ترومای فردی، ترومای جمعی | صحبت‌های ستاره نوتاج دربارۀ کتاب فلاکت روزمره

کتاب فلاکت روزمره، هرتا مولر، ستاره نوتاج، آلمان غربی، رومانی، شوخی، خنده، جستار، جستار آلمانی

ستاره نوتاج، پژوهشگر و مترجم زبان آلمانی، در طول سال‌های فعالیتش چندین کتاب داستانی و غیرداستانی از ادبیات کشور آلمان به فارسی برگردانده است. نزدیک ایده، ارواح ملیت ندارند و اخیراً، کتاب فلاکت روزمره، از جمله آثار منتشرشدۀ او هستند. فلاکت روزمره که در سال 1404 به بازار عرضه شد، مجموعه‌جستارهایی از هرتا مولر، نویسندۀ برندۀ جایزۀ نوبل است، که در آن‌ها از دوران زندگی در رومانی چائوشسکو و مهاجرتش به آلمان غربی گفته است. به بهانۀ همین کتاب، ستاره نوتاج گفت‌وگویی با مؤسسۀ فرهنگی اوسان داشته و در آن دربارۀ دلایل انتخاب این جستارها، مضامین‌شان و چالش‌های ترجمه صحبت کرده است.

دربارۀ انگیزه و انتخاب کتاب فلاکت روزمره

من مدت‌ها در میان ادبیات آلمانی به دنبال کتابی می‌گشتم که حس همدلی‌ام را جذب کند و این احساس را بهم بدهد که موضوعیتی دارد، به ما مربوط است و در جهانی متفاوت از ما سپری نمی‌شود. وقتی که کتاب فلاکت روزمره را دیدم اول به‌واسطۀ نویسنده‌اش، هرتا مولر، توجهم جلب شود. چون مولر واقعاً نثر زیبایی دارد. اگر آثار داستانی او را مطالعه کنید می‌بینید که خیلی منحصربه‌فرد و زیبا می‌نویسد و ترجمۀ متون ادبی‌اش هم واقعاً بسیار دشوار است.

جستارهای این کتاب را که دیدم و شروع به خوندنش کردم – که در واقع بخشی‌اش سخنرانی‌هایی است که هرتا مولر به مناسبت‌های مختلف انجام داده و برخی هم به شکل جستار در روزنامه‌ها، مجلات و جاهای دیگر منتشر شده – خیلی توجهم را جلب کرد. این موضوع را با دوستان نشر اطراف که در میان گذاشتم، آن‌ها هم با من هم‌عقیده بودند که واقعاً موضوع جالبی دارد.

چیزی که بیش از همه در کتاب توجهم را به خود جالب کرد، اشاره و توجهش به «شوخی» بود. چون همیشه فکر می‌کردم که شوخی و طنز در جوامع مختلف خیلی با هم تفاوت دارد. شوخی‌ای که ما در حوالی و دور و اطراف‌مان سراغ داریم، چیزهایی که می‌بینیم و شوخی با مسائلی که واقعاً به‌نوعی می‌تواند تراژیک باشد [با بقیۀ دنیا فرق دارد]. مثلاً در همین جنگی که در هفته‌‎های گذشته داشتیم و در آن روزهای سیاهی که سپری می‌کردیم، شوخی و طنز همچنان بخشی از زندگی و روحیۀ فرهنگی‌مان بود. و این همیشه برایم جالب بود که چرا ما این‌گونه با ماجرها و اتفاقات زندگی‌مان مواجه می‌شویم و خیلی از کشورهای اروپایی و غربی به نوع کاملاً دیگری با مسئلۀ طنز و شوخی مواجه می‌شوند. این نگاه هرتا مولر به شوخی در دوران سخت و تاریک بود که خیلی برایم جالب بود.

ستاره نوتاج، هرتا مولر، فلاکت روزمره، ارواح ملیت ندارند، نزدیک ایده، یوکو تاوادا

مضامین محوری کتاب فلاکت روزمره

هرتا مولر در این جستارها روایت خاطرات خود را می‌گوید ولی این فراتر از یک ترومای فردی است. به نظرم دارد ترومایی جمعی را روایت می‌کند و اوضاع و احوال خود، اطرافیان و سرزمینش را برای ما می‌گوید. او دربارۀ نقش زبان در تاب‌آوری در شرایط دشوار صحبت می‌کند که به نظرم خیلی می‌تواند برایمان مهم باشد. و موضوع دیگری که به آن می‌پردازد کرامت انسانی است. هرتا مولر در جستار کتاب فلاکت روزمره می‌گوید که حتی در آلمان پس از دورۀ نازی که به نظر می‌رسید ورق برگشته و همه‌چیز دموکراتیک شده و شرایط خیلی بهتر شده، کشور تا سال‌ها با مشکلات زیادی دست‌وپنجه نرم می‌کرد؛ همچنان کرامت انسانی زیر پا گذاشته می‌شود، همچنان افرادی در تبعید به سر می‌برند و اجازه ندارند برگردند، همچنان افرادی که تصمیم‌گیرنده‌اند در سیستم های قبلی، در سیستم نازی هم دست داشتند و دست‌اندرکار بودند. نکتۀ جالب این‌جاست که خیلی‌ها فکر می‌کنند که وقتی نظام و سیستم یک حکومت عوض می‌شود، ممکن است که خیلی سریع همه‌چیز تغییر کند و خوب شود، مثلاً تمام حقوق ازدست‌رفته احیا شود و کرامت همۀ افراد حفظ شود، ولی روایت مولر درست بر خلاف این است. به عقیدۀ او سال‌ها ممکن است طول بکشد تا این مسائل به آن شرایطی که باید باشد، برگردد.

هرتا مولر همین‌طور به این می‌پردازد که فهم شوخی در جوامع مختلف فرق دارد. او به نوعی نقشی مقاومتی برای شوخی قائل می‌شود. من در یادداشت مترجم کتاب هم به این موضوع اشاره کرده‌ام که چطوری شوخی می‌تواند در برابر طنز جاری یا طنزی که از طرف حاکمیت تحمیل می‌شود، برای افراد جامعه نقش مقاومتی و براندازانه را داشته باشد. یک‌طور مقاومت باشد. فقط صرف مسخره‌بازی نیست، چیزی خیلی فراتر از این است. در ادامه هرتا مولر می‌گوید که آیا افراد می‌توانند شوخی را بیاموزند؟ می‌گوید در رستایی بزرگ شده که بسیار خشک‌مذهب و عبوس بودند. زندگی خیلی سختی داشتند. جنگ را ازسرگذرانده بودند، زمین‌هایشان را ازشان گرفته بودند و به خاطر این‌ها دچار اخلاق خشک و عبوسانه‌ای شده بودند و اصلاً کسی شوخی نمی‌کرد. خنده در کانسپت و طرز تفکر جاری و حاکم به این شکل بوده ولی او آموخته که چگونه بتواند طنز بپردازد. چگونه بتواند از طنز استفاده کند، حتی در دشوارترین شرایط. یاد گرفته وقتی خسته‌ترین و مأیوس‌ترین انسان بوده چگونه بتواند از طنز بهره ببرد و شرایط را تغییر دهد.

دربارۀ طنز مختص خودشان هم می‌گوید این نوعی وضعیت سوررئال است ولی در واقع برای ما که داریم زندگی‌اش می‌کنیم کاملاً رئال است. موصوع مهم بعدی عدم انتقال شوخی بین زبان‌هاست. مولر اشاره می‌کند که از وقتی به آلمان آمده دیگر نتوانسته با شوخی ارتباط برقرار کند چون شوخی‌های او و آلمانی‌ها مثل دو پیکان از کنار همدیگر رد می‌شوند و به هم برخورد نمی‌کنند.

ترس مضمون بعدی کتاب فلاکت روزمره است. مولر می‌گوید به خاطر این‌که حاضر نشده بود برای پلیس مخفی رومانی جاسوسی کند، تمام همکاراش از روی ترس حاضر نشدند کوچک‌ترین روابطی هم با او برقرار کنند، حتی حاضر نبودند او را در اتاق خودشان راه بدهند که بشیند. او به‌درستی اشاره می‌کند که سیاست‌ورزی و سیاست فقط کارهایی نیست که افراد انجام می‌دهند، بلکه گاهی کارهایی است که آن‌ها انجامش نمی‌دهند.

هرتا مولر، جستار آلمانی، ستاره نوتاج، الهام شوشتری زاده، نفیسه مرشدزاده، دیکتاتوری، چائوشسکو، آلمان غربی، ویلی برانت، رومانی

ویژگی‌های نثر هرتا مولر در کتاب فلاکت روزمره و دیگر آثارش

هرتا مولر واقعاً زیبا می‌نویسد. من هر وقت متن اصلی او را می‌خوانم از خودم می‌پرسم چطور ممکن است چیزی به این زیبایی و آن‌قدر شاعرانه بتواند ترجمه شود و به زبان دیگری دربیاد و ویژگی اصلی‌اش را حفظ کند. واقعاً کار روی آثار هرتا مولر، آثار ادبی‌اش و لحن شاعرانش خیلی دشوار است. در کتاب فلاکت روزمره موضوعی که برایم جالب توجه بود این که اثر یک لحن دوگانه‌ای دارد؛ در اکثر موارد صراحت خاصی با لهجۀ بسیار مشخصی دارد ولی خیلی سریع ناگهان نوشته‌اش فاز دیگری می‌گیرد و خیلی شاعرانه و ادبی می‌شود. در این‌جا به زبان توجه می‌کند. برای مثال در کتاب می‌گوید زمانی که برای بازجوی می‌رود، خیلی ترسیده بود. می‌گوید حتی وسایل ماندن را هم با خودم برده بودم، توی کیفی که برای بازجوی با خودم می‌بردم مسواک و لباس راحتی‌ام را می‌گذاشتم که اگر مجبور شدم آن‌جا بمانم زندانی‌ام کردند، آماده باشم. توی آن شرایط باز هم نگاهی شاعرانه دارد و نگاهش متوجه زبان و واژه‌هاست و با آن چیزهایی که اطرافش می‌بیند شعر می‌گوید و آن وضعیت سوررئال پیرامونش را به این شکل و این‌گونه شاعرانه بیان می‌کند. بازی با زبان از ویژگی‌های نثر مولر است. او خیلی قدرتمند و زیبا از زبان استفاده و مدام با آن‌ها بازی می‌کند. او ترفندهای صوری زبان را برای خلق چیزهای شاعرانه و زیبا و آهنگین به کار می‌گیرد.

چالش‌های ترجمۀ کتاب فلاکت روزمره

بزرگ‌ترین چالشی که در ترجمۀ کتاب با آن دست‌وپنجه نرم کردم همان دوگانگی لحن هرتا مولر بود. بعضی وقتا نثر او واقعاً کم از شعر ندارد و برگرداندن این‌ها یک مقدار دشوار بود. گاهی واقعاً تردید داشتم که آیا این لطافت و ظرافتی که متن او دارد و آن طنزی که درش نهفته است اصلاً قابل انتقال هست یا نه. خیلی وقت‌ها هرگز نمی‌تونم به آن زیبایی خودش این‌ها را به فارسی منتقل کنم ولی خب سعی‌ام را کردم.

مورد دشوار دیگر در کتاب فلاکت روزمره، وجوه تاریخی‌اش بود. چیزهایی که از دوره‌های مختلف، از اتفاقاتی که بعد از دوران نازی می‌افتد روایت می‌کند، این واقعیت‌های تاریخی نیازمند تحقیق و بررسی و مطالعه بود. برای این‌که خودم با آن فضا آشنا شوم و ترجمه درست از آب درآید.

من خودم تجربۀ ترجمه از زبان انگلیسی را هم دارم، جالب این‌جاست که در برخی از موارد زبان آلمانی خیلی راحت به زبان فارسی برگردانده می‌شود. یعنی شیوه‌ای که برای بیان به کار می‌گیرند نسبت به زبان انگلیسی ساده‌تر است. انگار ساختار فکری نزدیک‌تری به ما دارند ولی خب پیچیدگی خودش را هم دارد. زبان آلمانی در برخی از موارد بسیار طولانی است، برخلاف انگلیسی‌های که سعی می‌کنند جملات کوتاه‌تر و صریح‌تری داشته باشند. ما خیلی در فارسی به جمله‌های بسیار طولانی عادت نداریم ولی خب من همیشه سعی کرده‌ام که به این قالب و سبک آلمانی وفادار بمانم.

علاوه بر این‌ها چالش دیگری که در ترجمه از زبان آلمانی دارم این است که حتی ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین متون آلمانی هم به‌نوعی با اندیشه و فلسفه و فرهنگ آلمان درهم‌تنیده است. و این خودش دانشی می‌خواهد برای رسیدن به آن باید مطالعه کرد.


منبع: کانال بایگانی

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *