«زندگی بیماریِ مزمن و اعتیادآوری است و ما بهشدت محتاج درمانیم.» کاستیکا براداتان وضعیت حقیقی انسان را با تعبیر «قریببههیچبودگی» توصیف میکند که کموبیش پس از هر شکست کوچک و بزرگی تجربهاش میکنیم. آگاهی و باور به این واقعیت میتواند موجب آشفتگی و ناخوشی ما شود اما از بیماری خودمحورپنداری رهایمان میکند و ما را به مقام فروتنی و افتادگیِ پویا و امیدبخش میرساند. ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2)، دومین حلقه از چهار حلقۀ شکست را بررسی میکند: حلقۀ شکست سیاسی.
ایدۀ براداتان مبتنی بر این است که شکستهای انسانی شبیه دوایری متحدالمرکز هستند: چهار دایرۀ تودرتو که هر یک نمایندۀ یک نوع شکستاند. او در کتاب اول، باختن به بدن، به دایرۀ اول یعنی شکست فیزیکی پرداخته بود و با زندگی سیمون وِی آن را توضیح داد. براداتان در کتاب ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2)، به سراغ مرحلۀ بعدی یعنی شکست سیاسی میرود و از رهگذر روایت ناکامی سیاسی ماهاتما گاندی و همچنین مروری بر سرگذشت شخصیتهایی مانند هیتلر، روبسپیر و لنین، تصویری از شکستها و ضعفهای حاکمیتهای تمامیتخواه، نظامهای مدعی برابریطلبی و همچنین دموکراسی (از نوع باستانیِ آتنی گرفته تا گونة غربی مدرن و امروزی) پیش چشممان میگذارد.
به نظر این نویسنده، شکستهای سیاسی ویرانگرتر از شکستهای فیزیکی و جسمیاند، چون ما هر قدر هم بخواهیم از سیاست کناره بگیریم، تکتک لحظات زندگیمان را در بستری سیاسی سپری میکنیم، حتی همان کنارهگیریمان را. افراد هر جامعه تمامی شکستهای نظام سیاسیِ آن را در ساحتی فردی نیز تجربه میکنند. گویی با هر شکست سیاسی، بخشی از وجود ما نیز فرومیریزد. مهمتر آنکه «شکست سیاسی، علاوه بر پشتههایی که معمولاً از کُشتهها به جای میگذارد، به لحاظ اخلاقی فلجکننده و به لحاظ فکری حقارتبار» است، و تحقیرآمیزترین جنبۀ ماجرا این است که هرگز درسی از آن نمیگیریم.
براداتان در کتاب ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2) میگوید اگر ما صادقانه «قریببههیچبودگی»مان را بپذیریم، از کمالگرایی دست بکشیم و از شکستهای سیاسی خودمان و دیگران درس بگیریم، متوجه میشویم که بسیاری از حاکمیتهای آرمانیای که در طول تاریخ به انسانها وعدههای بزرگ و خیرخواهانه دادهاند، داستانهایی سیاسیاند. اگر پس از هر شکست سیاسی کمی فروتن نشویم و از تقلای شبانهروزمان برای تحقق «کمال» دست برنداریم، «فرصت دستیابی به همان چیزهای در دسترسمان را هم از کف میدهیم.»
کتاب ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2) را رویا پورآذر ترجمه کرده است.
دربارۀ مجموعۀ «در ستایش شکست»
کاستیکا براداتان، در مجموعۀ «در ستایش شکست» اهمیت شکست در زندگی و چالشهای مواجهه با فرهنگ موفقیتمحور جهانی را بررسی میکند. به نظر او شکست انسان را از خودفریبی و نخوت بیثمر نجات میدهد و نوعی فروتنی و تواضع در او ایجاد میکند که لازمۀ تلقی و انتظار واقعبینانۀ انسان از جایگاهش در هستی است.
براداتان آدمی را در محاصرۀ چهار شکست میبیند: فیزیکی، سیاسی، اجتماعی و وجودی. او با تمرکز بر قصههای واقعی چهار شخصیت (سیمون وِی، گاندی، چوران و میشیما) که زندگیهایی تأثیرگذار و پرمعنا داشتهاند و با ازخودگذشتگی و پشتکار برای «شکست» آغوشی باز گشودهاند، نظراتش را دربارۀ هر یک از این چهار شکست توضیح داده است. به نظر او، بررسی تلاشهای این افراد نشان میدهد که پرداختن به محدودیتها و شکستهای آدمی فقط نقش درمانی ندارد، بلکه فرایندی تحولآفرین است.
کتابهای «در ستایش شکست» با لحنی سرخوش و شادمانه، میان قصهگویی و بحث، و پژوهش علمی و جستوجوگری معنوی پل میزنند و چنین نتیجه میگیرند که موفقیت ممکن است ما را به انسانهایی سطحی تبدیل کند در حالی که شکستهایمان میتوانند از ما افرادی متواضعتر و دقیقتری بسازد که زندگیهای بهتری را سپری میکنند. ما بدون دستیابی به موفقیت میتوانیم زندگی را سر کنیم ولی بدون موهبتهای شکست دستخالیتر و مستمندتر میشویم.
باختن به بدن – در ستایش شکست (1)، ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2)، جماعت بازندگان – در ستایش شکست (3)، و باختن از مرگ – در ستایش شکست (4) عناوین این مجموعه هستند.
دربارۀ نویسندۀ کتاب ویرانههای شکست سیاسی – در ستایش شکست (2)
کاستیکا براداتان (متولد 1971) نویسنده و فیلسوف رومانیاییآمریکایی است. او استاد فلسفۀ چندین دانشگاه مهم مثل کرنل، ویسکانسین-مدیسن، کوئینزلند و نوتردام بوده. براداتان به عنوان جستارنویس و مقالهنویس هم با نشریات مهمی مثل نیویورکتایمز همکاری کرده. او تا کنون سه کتاب تألیف کرده و دبیری دو مجموعه اثر «Philosophical Filmmakers» و «No Limits» را هم بر عهده داشته است.



















دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.