الکساندر همن (Aleksandar Hemon) نویسنده، منتقد و جستارنویس آمریکایییبوسنیایی در سال 1964 در سارایوو به دنیا آمد. پدرش اوکراینیتبار و مادرش صرب بود. همن در کشورش بزرگ شد و همانجا هم به دانشگاه رفت. پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه سارایوو، به عنوان نویسنده مشغول به کار شد. در بیست و هشت سالگی و در آغاز جنگهای داخلی یوگوسلاوی بود که به عنوان توریست به آمریکا رفت و پناهنده شد. همن در سالهای ابتدایی مجبور به کارگری بود تا بتواند از پس هزینههای زندگیاش برآید. او پس از مدتی وارد دانشگاه شد و توانست مدرک کارشناسیارشدش را در رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی بگیرد.
الکساندر همن از میانۀ دهۀ 1990 بود که نویسندگی را آغاز کرد. او تواسنت داستانها و ناداستانهایش را در نشریات معتبری مثل نیویورکر هم به چاپ برساند. تقریباً از اواخر دهۀ 1990 به شهرت رسید و توانست نام خود را در جامعۀ ادبی آمریکا مطرح کند. همن پس از چندی به مقام استادی دانشگاه پرینستون هم رسید. او در این دانشگاه نویسندگی خلاق را تدریس میکند. با وجود اینکه بیش از سی سال از مهاجرت او میگذرد، ولی همن همچنان به سرزمین و زبانش دلبسته است و گاهی برای نشریات محلی بوسنی و هرزگووین مطلب مینویسد.
الکساندر همن فیلمنامهنویس هم هست و متن چند اثر سینمایی و تلویزیونی را نوشته. مهم اثر او همکاری با واچوفسکیها در قسمت سوم ماتریکس بود.
کتابهای الکساندر همن
- سؤال برونو، 2000 (مجموعه داستان)
- مردی از ناکجا، 2002 (رمان)
- پروژۀ لازاروس، 2008 (رمان)
- عشق و موانع، 2009 (مجموعه داستان)
- کتاب زندگیهای من، 2013 (جستار)
- والدینم، 2019 (جستار)
- دنیا و همۀ آنچه که دارد، 2023 (رمان)
از جمله افتخارات الکساندر همن میتوان به بردن جایزۀ پن آمریکا، نامزدی جایزۀ ملی کتاب و دو بار نامزدی جایزۀ حلقۀ ملی منتقدین کتاب اشاره کرد.
کتاب الکساندر همن در نشر اطراف
کتاب لنگرگاهی در شن روان شرح تجربۀ سوگ و مواجهه با فقدان از زبان شش نویسنده است که در سه قالب متفاوتِ جستار،نامهنگاری و خاطرهپردازی نوشته شده. نویسندگان این کتاب، چیماماندا انگزی آدیچی، رالف والدو امرسون، جویس کرول اوتس، جون دیدیون، راینر ماریا ریلکه و الکساندر همن هستند که در باب مرگ تأمل میکنند، در مورد سوگواری حرف میزنند و از احساسات و احوالی می گویند که از پی آن میآید و به زندگی صورت تازهای میبخشد. در دورهای که پاندمی فرصت مناسک جمعی سوگواری را از بسیاری از ما گرفته و رویارویی روزمره با مرگْ دلداریهای کلیشهای و سطحی را از معنا تهی کرده است، شاید بیش از هر وقت دیگری به تسلابخشیِ ادبیات و به روایت صریح و عریان دیگران از تجربهشان در روزهای سوگواری نیاز داریم. لنگرگاهی در شن روان کشف پیوندی شگفتانگیز و انسانی میان درد «من» و درد آدمهای دیگر در زمانها و مکانهای دیگر است. این اثر را الهام شوشتریزاده گردآوری و ترجمه کرده است.
بدون دیدگاه