فیلم مجلس زنانه دست زهرا خانمه دیگه، نه؟ | روایتی از پیرترین فیلمبردار عروسی ایران
زهرا خانم تا یک هفته قبل از مرگش هم داشته توی مجلس عروسی با عروس و داماد بهروزترین ژستهایی که یاد گرفته بود را تمرین میکرد. اینکه چطور جلوی دوربین بیایند و چطور و از چه زاویهای راه بیفتند و بیایند توی کادر. اما این اواخر عروسیهایی که میرفت اوقاتش را تلخ میکرد. ناراحت میشد. مهمانهای شیتانپیتان کرده از اینکه پیرزنی داشت مجلس عروسیشان را فیلمبرداری میکرد دلخور بودند. زنی که فقط برای شمردهشمرده خواندن قرآن و تابلوهای در و دیوار و خیابانهای شهر رفته بود نهضت سوادآموزی، از یک جایی به بعد و از چهل و خردهای سالهای که هیچکس توقع کار کردن با دوربین را نداشت، همکار شوهرش شد و تبدیل شد به مهمترین فیلمبردار عروسی منطقۀ خودشان. سالهای دهۀ هفتاد که دیگر فیلمبرداری از عروسی مرسوم شده بود و واجب، نوار ویدئوی مجلس زنانه مثل شمش طلا ارزش داشت. تکه ضبطشدهای بود از آبرو و حیثیت خاندان که یک نفر باید با تمام جانش از آن محافظت میکرد. برای همین تمام آقایان مجلس فقط و فقط روی یک نکته تأکید داشتند: «نوار، دست زهرا خانمه دیگه؟!»