بیان راه حلها در قالب قصه | شیوهای پایدار برای مواجهه با تغییرات اقلیمی
زمانی که راهحلهای پایداری را تبلیغ و معرفی میکنیم، معمولاً بهراحتی اولین قانون بازاریابی را فراموش میکنیم: اینکه مشتری در اولویت است. اغلب اوقات وقتی تیمهای بازاریابیِ برندها یا کسبوکارها برای اولین بار با مقاصد یا ارتباطاتِ پایداری سر و کار دارند، به اشتباه تصور میکنند که شرکتشان قهرمان است و نقش محوری دارد. توضیح میدهند که «به چه دستآوردهایی افتخار میکنند» و «چقدر بهتر از سایر رقبا عمل کردهاند.» فراموش میکنند که این موضوع برای مشتری کاملاً بیاهمیت است؛ هیچکس علاقهای ندارد دربارۀ رکوردهای پایداریتان بداند. مشتریها فقط میخواهند بدانند راهحل شما برای حل مشکلات چیست. اما این موضوع با آمار ممکن نیست. ما قصهها را بیش از آمار باور میکنیم، بهویژه زمانی که با مخاطراتی جدی همچون تغییر اقلیمی مواجه هستیم. به همین دلیل است که سیاستمدارانْ سخنرانیهایشان را با قصه و خاطرات کوتاه و شخصی شروع میکنند، مؤسسههای خیریه قصهٔ یکی از قربانیان را تعریف میکنند و برندها در پیامهای تبلیغاتیشان قصهبارانتان میکنند. راهحلجوها باید قصهگو باشند. چون هر قدر هم که راهحلتان عالی باشد، بدون قصه هرگز نمیتوانید آن را به کسی بفروشید.
ما برایند قصهها هستیم | چگونه روایتها هویت سازمانی را میسازند؟
ایجادِ هویت سازمانی مطلوب کار ظریفی است، درست مثل متعادل نگه داشتن توپ بیسبال روی توپ فوتبال. برای جلوگیری از افتادن توپ کوچکتر، به دستی ثابت و بیلرزش و حرکاتی ماهرانه نیاز داریم. هویت سازمانی نیز به همین اندازه ناپایدار است. هر لحظه، یک روایت بیرونیِ غیرمنتظره یا پیشبینینشده میتواند پایههای هویتی را که با زحمت بسیار ساخته شده، متزلزل کند.
آن حلقهی یگانه | قصهگویی و برندسازی در رسانههای اجتماعی
قصهگویی ابزاری ایدهآل برای ارتباط سازمانها با مشتریانشان است. اگر سازمانی بتواند محصولش را در دل یک قصه بگذارد و به مردم نشان بدهد این محصول چطور زندگیشان را بهتر خواهد کرد، حاصل کارش از نتیجهی صدها آگهیِ بیقصه بهتر خواهد بود. قصه ابزاری قدرتمند است که باید حتماً در توسعهی برند و بازاریابی به کار بگیرید. در این مطلب بیکاغذ اطراف، میبینیم که قصهها چقدر برای موفقیت شما در رسانههایی مثل فیسبوک، توییتر، اسنپچت و غیره مهماند و آگاهی به این قضیه، چگونه رویکرد شما به رسانههای اجتماعی را بهکلی دگرگون خواهد کرد.
قصهگویی و طراحی تجربهی کاربری (UX)
طراحی تجربهی کاربری (UX)، یعنی مجموعهی نگرشها، احساسات و رفتارهای کاربر در تعامل با یک محصول یا سامانه برای کسبوکارهای امروزی اهمیت زیادی دارد. این مطلب بیکاغذِ اطراف سراغ همین حوزه رفته و شرح میدهد که طراحان تجربهی کاربری چگونه میتوانند در فرایند طراحی از قصه و روایت کمک بگیرند.
در باب «استوریتلینگ» استارتآپی | برشی از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو
قصهگویی یا (به قول استارتآپیها) «استوریتلینگ» از ارکان کمپینهای تبلیغاتیست و دستاندرکاران تبلیغات و بازاریابی تأکید زیادی روی آن دارند. اما تقریباً از هر کدامشان بخواهید دربارهاش توضیح بدهند، غیر از تعریف واژه، چیز بیشتری نمیدانند. این مطلب بیکاغذ اطراف برشیست از کتاب استیو جابز غلط کرد با تو؛ روایتی از وضع «استوریتلینگ» در اکوسیستم استارتآپیِ ما.
استوری برند، چارچوبی برای روایتآفرینی در دنیای کسبوکار
اولین اشتباه برندها این است که بر آن جنبههایی از محصولشان که به مردم برای بقا و رشد کمک میکند، تمرکز نمیکنند. همهی قصههای بزرگ دربارهی بقا هستند؛ بقای فیزیکی، عاطفی، ارتباطی یا معنوی. قصههایی که دربارهی این موضوعها نباشند توجه مخاطب را جلب نمیکنند. کسی به این قصهها علاقه ندارد. این یعنی اگر محصولات و خدمات شما به بقا، بالیدن، پذیرفته شدن، یافتن عشق، کسب هویت آرمانی یا پیوند با اجتماعی که از نظر فیزیکی و اجتماعی از افراد دفاع میکند کمک نکند، بعید است موفق شوید چیزی بفروشید. این چیزهایی است که برای مردم اهمیت دارد.