همسایهی دیوار به دیوار | روایتی از مرکز نگهداری و درمان بیماران مزمن روانی
خیلی از ما تابلوی «مرکز نگهداری و توانبخشی و درمان بیماران مزمن روانی» را که ببینیم، ناخودآگاه راهمان را کج میکنیم. شاید چون فکر میکنیم «آنها» خیلی با «ما» فرق دارند. خیال میکنیم آدمهایی که از قضای روزگار، ساکنِ «مرکز» شدهاند آنقدر دور و غریبهاند که نه ما راهی به دنیای آنها داریم و نه آنها راهی به دنیای ما. رضایت میدهیم به حضور دیوارهای بلندی که میانمان فاصله میاندازند و باور میکنیم که بهتر است با همسایههای دیواربهدیوارمان چشمدرچشم نشویم. اما گاهی هم آدمهایی پیدا میشوند که تسلیمِ ترس از ناشناختهها، ترس از «آنها»، نمیشوند، درِ خانهی همسایه را میزنند، با او گرم میگیرند و با یک بغل قصه برمیگردند. شیوا خادمی، عکاسِ مستندنگار، در رفتوآمدِ چندماههاش به «مرکز نگهداری و توانبخشی و درمان بیماران مزمن روانیِ توس» در جادهی قوچان دقیقاً چنین کاری کرده و در این مطلب بیکاغذ اطراف، که نمونهای است از روایتگری زنانه، دربارهی این تجربه نوشته است.