کتاب مصائب من در حباب استارتاپ روایت کهنهروزنامهنگاری است که بعد از حدود دو دهه فعالیت در نشریۀ نیوزویک بیکار میشود. دنیل لاینز برای تأمین مخارج زندگی به هاباسپات، از استارتاپهای سیلیکونولی، میپیوندد تا با عنوان «همکار بازاریابی» مشغول به کار شود. لاینز از این تغییر موقعیت عصبانی است و گاهی در تعمیم نظراتش و نادیده گرفتن وجوه مثبت کسبوکارهای فناور زیادهروی هم میکند، ولی در نهایت با نگاه دقیق و نکتهبینش این استارتاپ را بررسی میکند و با لحنی طنز از پشت پردۀ این شرکت میگوید.
چقدر سادهلوح بودم. بیست و پنج سال دربارۀ شرکتهای فناور نوشتم و فکر میکردم این صنعت را میفهمم. اما در هاب اسپات تازه دارم میفهمم خیلی از تصوراتم اشتباه بوده. مثلاً فکر میکردم شرکتهای فناور از اختراعهای عالی شروع میشوند، وسیلهای فوقالعاده یا نرمافزاری درخشان. در اپل، استیو جابز و استیو وزنیاک رایانۀ شخصی ساختند. در مایکروسافت، بیل گیتس و پل آلن چند زبان برنامهنویسی و بعدش یک سیستمعامل تولید کردند. سرگی برین و لری پیج موتور جستجوی گوگل را خلق کردند. اول مهندسی است و بعد فروش. فکر میکردم وضع اینجوری است.
اما هاب اسپات برعکس بود. مدیر فروش و مدیر بازاریابی اولین استخدامهای هاباسپات بودند. هالیگان و شاه وقتی این آدمها را استخدام کردند که هنوز هیچ محصولی برای فروش نداشتند و حتی نمیدانستند میخواهند چه محصولی بسازند. هاب اسپات اولش تیم فروشی بود که دنبال محصولی میگشت.
چیز دیگری که دارم در شغل جدیدم یاد میگیرم این است که هرچند آدمها هنوز به این کسبوکار میگویند «صنعت فناوری» اما راستش دیگر اصلاً پای فناوری در میان نیست. یکی از دوستانم که از دهۀ هشتاد در حوزۀ فناوری کار کرده و قبلاً تأمین سرمایه میکرده و حالا مشاور استارتآپهاست، میگوید «دیگه کسی بهخاطر تولید فناوریِ عالی چیزی گیرش نمیاد. مهم مدل کسبوکاره. بازار بهت پول میده تا شرکتی بسازی که سریع رشد کنه. سریع گنده شدن یعنی همه چیز. لازم نیست سودآور باشی، فقط گنده شو.»
هاب اسپات دارد همین کار را میکند. فناوریاش چندان برجسته نیست اما عجب رشد درآمدی! به همین خاطر است که سرمایهگذارهای خطرپذیر این همه پول به حلق هاب اسپات ریختهاند و معتقدند هاب اسپات عرضۀ اولیۀ موفقی خواهد داشت. هاب اسپات هم دقیقاً به همین دلیل این همه کارمند جوان استخدام میکند. سرمایهگذارها این تصویر را دوست دارند: یک مشت جوانِ شاد و شنگول که از عوض کردن دنیا دم میزنند. خوب میفروشد.
دلیل دیگرِ استخدام آدمهای جوان دستمزد پایین آنهاست. هاباسپات زیانده است اما به نیروی کار زیادی نیاز دارد. چطور میشود صدها نفر را با کمترین دستمزدِ ممکن در فروش و بازاریابی به کار گرفت؟ یک راهش این است که آدمهای تازهفارغالتحصیل را استخدام کنی و کار را تفریح نشان دهی. برایشان آبجوی مجانی و فوتبالدستی میآوری. محیط کار را ملغمهای از مهدکودک و خانۀ مجردی میکنی. مهمانی میگیری. با این کارها به منبع بیپایانی از بچهباحالها میرسی که حاضرند با سالی سی و پنج هزار دلار دستمزد در سالن میمونهای عنکبوتی زیر فشار روانی دائمی و کمرشکن حمالی کنند. اگر بخواهی بیشتر صرفهجویی کنی، میتوانی این آدمها را شانهبهشانه و چسبیده به هم در اتاقهای غارمانند بچپانی. بعد هم میگویی این کارت برای کم کردن هزینهی دفتر کار نیست، برای این است که نسل آنها دوست دارد اینجوری کار کند.
اما سیلیکونولی روی تیرهای هم دارد. شکی نیست که آدمهای درخشان و خوشحال زیادی در صنعت فناوری کار میکنند. ولی توزیع ثروت در دنیای فناوری یکنواخت نیست و مزایا عمدتاً نصیب سرمایهگذارها و بنیانگذارها میشوند چون بازی را به نفع خودشان تعریف کردهاند. در این دنیا کسی کارمند مسن نمیخواهد و آدمها را در چهلسالگی کنار میگذارند. در این دنیا کارفرماها بر اساس نژاد و جنسیت بین آدمها فرق میگذارند، بنیانگذارها گاهی هیولاهای مردمآزار میشوند و مدیرهای کمآموزشدیده (یا اصلاً آموزشندیده) با کارکنان بدرفتاری میکنند و آدمها را با خیال راحت اخراج میکنند. در این دنیا کارمندها دستشان به جایی بند نیست و امنیت شغلی ندارند.
در کتاب مصائب من در حباب استارتاپ همراه دنیل لاینز محیطکاری هاباسپات را با جزئیات میبینیم. لابهلای ماجراهای طنز و کنایههای نیشدار این مرد باتجربه و تیزهوش که بهسرعت لایههای پنهان فضای کار جدیدش را شناسایی میکند، نظام بهرهکشی ناعادلانه و در خدمت سرمایه برای مخاطب روشن میشود. مهارت روزنامهنگارانهی لاینز از این کتاب اثری فراتر از یک روایت معمولی میسازد.
♦ شما میتوانید این کتاب را از فروشگاه اطراف بخرید.
♦ برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب مصائب من در حباب استارتاپ، لطفاً اینجا کلیک کنید.
♦ دانلود نسخۀ الکترونیکی کتاب را میتوانید از پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو دانلود کنید.
بدون دیدگاه