خوابگاه 16 آذر نامش را از خيابانی كه سر نبشش بود وام می‌گرفت؛ آپارتمان 13 طبقۀ فرتوت و تقریباً نیمه‌ویرانی که دانشگاه الزهرا آن را برای دانشجویان متأهل، دانشجویان خارجی سایر دانشگاه‌ها و تنبیه تنبل‌هایی چون ما که عمداً يا عملاً درس را‌ کش داده بودیم در نظر گرفته بود. در این خوابگاه نه از درختان بلند پیچک‌پوش خبری بود، و نه از نهر آب روان. آپارتمانی بود خسته و نیمه‌جان با معماری پهلوی دوم که بیشتر اوقات آسانسورش خراب می‌شد. اگر گلستان ونک تمثيل بهشت زمينی و باغ عدن بود، خيابان 16 آذر استعاره‌ای از هرج‌‍ومرج، شلوغی و زندگی شهری بود. ما وقتی از بهشت گلستان به جهنم خيابان تبعید شدیم اين را فهميديم كه «افسوس! انسان قدر سعادت را نمی‌داند، موقعی می‌فهمد که آن را از دست داده‌ است.»