خودآسیبنگاری اصطلاحی است برای توصیف آن دسته از روایتهای شخصی دربارۀ بیماری یا معلولیت که برخی گفتمانهای فرهنگی را که انگ غیرعادی، منحرف یا معیوب بودن به نویسنده میزنند، نقد میکنند. اما توماس کاوزر پیشنهاد میکند این روایتها را، بهعکس، «پادآسیبنگارانه» در نظر بگیریم چون بر اساس تجربۀ خودش «معمولاً انگیزۀ افراد از نوشتنِ روایت بیماریِ اولشخص این است که نگذارند شرایطشان در قاب نقص، آسیب یا بیماری دیده شود.» کاوزر با طرح اصطلاح خودبدننگاری به دنبال جدا کردن روایت بیماری اولشخص از روایتهایی است که دیگران از زبان سومشخص میگویند. این روایتها برساختهای اجتماعی بدن دارای معلولیت را ارزیابی میکنند و پادروایتی از بقا و توانمندسازی شکل میدهند که بدن فرد یا بدن عزیزانش را از انگهای اجتماعی و شخصزداییِ گفتمان پزشکی حفظ و رها میکند. کاوزر میگوید بیشتر روایتهای خودزندگینگارانه دربارۀ بدن بر تعداد اندکی از بیماریها و معلولیتها متمرکزند و از این بیماریها و معلولیتها در کتابش نام برده است: سرطان سینه، اچ.آی.وی/ایدز، ناشنوایی و فلج. او میگوید بهتازگی نابینایی، افسردگی، اوتیسم و، در مواردی، اعتیاد هم به فهرست خودآسیبنگاری افزوده شدهاند. البته اگر اعتیاد را نوعی بیماری یا معلولیت بدانیم. کاوزر به این نکته هم اشاره میکند که تعداد کمی روایت زندگی دربارۀ بیماریها و مشکلات دیگر نوشته شدهاند، مخصوصاً دربارۀ شرایطی مثل مراحل اولیۀ آلزایمر که بازنمایی کلامیشان دشوار است.
برگرفته از کتاب ادبیات من
نوشتۀ سدونی اسمیت و جولیا واتسون
ترجمۀ رویا پورآذر
بدون دیدگاه