کتاب ماجرا فقط این نبود نوشتۀ زیدی اسمیت از دو مجموعهجستار موفق زیدی اسمیت برگزیده شده که در سالهای 2009 و 2018 منتشر شدهاند. اسمیت به داشتن دقتی منحصربهفرد دربارۀ مسائل شخصی و فرهنگی و مواضع به دور از تعصبش نسبت به نژاد، مذهب و هویت فرهنگی شهرت دارد که فارغ از موضوع جستارهایش، متنهای او را فهمیدنی و دلنشین میکند. در بررسی رخدادهای معاصر فرهنگی، اجتماعی و سیاسی همیشه ردپای پررنگی از تجربۀ شخصیاش به چشم میخورد. صمیمیت، صراحت و تیزبینی او، در کنار زبان ادبی پرداختشدهاش، جستارهای او را در اوج ژورنالیسم و جستارنویسی ادبی نشانده.
شاید بیفایده نباشد که بین لذت و خوشی تمایز قائل شویم. اما لابد هر کسی، دائماً، خودش این کار را خیلی راحت انجام میدهد، و فقط منم که این وسط گیج میزنم. ظاهراً بیشتر مردم حس میکنند که خوشی غلیظترین حالتِ لذت است و در همان جاده میشود بهش رسید؛ فقط کافی است کمی دیگر در همان مسیر پیش بروی. تجربۀ من اینطور نبوده و اگر ازم بپرسید که آیا تجربههای خوشتری در زندگیام میخواهم یا نه، اصلاً مطمئن نیستم که بگویم آره، درست به این دلیل که معلوم شده خوشی احساسی است که مدیریتش سخت است. برای من یکی که بههیچوجه بدیهی نیست چطور باید خوشی را با بقیۀ زندگی روزمرهمان وفق بدهیم.
شاید اولین حرفی که باید زد، این است که من هر روز حداقل کمی از لذت را تجربه میکنم. دارم فکر میکنم آیا بیشتر از حد معمول است؟ حتی زمان بچگی هم، که برای بیشتر آدمها فلاکتبار است، همینطور بود. فکر نکنم به این خاطر باشد که اتفاقات شگفتآوری برایم میافتاد، بیشتر به این خاطر است که به چیزهای کوچک قانعم. برای مثال، ظاهراً از غذا ـــــ هر غذای ماندهای ـــــ رضایتی بیش از حد معمول به دست میآوردم. ساندویچ تخم مرغی که از هر کدامِ آن ونهای کروکثیفِ میدان واشنگتن میگرفتیم قدرتی بینظیر در زیرورو کردن روز من داشت. هر چیزی که جلوی من بگذارید، هر غذایی البته، معمولاً امتیاز پنجستاره را ازم میگیرد.
لابد فکر میکنید ملت دوست دارند برایم آشپزی کنند یا کنارم غذا بخورند – در واقع بهم گفتهاند که این کارها ملالآور است. وقتی تفکیک قائل نشوی، نمیتوانی آگاهیِ برآمده از تخصص یا قدردانیای از تلاش ویژه داشته باشی. همسرم بهم اخطار میدهد «نگو خوشمزه بود، تو به همه چی میگی خوشمزه.» «ولی آخه خوشمزه بود.» دیوانهاش میکند. من میتوانم تمام روز منتظر یک بستنی یخی باشم. تا وقتی طعم چیزی خوب را در دهانم دارم اضطراب دائمی که دیگر جاهای زندگیام را پُر میکند، آرام میگیرد. و هر چند واقعیتش این است که آن اضطراب با تهکشیدنِ طعم بازمیگردد، اما مگر در زندگی، بهخصوص در آمریکا، چند منبع لذت داریم که اینقدر در دسترس باشند تا اینقدر راحت هم بیخیال یکیاش شویم؟ بستنی یخی آناناسی. حتی اضطرابِ عظیمِ نوشتن هم در آن هشت دقیقهای که داری بستنی یخی آناناسی میخوری متوقف میشود.
زیدی اسمیت در کتاب ماجرا فقط این نبود با زبردستی تمام سبکی در جستارنویسی ادبی خلق کرده که همزمان خوشایند و خردمندانه است. این جستارها به موضوعاتی همچون ادبیات و هنر میپردازند. آنچه اسمیت را از بسیاری از نویسندگان موفق متمایز میکند، بیپروایی و شجاعتش برای تغییر موضع و تغییر نظر است و در بسیاری از نوشتههایش روایتی از تجربههای شخصیاش را با مخاطب در میان میگذارد تا به خودش و دیگران یادآوری کند که هیچ وقت برای تغییر عقیده دیر نیست.
♦ برای خرید کتاب ماجرا فقط این نبود لطفاً به فروشگاه اطراف مراجعه کنید.
♦ برای دانلود pdf صفحاتی از این کتاب هم لطفاً اینجا کلیک کنید.
♦ شما میتوانید نسخۀ الکترونیکی کتاب ماجرا فقط این نبود را از پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو دانلود کنید.
بدون دیدگاه