زهرا محمدبیگی، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده، سازمان هوده، مدیریت، فیزیک نیوتنی، کارل پوپر، هایزنبرگ، مارگارت ویتلی
بلاگ, داستان در کسب‌وکار, قصه در مدیریت سازمان, قصه در منابع انسانی

رابطه‌ها و میدان‌ها | چطور از علم مدرن در مدیریت سازمان‌ها استفاده کنیم؟ 

سازمان پدیده‌ای قابل تحویل به نظام سادۀ علت و معلول نیست و نمی‌توان آن را صرفاً از طریق مطالعۀ اجزا به عنوان بخش‌های منفرد تشریح کرد. به عبارت بهتر، مطالعۀ سازمان‌ها با تمرکز بر اجزا ساده‌انگارانه است. گویی وضعیت سازمان فقط در یک لحظۀ خاص مورد توجه قرار گرفته و تصویر آن در یک برش زمانی مشخص مورد نظر بوده. به این ترتیب تصویر کلی شامل اجزا و روابط بین اجزا در یک لحظۀ خاص و نشانگر وضع موجود خواهد بود. اما به باور مارگارت ویتلی مطالعۀ سازمان منوط به مطالعۀ همزمان سه‌گانۀ ‌اجزا، روابط متقابل و هدف (کارکرد) است و در این میان کلید شناختِ سازمان، شناخت «رابطه‌ها» و «میدان‌ها» است. یعنی هیچ جزئی به طور مستقل وجود ندارد و نمی‌توان آن را بدون درک روابطش با سایر اجزا شناخت.

پروبلماتیک سازمانی، هوده، کاوه اکبری، نشر اطراف، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده، کسب و کار
بلاگ, داستان در کسب‌وکار, قصه در مدیریت سازمان

مسئلۀ «صورت‌بندیِ مسئله» | یادداشتی دربارۀ مشکل، مسئله و پروبلماتیک سازمانی 

صورت‌بندی مسئله تیغی دو دَم است؛ چرا که اگر به‌درستی انجام نگیرد، رابطۀ «مشکل» و «مسئله» گسسته یا سست می‌شود. در فرایند تبدیل مشکل به مسئله، استفاده از ابزارهای مفهومی و تحلیلی، و بهره‌گیری از زبان و بیان تخصصی باید به‌ نفع درکی عمیق و معرفتی انتقادی از امور پیش برود. اگر چنین نباشد، با تحلیل‌های پرگویانه، کلیشه‌ای، و ناسازوار روبه‌رو می‌شویم. گاهی مسائل دشوار و کلانی که ذهن مدیران و کارشناسان را مشغول کرده، و نظریاتی که حول این مسائل خوانده و پرورانده‌اند، مانع از مشاهدۀ بی‌واسطۀ مشکلات و صورت‌بندی دقیق آن‌ها در قالب مسئله می‌شود.

عدالت سازمانی، نابرابری سازمانی، شایسته سالاری، بهره وری، نشر اطراف، خرید کتاب، بی کاغذ اطراف، الهام شوشتری زاده، نفیسه مرشدزاده، روایت در کسب و کار، هوده، فاطمه مهدویان، هر برند یک قصه است، بهترین قصه گو برنده است، روزی روزگاری سازمانی
بلاگ, داستان در کسب‌وکار, قصه در مدیریت سازمان

اسطوره‌هایی که نابرابری‌‌های سازمانی را‌ توجیه می‌کنند! | یادداشتی دربارۀ عدالت سازمانی 

معمولاً مجموعه‌ای از رفتارها باعث می‌شود نابرابری در سازمان موجه به نظر بیاید و رفته‌رفته به امری روزمره و بدیهی تبدیل شود. شناسایی این رفتارها اهمیت بسیاری دارد، به‌ویژه از آن روی که این اقدامات به تنهایی و در خلاء عمل نمی‌کنند، بلکه اثر تجمیعی دارند؛ یعنی این‌که شخصی در چه جایگاه شغلی‌ای استخدام شود، تأثیر می‌گذارد بر این‌که چقدر احتمال ارتقاء و جابجایی در سازمان داشته باشد، چه پاداش‌هایی بگیرد و به طور کلی از چه منافعی بهره‌مند یا محروم شود. با مرور ادبیات موضوع به دو اسطورۀ مهم در این رابطه می‌رسیم: بهره‌وری و شایسته‌سالاری. بهره‌وری و شایسته‌سالاری همواره در سازمان‌ها مورد تأکید مدیران بوده‌‌اند. آن‌ها برای توجیه تصمیماتی که اتخاذ می‌کنند چنان بر این دو مفهوم تأکید دارند که گویی معیارهایی جهان‌شمول و یکسره عاری از ارزش‌گذاری برای سنجش بهره‌وری و شایستگی در دست دارند. اما توجه به این نکته ضرورت دارد که نگاه غیر انتقادی به این مفاهیم موجب پدید آمدن هاله‌ای از تقدس خواهد شد که در نهایت می‌تواند عدالت سازمانی را کمرنگ کند.