن نیاز فوری به تأمین خوردوخوراک و مسکن تودۀ مردم و بازگشایی خیابانهای اصلی.
دورۀ دوم در فرایند تاب آوری شهری ــ ترمیم ــ مستلزم راهاندازی دوبارۀ «حملونقل، تسهیلات، خدمات اصلی شهری، بازگشت پناهندگانی که خواهان بازگشتند و پاکسازی اساسی ویرانهها» است. این مرحله نیز بسته به منابع در دسترس، ممکن است از چند ماه تا بیش از یک سال طول بکشد. مرحلۀ سوم ــ ملقب به «دورۀ بازسازی مبتنی بر جایگزینی» ــ با بازیافتن ذخیرهی سرمایه به میزان پیش از فاجعه و «جایگزینی جمعیت» مشخص میشود. در مناطقی که در آنها تعداد کشتهشدگان بالاست، جمعیت جایگزین یک مفهوم سادۀ آماری بیشتر نیست و اشاره به این دارد که مناطق آسیبدیده بتوانند بار دیگر تسهیلات، مشاغل و مسکن مناسب را برای همان جمعیت پیش از فاجعه تأمین کنند. در طول این دوره، مطابق با نظر دانشمندان و محققان اجتماعی، «فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی به همان سطح پیش از فاجعه یا حتی فراتر از آن بازمیگردند.» در نهایت، با بازگشت رونق و رفاه و جامعهپذیری، مرحلۀ چهارم با «بازسازی مبتنی بر یادآوری، بهبود و توسعه» تعریف میشود. این پروژههای عظیم ــ که اغلب از حمایت دستگاههای حکومتی برخوردارند ــ واجد سه عملکرد متفاوت اما گاه مرتبط با هم هستند: «به یاد سپردن یا زنده نگه داشتن خاطرۀ فاجعه؛ اشاره به بهبود یا پیشرفت شهر پس از فاجعه؛ و کمک به رشد یا توسعهی آینده.» مدلی که برای بازیابی سانفرانسیسکو بعد از زمینلرزه و آتشسوزی سال ۱۹۰۶ به کار گرفته شد، به نظر میرسد حاوی همین الگوی فرضی فعالیتهای چهارمرحلهای است.
بیرون کشیدن پیامهایی مشترک از داستانهای متنوع تاب آوری شهری در طول تاریخ اصلاً کار سادهای نیست، چه برسد به درسهایی که ممکن است در آینده به کار آیند. با وجود این، مضامین و اصولی را میتوان از آنها برداشت کرد که احتمالاً برای آن دسته از سیاستمداران، برنامهریزان، طراحان شهری و دیگر متخصصانی که خود را در برابر سلامت محیط ساختهشدۀ شهری مسئول میدانند، کاربردی خواهد بود.
اصول تاب آوری شهر
روایتهای تاب آوری یک ضرورت سیاسی هستند
دوبارهسازی بیچونوچرای شهرها پس از فاجعه، فارغ از هر چیز دیگری، یک ضرورت سیاسی برای اثبات تابآوری محسوب میشود. در این معنا، تاب آوری در وهلۀ اول یک ابزار بلاغی است که به ترمیم و احیای مشروعیت رژیمی کمک میکند که در زمان وقوع فاجعه در رأس قدرت بوده. فارغ از هر پیامد دیگری، ویرانی یک شهر اغلب اثر نامطلوبی بر روی رژیم حاکم دارد. اگر مهمترین مسئولیت حکومتْ محافظت از شهروندان در برابر آسیبها باشد، در آن صورت ویرانی مکانهای متراکم مسکونیْ صلاحیت و اقتدار آن را با چالشی عظیم مواجه میکند. بنابراین، تقویت روحیۀ پیشرفتمحور یک اولویت برای حکومتها به شمار میآید. گرچه حکومتها با رهبریِ عملیات نجات و تزریق وجوه اضطراری، پیش از هر چیز، ژستی بشردوستانه به خود میگیرند اما همۀ اینها ابزاری برای حفظ پرستیژ و سرپا نگه داشتن ادارات دولتی نیز محسوب میشوند. در این معنا، انگارۀ شهر تابآور، چه به لحاظ اجتماعی و چه اقتصادی، گونهای انکارِ سازنده است.
فجایع پرده از تاب آوری حکومتها برمیدارند
به دنبال فاجعه، این مشروعیت حکومت است که به خطر میافتد. شهروندان فرصت این را مییابند تا ببینند رهبرانشان چطور به بحرانهای وخیم پاسخ میدهند؛ اگر قانع نشوند، چنین رویدادهایی میتوانند همچون یک کاتالیزور مهم به تغییر سیاسی منجر شوند. حتی چیزی به کماهمیتی یک کولاک میتواند شانس انتخاب دوبارۀ شهرداری را که در پارو زدن برف و باز کردن راه تعلل به خرج داده، به خطر بیندازد یا از بین ببرد. در یک سطح کاملاً ابتدایی، اغتشاش ناگهانی برآمده از فاجعه حکومتها را بر آن میدارد تا به شکلی تقریباً مستقیم قدرت خود را اعمال کنند و مجموعهای نسبتاً آزاردهنده از تکنیکهایی را که در توان و ارادهشان هست، در مواجهه با موقعیتهای اضطراری به کار ببندند. در مکانهایی که در اثر ویرانیها تغییرات اساسیتری را از سر گذراندهاند، این تکنیکها اغلب با مصادرۀ زمین از سوی حکومت نیز همراه هستند. دوبارهسازی، چه از منظر تخریب خلاقانۀ سرمایهداری نگریسته شود و چه از منظر برنامههای صنعتی یک طرح پنجسالۀ سوسیالیستی، یک ابزار اقتصادی ضروری برای راه انداختن سریع چرخۀ بودجه و اشتغال، و برجسته کردن ارزشها و اولویتهای حکومت است.
روایتهای تاب آوری همواره مناقشهبرانگیز هستند
در هر رویداد اجتماعی تروماتیکی، برخی از مردم نسبت به دیگران از تابآوری بیشتری برخوردار هستند، بنابراین مفهوم شهر تابآور ذاتاً ناقص و پیشبینیناپذیر است. (مگر یک شهر چیزی جز جمع همۀ ساکنانش است؟) هیچگاه نمیتوان یک نظر واحد و یکدست را میان عموم یافت که پس از فاجعه بهتمامی پشت یک روایت خاص از تاب آوری بایستد. بر عکس، این چهرههای کلیدی فرهنگ غالب هستند که روایتگری ماجرا را حق مسلم خود میدانند (یا با آن همراه هستند)، در حالی که افراد و گروههای حاشیهای عموماً از فرایند ساختوپرداخت روایت کنار گذاشته میشوند. هیچ کس نظر بیخانمانها در منتهن را نپرسید که باید چطور به یازده سپتامبر نگاه کنیم؛ همچنان که وقتی در اکلاهماسیتی، اجتماع مؤمنین در تلاش برای بازیافتن خود از بمباران تروریستی سال ۱۹۹۵ بود، کسی عقیدۀ گروههای چپگرا را جویا نشد. سیاستِ قدرت در هر روایت تاب آوریْ آن را به چیزی ذاتاً مناقشهبرانگیز بدل میکند و این دینامیسمهای متغیرِ قدرت درون اجتماعات درگیر هستند که تعیین میکنند چقدر ساختوپرداخت تاب آوری محل کشمکش خواهد بود.
تاب آوریِ محلی در پیوند با نوسازی ملی است
رویداد تروماتیک عظیمی که بر سر یک شهر نازل میشود، اغلب عرصۀ ملی را نیز متأثر میسازد. بازیابی به مسائلی همچون پرستیژ ملی و نیاز به بازتثبیت منزلت و وحدت ملتها گره خورده است. در این معنا، تابآوری، بسی فراتر از مرزهای شهر آسیبدیده، واجد معنا و ارزش ایدئولوژیک کلانتری خواهد بود.
تاب آوری شهری تحت حمایت منابع بیرونی قرار دارد
تاب آوری شهرها، به طور روزافزونی، به عوامل بانفوذ سیاسی و مالیای متکی شده که بسیار فراتر از مرزهای شهر است. در یک نظام فدرال، معمولاً، تاب آوری شهری به تخصیص اضطراری بودجۀ بیرونی توسط سطوح بالاتر حکومت وابسته است. در ایالات متحده، این نکته در خصوص همۀ «نواحی فاجعه»، مشخصشده در نظام فدرالی، صدق میکند، حالا منشأ فاجعه هر چه که میخواهد باشد: توفان، کولاک، موج گرما، قطع برق، زمینلرزه، سیل، یا اقدام تروریستی. گاهی که بازیابی پرهزینه است و منابع محلی ناچیز، سرمایه از طریق کمکهای بینالمللی تأمین میشود (که اغلب با تعهداتی هم، مثلاً در قالب دستورالعملهای سیاسی یا اشکال دیگر، همراه هستند). رهبران چینی متوجه چنین امکان بالقوهای در سال ۱۹۷۶ شدند اما از پذیرش کمک سازمانهای بینالمللی برای دوبارهسازی تانگشان سر باز زدند؛ تصمیمی که احتمالاً به بهای زندگیهای بسیاری تمام شد. رهبران مکزیکی هم پس از زمینلرزه در ابتدا از پذیرش کمکهای بیرونی اجتناب کردند، تا حدی بدین دلیل که در خصوص روند پیشرفت آزادسازی اقتصادی به سرمایهگذاران بینالمللی اطمینان مجدد بدهند. در مقابل، از برنامهی بازسازی اروپا مطابق با طرح آمریکایی مارشال به نحوی گسترده استقبال به عمل آمد. مثالی افراطی از تابآوری تحت حمایت خارجیها اقدامات فرانکو در گرنیکا است: او در راستای مخفی کردن تلاشهای پیشینش برای نابودی قلب نمادین ملیگرایی باسکی، دست به دوبارهسازی آنجا زد. سرازیر شدن مساعدتهای بشردوستانه برای کمک به شهر ایرانیِ بم، که در اثر زمینلرزهای در اواخر سال ۲۰۰۳ ویران شده بود، مستلزم چیزی بیش از بازسازی یک قلعۀ عظیم خشت و گلی بود؛ اینها همه نیازمند ترمیم دوبارۀ روابط بینالمللی با ایران بود.
دوبارهسازی شهرها مظهر تاب آوری انسانهاست
هر انسانی زندگیاش را بر اساس رفاه خود، خانواده و دوستانش جلو میبرد، در حالی که همۀ اینها ممکن است به ناگهان و به تمامی به خاطر یک رویداد فاجعهآمیز یا وحشت دامنهدار یک جنگ، خرد و متلاشی شود. بازسازی شهری، در مقابل، اقدامی است که برای همگان حسی بیشوکم قهرمانانه از تجدید حیات و بهروزی را زنده میکند. منش سیاسی ما هر چه که باشد، ما شهرها را میسازیم تا به خودمان دربارۀ آینده اطمینان خاطر بدهیم. تقاضا برای برنامههای عظیم دوبارهسازی، خود، مبیّن شکلی از مساعدت است، به این معنی که امکان گونهای بیتوجهیِ سازنده و ثمربخش به خسران و رنج را فراهم میسازد و به بازماندگان کمک میکند تا بر حزن و افسردگی ناشی از تروما غلبه کنند. معماری و طراحی شهری در این میان نقشی مرکزی در بازسازی و تجسم دوبارۀ مکانهای جراحتدیده ایفا میکنند.
به یاد آوردن محرک تاب آوری شهری است
تاب آوری شهری به شکل جداییناپذیری با فرایند یادسپاری گره خورده است. در دهۀ ۱۹۷۰، تیمی با حمایت بنیاد علوم ملی موفق شد مدلی چهارمرحلهای از بازسازی شهری را تدوین کند که در آن عملکرد یادسپاری به چهارمین (و البته طولانیترین) مرحله موکول میشد. گرچه در مورد حملات تروریستی، اکنون به نظر میرسد نیاز به یادسپاری مستلزم توجه فوریتر و اضطراریتری است. در گذشته، خیلی از فجایع بزرگ شهری عموماً بی هر گونه رد و نشانی میآمدند و میرفتند. تورنتو به یاد آنهایی که خانه و زندگی خود را در خلال توفان هازل از دست داده بودند و به عنوان واکنشی محسوس به خطرات ناشی از ایجاد جلگه، یک پارک ساحلی بنا کرد اما اغلب شهرها با اجتناب از چنین تلاشهایی، مناطق ویرانشده را به همان شکل بازسازینشده حفظ میکنند.
تاب آوری شهری از قدرت مکان، نهایت بهره را میبرد
دوبارهسازی شهرها اساساً مستلزم اتصال دوبارۀ شبکههای ازهمگسیختهی فامیلی، اجتماعی و مذهبیِ بازماندگان است. ترمیم، بهبود و استفادۀ دوباره از زیرساختهای کالبدیِ پیش از فاجعه به معنای برقراری دوبارۀ پیوندهای انسانیای است که از این شبکهها تغذیه میکردند. بازیابی شهری نه صرفاً ساختمان به ساختمان، که شبکه به شبکه، و منطقه به منطقه، اتفاق میافتد؛ چیزی است از جنس بازسازی صدها پیوند اجتماعیای که ریشه در مدارس، ادارات، نحوهی نگهداری از بچهها، فروشگاهها، زیارتگاهها و مکانهای بازی و سرگرمی دارند.
تاب آوری شهری فرصتطلبی را به عنوان فرصت جا میزند
میان سود بُردن از یک وقفۀ تروماتیک و نامنتظر در بافت شهری به مثابۀ فرصتی برای پی گرفتن ارتقای ضروری زیرساختها و تسهیلات با استفادۀ مشکوک از ویرانیها برای سرپوش گذاشتن بر برنامههای فرصتطلبانهتری که کمتر دلمشغول منافع همگانی هستند، مرز باریکی وجود دارد. بازسازی دوگانۀ شیکاگو پس از آتشسوزی بزرگ سال ۱۸۷۱ مثالی بارز از این ماجراست: شهر تخریبشده یک بار با سرهمبندی بازسازی شد و بعد ــ در واکنش به این اولی ــ مجدداً با آسمانخراشهای عظیم و نوآورانهای ساخته شد که برای شهرِ احیا شده، انگارهای نو و برجسته و شهرتی ماندگار به ارمغان آوردند.
تاب آوری شهری، همچون فاجعه، مکانمحور است
همهی فجایع، و نه فقط زمینلرزهها، واجد کانون هستند. کسانی که قربانی حوادث تروماتیک میشوند، بسته به فاصلهشان با کانون آن، تابآوری را به اَشکال متفاوتی تجربه میکنند. وقتی صحبت از یک شهر جراحتدیده میکنیم، این وسوسهای طبیعی است که بخواهیم شهر را همچون یک کلیتْ قربانی ماجرا بخوانیم.
تاب آوری شهری مستلزم چیزی بیش از دوبارهسازی است
فرایند دوبارهسازی تنها شرط لازم و نه کافی برای میسر ساختن بازیابی و تابآوری است. مشخصتر از هر جایی، این را میتوان در گرنیکا مشاهده کرد، جایی که ترومای وارد آمده بر شهر و مردمان باسک در اثر بمبافکنهای هیتلر ــ البته با خواست و ارادۀ فرانکو ــ برای دههها، حتی پس از بازسازی کالبدی شهر، همچنان تأثیری دردناک و کُشنده داشت. تنها با تغییر رژیم ــ چهل سال پس از حمله ــ بود که شهروندان امکان این را یافتند تا اندوه عاطفی خود را تماموکمال ابراز کنند و نمادهای فرهنگی باسک را که با بیرحمی ویران شده بودند، دوباره برپا کنند. به شکلی متفاوت، مبارزۀ لسآنجلسیها در ساوثسنترال برای بازیافتن خود از تخریبهای تروماتیک ناشی از اغتشاشات مدنی سال ۱۹۹۲ را میتوان تاحدودی با تلاشهای ناچیز برای ساختن بناهای جدید در مناطق تخریبشده سنجید. تابآوری نهتنها به سرازیر شدن پول و سرمایۀ جدید، که به همان میزان به سرازیر شدن افراد جدید به درون محدودههای آسیبدیده بستگی دارد. انرژی ناشی از تغییرات جمعیتی، که اغلب با ورود مهاجران همراه است، تابآوری را تقویت میکند و بدان چهرهای انسانی میبخشد.
این مقاله برگرفته از از کتاب شهر از نو اثر لارنس جی. وِیل و توماس جی. کامپانلا بود.
کتاب شهر از نو به موضوع مقاومت شهرها و ساکنانشان در برابر فاجعههای گوناگون طبیعی و انسانی میپردازد و نشان میدهد که چطور میتوان با کمک روایت و قصه در برابر ناملایمات تاب آورد و همهچیز را از نو ساخت. این کتاب را نوید پورمحمدرضا ترجمه کرده است و میتوانید آن را از فروشگاه اطراف بخرید.
♦ صفحاتی از کتاب را از اینجا دانلود کنید (PDF).
♦ برای دانلود نسخۀ الکترونیکی کتاب، لطفاً از پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو استفاده کنید.
♦ این کتاب بخشی از مجموعۀ «روایت در معماری» نشر اطراف است. از دیگر کتابهای این مجموعه میتوان به خانه خوانی و شنیدن شهر اشاره کرد.
بدون دیدگاه