عرصهی بازنمایی خود در فرمهای تصویری و آنلاین متعددی که روایت خود یا به اصطلاح «خودروایتگری» را شکل میدهند، روزبهروز گستردهتر میشود. این بازنماییها شکلهای جدیدی از سوبژکتیویته را نیز ارائه میدهند و مسائل درخور تأملی دربارهی مرزهای متغیر و کاربردهای گفتمان خودزندگینامهای مطرح میکنند. این مطلب بیکاغذ اطراف برگرفته از بخشهایی از کتاب جدید نشر اطراف با عنوان ادبیات من: راهی به فهم خودزندگینگاری و روایتهای شخصی است؛ شرحی انتقادی دربارهی ژانرهای متنوع روایتِ «خود» که عوامل مؤثر در بازنمایی زندگی شخصی را از لحظهی شکلگیری خاطره و ثبت تجربهی فرد تا عرضه و نقد اثر بررسی میکند.
این روزها که اطلاعات شخصی با کُدهای دیجیتال جابهجا میشوند، میلیونها صفحه در شبکههای مختلف، روایتهای تصویری و کلامیِ شخصی را در چند میکروثانیه به سراسر جهان منتقل میکنند و قصههای دیجیتالِ زندگی افراد را در فرمهای جدید ارائه میدهند. آثار اتوگرافیک، چیدمانها، هنرهای اجرایی، وبلاگها، شبکههای اجتماعی مختلف مثل فیسبوک و یوتیوب و مستندهای وبکم فقط چند نمونه از فرمهای متنوعی هستند که برای ارائهی «خود» یا روایت تصویری «خود» از رسانهها و فضاهای جدید استفاده میکنند. افزایش بسترها و قالبهای نرمافزاری و روشهای تبادل ارتباطی و تقاطع ابرمتنیِ آنها با یکدیگر، فرمهای مجازی شبکههای اجتماعی را به فرمهای تصویری پیش از خود افزودهاند و امکان برقراری ارتباط همزمان و تعاملی برای مردم سراسر دنیا را فراهم آوردهاند. در دهههای پیشِ رو، موضوع بسیاری از تحقیقات پژوهشگران این خواهد بود که در فضاهای دیجیتال سیال چه بر سر «خودِ» آدمی میآید.
عرصهی بازنمایی خود در فرمهای تصویری و آنلاین متعددی که روایت خود یا به اصطلاح «خودروایتگری» را با تأکید بر هویت، ارتباطمحوری، عاملیت و بدنمندی شکل میدهند، روزبهروز گستردهتر میشود. این بازنماییها شکلهای جدیدی از سوبژکتیویته را نیز ارائه میدهند و مسائل درخور تأملی دربارهی مرزهای متغیر و کاربردهای گفتمان خودزندگینامهای مطرح میکنند. برای بررسی قصهگویی دربارهی زندگی در رسانههای تصویری و دیجیتال گوناگون میتوان از مفهوم خودرسانگی (Automediality) بهره گرفت که پیشنهاد برخی از پژوهشگران اروپایی خودزندگینگاری است.
پیشتر، بسیاری از پژوهشهای خودزندگینامهایْ رسانه را «ابزار» ارائهی یک «خودِ» ازپیشموجود میدانستند اما مفهوم خودرسانگی با اتصال کلمات «خود» و «رسانه» این اشتباه را اصلاح کرده است. نظریهپردازان خودرسانگی بر دو نکته تأکید میکنند: اول اینکه رسانهی مناسب برای روایت زندگی را نوع بیان و ارائهی هر فرد از «خود» تعیین میکند و دوم اینکه ویژگیهای مادی هر رسانه سوبژکتیویتهی ارائهشده را شکل میدهد و میسازد.
بدین ترتیب، تکنولوژیهای رسانهایْ مکنونات سوژه را ساده یا سطحی نمیکنند بلکه بهعکس، گسترهی بازنمایی خود را فراتر از حوزههای ادبی میبرند و پای آن را به قلمروهای فرهنگی و رسانهای باز میکنند. رسانههای جدیدِ ارائهی خود به بازنگری تعریفها و مفاهیم هویت، شیوههای بلاغی و اسلوبهای ارائهی خود میپردازند. در این رسانهها امکان برقراری ارتباط خاصی با دیگران وجود دارد که نیازمند مواجههی شخصی نیست و بر اساس تعریف ویژهای از اجتماع شکل گرفته است.
زندگیهای آنلاین
در دنیای امروز، روایتِ «خود» به شکل آنلاین با استفاده از رسانههای مختلف یا فرمهای چندرسانهای رونق فراوانی گرفته است و افراد با استفاده از ژانرهای مکتوب (مثلاً در وبلاگها) یا فرمهای چندرسانهای دیگر (مثل شبکههای اجتماعی) روشهایی ترکیبی برای ارائه و توصیف خودِ دیجیتال میسازند. در بعضی از این فرمها از آواتار استفاده میشود و کاربران میتوانند خودشان را جور دیگری (با جنسیت، قومیت و ویژگیهای جسمی متفاوت) تجسم کنند. ثبت خودِ مجازی به این شکل تصور وجود یک «خودِ» پیشینیِ ثابت با خصلتهایی مشخص را که در ژانرهای خودزندگینامهای رایج به آن ارجاع داده میشود با چالش مواجه میکند. تجربهی افراد و تعریفشان از «خود» در فضای دیجیتال، تحت تأثیرِ رسانهی مورد استفادهشان برای خودروایتگری تغییر میکند.
میان رسانههای جدیدِ روایت خود، وبلاگهای شخصی مشخصترین ارتباط را با ژانر خودزندگینامهی مکتوب دارند. کاربران وبلاگها روایتهای شخصی مبسوطی مینویسند، مدام نوشتههایشان را بهروز میکنند و احساسها و افکار محرمانهشان را با دیگران در میان میگذارند. لوری مکنیل بر این باور است که گرچه خاطرات روزنوشت آنلاین بازتابی از انقلاب دیجیتال هستند، کماکان همان قواعد سنتی حاکم بر «خودِ» موجود در خاطرات روزنوشت را بازتولید میکنند. البته شکی نیست که تفاوت بیشتر وبلاگها با خاطرات روزنوشت آنلاین این است که وبلاگ فضایی تعاملی برای گروهها است و کاربران میتوانند در آن، با طرح سؤال، اِبراز همدردی دربارهی تجربهای مشترک و اعلام آمادگی برای کمک به شبکهای از دوستانی که بیشترشان را هرگز ندیدهاند، نظرات خود را انعکاس دهند. بعضی وبسایتها مثل زانگا راهی برای ترجمه به زبانهای دیگر نیز دارند که ارتباط بینالمللی را آسان میکند و کاربران را به برقراری ارتباط با دیگرانی تشویق میکند که ساکن کشورهای مختلفاند و پیشینهی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی متفاوتی دارند.
بعضی سایتها به منظور کمک به کاربرانشان راههای خاصی برای ابراز «خود» پیش پای بلاگرها میگذارند. در سایت عمومی لایوجورنال عکسها، تصاویر یا موسیقیهایی که کاربران در صفحههایشان میگذارند، مثل مدخلهای خاطرات روزنوشت روی هم انباشته و در فورومهایی دستهبندی میشوند که اعضای سایت برای شرکت در گفتوگوگفتوگوهای مرتبط، به آنها میپیوندند. مثلاً شرکتکنندگان در فوروم افسردگی دربارهی طیفی از احساسات (از خشم نوجوانی گرفته تا دستوپنجه نرم کردن با بیماریهای روانی و خودآزاریهایی مثل زخمی کردن خود) با هم حرف میزنند. با اینکه کاربران فواید درمانی و تأثیرهای آرامشبخش حضور گروهی پاسخگو را تصدیق میکنند، چنین پرسشهایی نیز مطرح میشوند: کسانی که در این سایتها خود را به نمایش میگذارند و از پرسوناهای متداول بهره میبرند، چقدر کلیشههای افسردگی را بازتولید میکنند؟ تکلیف سفرهای که این فورومها برای چشمچرانی پهن میکنند، خصوصاً برای کاربرانی که از پُستهای دیگران استفاده میکنند ولی خودشان در گفتوگوها شرکت ندارند، چه میشود؟ بیتردید نمیتوان اعتبار این پُستها را تأیید کرد. کاربران همیشگی اغلب میگویند هویت فلانی «جعلی» است اما بسیاری از کاربران، تا وقتی پُستی به اندازهی کافی «واقعی» به نظر برسد، دربارهی دقت و درستیاش چندان سختگیری نمیکنند.
وبلاگهای تعاملی از همراهی «خود»های منعطف، پاسخگو و پویا در فعالیتهای وبلاگ استقبال میکنند و از افراد میخواهند که از تجربههای خود برای دیگران بگویند. این وبلاگها فرصت بحث دربارهی مسائل حساسیتبرانگیزی مثل گرایش جنسی، اختلال جنسیتی و انزوا را برای کاربران مناطق دورافتاده و روستایی نیز پیش میآورند و همین امر امکان آموزش بیشتر را فراهم میکند و بستری برای مقاومت در برابر هنجارهای سرکوبگر جوامع میسازد. با این حال، نباید فرض کنیم وبلاگهای خودروایتگری همیشه آزادیبخشاند؛ مثلاً هدف سایتها و وبلاگهای مبتلایان به بیاشتهایی عصبی و پرخوری عصبی کاهش چشمگیر وزن کاربران در زمانی کوتاه و البته حفظ این لاغری است. سایتهای مزبور نمیپذیرند که چنین عادتهایی نوعی بیماری روانیاند. آنها با به اشتراک گذاشتن ترانههای «الهامبخش لاغری»، تصاویر مانکنهای تَرکهای که لاغری مفرط را به شهرت و ثروت ربط میدهند و اعترافهای افراد به لغزشهایشان، کاربران را به خودپایی و تأدیب بدنشان تشویق میکنند. این احتمال که چنین سایتهایی ممکن است موجب ادامهی بیماری و مرگ کاربرانشان شوند موجب تعطیلی بعضی از آنها شده است. اما شاید محدود یا تعطیل کردن این سایتها صرفاً فعالیت طرفداران پروپاقرصشان را زیرزمینی کند و باعث تقویت حس وفاداری، ازخودگذشتگی و تحمل سختیها در آنها میشود.
سایتهای آنلاینی که نگاه به خودزندگینگاری را تغییر دادهاند فراواناند و بعضی از این سایتها مثل یوتیوب، فیسبوک و توییتر، جنجالی و بحثبرانگیزتر شدهاند. مثلاً یوتیوب که تأکیدش بر اجرا و نمایش آنلاین است بخشی به نام «خودویدئو» دارد که در آن ویدئوسازان مبتکرْ آثار بهظاهر خودزندگینامهای و تکنفرهشان را (گرچه ساخت چنین آثاری نیازمند گروه فیلمبرداری یا وبکم است) عرضه میکنند. این ویدئوسازها اغلب هنگام در میان گذاشتن احساسات «محرمانه»شان با دیگران، پرسونای متفاوتی برای خود انتخاب میکنند و اَدای شخصیتهای دیگر را در میآورند. جعل هویت یا تقلید از دیگران در یوتیوب رایج است. مرز افشای اسرار و اجرای نمایشی به مرزی ناپایدار و حتی خیالی تبدیل شده است. نام یوتیوب در سال 2006 با ویدئوهای پرطرفدارِ لونلیگِرلفیفتین بر سر زبانها افتاد و البته بدنام شد. بعدها معلوم شد این ویدئوها، خلاف ادعای سازندهشان، افشاگریهای فراموشنشدنی دختری نوجوان نبودند بلکه اجرای نمایشی زنی بیستوچندساله بودند که لحظههای تشویشآمیز نوجوانی را با سبک خاصی نمایش میداد. به نظر میرسد اجرای نمایشی «خود» در یوتیوب، که ویدئوها در آن فوراً منتشر میشوند و مخاطبانی جهانی پیدا میکنند، به جای آنکه نمونهای از خودروایتگری مستمر و دروننگرانه باشد، نشان میدهد که این نوع خودروایتگری اساساً ناممکن است.
شبکههایی اجتماعی مثل فیسبوک میلیونها کاربر جویای دوست را جذب میکنند. کاربران در چنین شبکههایی معمولاً دور از فضای ارتباط واقعی با خانواده و دوستان واقعیشان و از میان پیچیدگیهای زندگی روزمره و محدودیتهای تحمیلی نهادهای بزرگ راهی در فضای مجازی برای خود باز میکنند. این شبکهها امکان پیدا کردن «دوستان» آنلاین فراوان و پیوستن به جمعهایی را فراهم میکنند که با ساخت حساب کاربری با هم مرتبط میشوند. اما باید توجه کرد که پروتکلها و چهارچوبهای قبلاً تعریفشده و محدود شبکههای اجتماعی (که در ابتدا کاربران برای عضویت با آنها موافقت میکنند) امکان خودروایتگری کاملاً آزاد را کاهش میدهند. از طرفی، اگر کاربران را موجوداتی اجتماعی بدانیم که بر اساس سلیقههای مصرفی و بزرگی یا کوچکیِ گروه دوستانشان تعریف میشوند، شاید در این شبکهها «کسی بودن» معنایی شبیه همرنگ جماعت شدن پیدا کند. به علاوه، شبکههای اجتماعی امکان بدهبستانهای فراملی را، خصوصاً برای مردم کشورهای توسعهیافته که امکانات و وقت آزاد لازم برای این نوع فعالیتها را دارند، فراهم میآورند و همین بدهبستانها مفهوم «خودِ» منحصر به یک ملتِ خاص را کمرنگ میکنند و موجب تقویت ایدهی جامعهی جهانی، دستکم به شکل مجازی، میشوند.
توییتر نیز که سایتی برای روایت آنلاین است امکان گفتوگوی تقریباً مدام و پیوسته دربارهی موقعیت مکانی، فعالیت و حالوهوای کاربران را ایجاد میکند. این شبکه با محدود کردن کاربرانش به انتقال اطلاعات و ارائهی مطلبشان در280 نویسه، آنها را به خلاصهگویی و تکهتکه حرف زدن مجبور میکند. ممکن است در آینده بعضی از کاربران توییتر خاطرات روزنوشت آنلاینی در قالب رشتهتوییتهایشان تولید کنند که خُردهسَندهایی از زندگی روزمره محسوب شوند.
وبلاگها، یادداشتهای روزانهی آنلاین، شبکههای اجتماعی و فضاهای مجازیِ بعضی از بازیهای چندنفره نیز فرمهای آنلاین مختلفی برای روایتِ «خود» هستند. این فرمها بسترهایی را برای کشف سوبژکتیویته فراهم میکنند و موجب طرح پرسشهای بحثبرانگیزی مانند اینها میشوند: آواتار خودزندگینامهای چگونه خود را عرضه میکند؟ آیا تأکیدی بر ارتباط مستقیم میان آواتار و «منِ» واقعی و بدنش میشود یا فرد هر کاری بخواهد میکند؟ آیا پیوند شخص واقعی و «منِ» مفروض یا جعلیِ آنلاین در برساختنِ «منِ» خودزندگینامهای اهمیت دارد یا «منِ» آنلاین هر کسی میتواند باشد؟ در هر سایت آنلاین، کدام مختصات ساختار هویت (نژاد، جنسیت، گرایش جنسی، طبقهی اجتماعی و غیره) واضح و کدام یک مبهم است؟ دربارهی زندگی واقعی راوی چه ادعاهایی مطرح میشود و چه رسانههایی (عکس، ویدئو، آمار، اسناد، گواهی دیگران) در اعتباربخشی به آن ادعاها دخیلاند؟ در هر فرم به چه نوع تجربههایی (اعتیاد، خیانت، تبعیضهای اجتماعی، جنسیتی، قومی و غیره) بیشتر ارجاع داده میشود؟
همچنین احتمال دارد سایتها، قالبها و پروتکلهای آنلاین در فرمتهای ساده، کارآمد و رایجی که الگوی خاصی برای ارائهی آنلاین جزئیات شخصی دارند، سوژهها را تخت یا هنجارمند کنند. با توجه به دستور کار هر سایت احتمال دارد کاربران راههایی برای ارائهی جزئیات سوبژکتیو پیدا کنند یا بتوانند دستور کار سایت را به شکلی تغییر دهند که منجر به ارائهی اجراهای متنوع خودزندگینامهای شود. بسته به هنجارها و قواعد هر شبکه ممکن است «من»ی که نقش یک آواتارِ آنلاین را اجرا میکند، در محدودهی هژمونیک فضای سایت بماند یا محتوای خودزندگینامهای کاربر چنان باشد که هنجارها و قواعد را زیر پا بگذارد. در فضای مجازی «خودِ» کاربر، و فراتر از آن سوبژکتیوته، دیجیتالی میشود و کاربران همیشه خود را در برابر نگاه و در معرض قضاوت دیگرانی مییابند که بسیاری از آنها ناشناساند یا هویتهای جعلی دارند و معمولاً بلافاصله در تأیید یا تکذیب مطالب ارائهشده توسط او واکنش نشان میدهند. پرسش بسیار مهم و درخور بررسی این است که با توجه به ضرورت و ناگزیری نظارت آنلاین در فضای مجازی که روزبهروز هم بیشتر میشود، توهم همهدشمنپنداری کاربران این نوع شبکههای اجتماعی تا چه اندازه به دیجیتالی شدن سوبژکتیویته در زمانهی ما مربوط میشود؟
نکتهی دیگر اینکه زندگیهای آنلاین، برعکس زندگیهایی که در قالب چاپی ارائه میشوند، با قدیمی شدن تکنولوژی آسیب میبینند. به چند دلیل امکان از بین رفتن زندگیهای آنلاین وجود دارد: یکی اینکه گاهی این زندگیها بسیار مفصل نوشته میشوند و دیگر اینکه نوشتههای آنلاین، اگر مدام بهروز نشوند، اعتبارشان را از دست میدهند. همچنین ممکن است رمزگانهای دیجیتال خراب شوند. تغییرات زمانمند یا امکانات تعاملی سایتهای آنلاین اصلاح بایگانی «خود» را امکانپذیر میکنند و با توجه به امکانات کنونی برای ساخت بایگانیهای چندرسانهای، لایههای زمانی و مکانی «من»های مختلف قابلیت بازپیکربندی مییابند. در مجموع، دیجیتالی شدن و فضای مجازی درک مفاهیم اعتبار و درستی را مشکل میکنند و پی بردن به احتمال ساختگی بودن خود، جعل هویت یا فریبهای خودزندگینامهای آسان نیست. از سوی دیگر امکان ابراز واکنش و دریافت واکنش دیگران و امکان ویرایش یا اصلاح گفتمان در فرایندهای بیناسوژهای میتواند سوژههای فضای مجازی را به سوژههای جمعی و مشترک تبدیل کند.
ساخت موجودات آواتاری در فضای مجازی پیامدهایی بر اِعمال سوبژکتیویته در دنیای خانوادگی و سیاسی روزمرهی انسانهای آینده دارد. فعالیتهای سایتهای دوستیابی آنلاین و ژانرِ جمعاضدادیِ تلویزیون واقعینما که هدفشان عرضه و بازاریابی خودهای موفق است، نوع دیگری از اجراهای نمایشی ارائهی «خود» هستند. تنوع و گستردگی این فعالیتها نشان میدهد که احتمالاً اجرای خودزندگینامهای در آینده به معنای داشتن زندگیهایی پیشساخته خواهد بود که در شبکهها و سایتهای مختلف ساختار کلیشان شکل گرفتهاند.
هویت و فرمهای دیجیتال خودروایتگری
فرمهای متنوع خودروایتگری آنلاین در حال ایجاد تغییراتی در این حوزه هستند اما هنوز هیچ اصطلاح تخصصی ژانری یا چهارچوب نظری کلانی مطرح نشده که توضیح دهد مصادیق پندارهی دیجیتال در خودزندگینگاریِ فضای سایبری و خودبازنمایی چندرسانهای چه تفاوتی با نوشتههای مشابهشان بر روی کاغذ دارند. به گفتهی مارک پوستر، استفاده از روشهای جدیدِ ارائهی «خود» حتماً ساختار مادی اثر خودزندگینامهای را تغییر خواهد داد چون نشانهها در شکل جدید به صدا و تصویر تبدیل میشوند. برایان راتمَن بحثی قانعکننده ارائه میدهد دربارهی اینکه کدهای دیجیتال جای الفبا را گرفته و نحو دکارتی الفبا را در اَبَرمتن خاصی به رمزگان مبدل کردهاند اما هنوز شبح الگویِ الفباییِ نگارشِ قبلی که دو هزاره بر ما مسلط بود، دست از سرمان بر نمیدارد. تغییرات سوبژکتیویته که حاصل «نگارش» و توصیف دیجیتالی اَبَرمتنی است تعریف ما از شخصیت نویسنده به منزلهی سوژهای معین و متعهد با حق انحصاری و محفوظ و هویت فردی مشخص را کاملاً تغییر میدهد. پوستر میگوید «کارکرد نویسنده» احتمالاً در گفتمانهای فضای سایبری ناپدید میشود. به نظر او پژوهشگران باید به حلقههای ارتباطی معنایی، تداعیها و پراکندگیهای معنا در نتیجهی اجراهای گوناگون سوبژکتویته در بافتهای شبکههای اجتماعی توجه بیشتری کنند.
در آینده، منتقدانِ خودزندگینگاری ناگزیرند به پرسشهایی بنیادین دربارهی عناصر سازندهی مطالب خودزندگینامهای در فضای سایبری بپردازند، پرسشهایی مانند اینکه آیا هنگامی که مرجع «من» در دنیای مادی جای خود را به سوژهی مجازی میدهد، نگارش و ثبت خود چیزی جز خود/وهمنگاری (auto/phantasmography) خواهد بود؟ آیا الزامات و شروط «پیمان خودزندگینامهای» در فضای سایبری نیز به قوت خود باقی است؟ از آنجا که شاهدیم کاربران شبکههای اجتماعی، مثل فِیسبوک، چطور از عکسهای آرمانی بدنشان (مثلاً عکسهای لاغری) استفاده میکنند و چگونه از اطلاعات آماری موجود به نفع خودشان بهره میگیرند، احتمالاً جستوجوی ردپایی از مرجع انسانی در این فضاها برای اعتباربخشی به «امر واقعی» راه به جایی نخواهد برد. شاید در نظر گرفتنِ انگارههای متغیر «خود» در فضای مجازی به عنوان داستانهای پُرخللوفرجی که در تعامل با کاربرهای دیگر و با پندارههای رسانهای تغییر میکنند مفیدتر باشد و به ارائهی تعریف جدیدی از مقولات خودزندگینامهای بینجامد.
بعضی منتقدان خودزندگینگاری بر این باورند که قصههای دیجیتال زندگی با خودزندگینامههای مکتوب تفاوت دارند. مایکل هاردی این قصهها را چنین تعریف میکند: نوعی روایت زندگی که «در [رسانهای] با چهارچوبهای دادههای دیجیتال تهیه و مصرف میشود.» او میگوید در فضای دیجیتال ممکن است مرز نویسنده و خواننده در خلال تعاملشان برای ساختن قصهی زندگی کمرنگ شود. صفحههای اینترنتی و وبلاگهای شخصی رویکردی خاطرهنویسانه دارند و افزودن دائمِ مطالب جدید و تأکید همزمان بر وقایعنگاریِ تقویمی را ممکن میکنند اما چون با کمک هایپرلینکها مطالب آرشیوی را هم گردآوری میکنند، ماهیت روزانگیِ خاطراتِ روزنوشت را از اساس تغییر میدهند. هاردی به این نکته هم اشاره میکند که قصههای دیجیتال زندگی «فاقد مخاطب معین» هستند چون هر کسی میتواند هر زمانی که بخواهد به سراغشان بیاید. قصههای دیجیتال زندگی به دلیل تأکید بر روزانه بودن، میتوانند نوعی قومنگاری حیاطخلوتی نیز ایجاد کنند. یکی از تنشهای مهم قصههای دیجیتالِ زندگی بازی بین بافت سیال رسانههای آنلاین و نظارت شدتیافته در آنها است.
سبکهای تصویری و دیجیتال فقط برای انعکاس و انتشار سوژههای جدید به کار نمیروند بلکه برای ارائهی مفاهیم جدید سوبژکتیویته نیز استفاده میشوند. در واقع این سبکها «خود»هایی را ارائه میدهند که بدنمندی، تصور و روایتشان به شکل امواج صوت، نور، خطوط، فضاهای خالی و قابهای مشخص با یکدیگر تلاقی یا تداخل دارند یا از هم جدا و پراکنده میشوند. خودزندگینگاری تا کنون زیر سلطهی متن مکتوب بوده است اما سوژههای دیجیتال جدید، دیگر بر متن مکتوب تکیه ندارند. به گفتهی برایان راتمَن دیجیتالی شدن کُد و شبکه برداشتهای ما از «خود» را کاملاً تغییر میدهد. متن مکتوب تکنولوژیهای خاصی برای ارائهی مکنونات، اثبات اعتبار و اقتدار یک خودِ واحد و منحصربهفرد، و زدودن بدنمندی از این «خود» دارد. دیجیتالی شدنْ «خود الفباییِ» متن مکتوب را پراکنده، شبکهای و تکثیر میکند. بحثهای راتمَن از ما میخواهند به این مسائل بیندیشیم که آیا کُدهای دیجیتالی مکنونات و فردیت را که از ویژگیهای سوبژکتیویته (و بنابراین از ویژگیهای خودروایتگری) هستند، محو میکنند؟ آیا گفتمان خودزندگینامهای در منظومهی کُدها، مدارهای گردش و چینش عناصر، «خود» را تغییر میدهد و آرایهها و سنتهای ادبی و بلاغی قدیمیتر و شناختهشدهی هویت را با محیطهای دیجیتالی جدید وفق میدهد؟ یا با شکلگیری خودها و زندگیهای جدیدی که هنوز ناشناختهاند، گفتمان زندگینامهای در مدارهای مَجازی پراکنده میشود. در زمان ما، ظرفیت حیرتآور کامپیوترها برای ذخیرهی اطلاعات و تنوع رابطهای کاربریشان امکان بایگانی «خودها» و زندگیهای بیشمار را فراهم کرده است. در چنین قلمروی بهنقشهدرنیامدهای از «خود» شاید این بایگانیها در آیندهای که هنوز تصورش هم ممکن نیست، اندوختهی دلگرمکنندهای از خودها و زندگیهای گذشتهی ما عرضه کنند.
مترجم: رویا پورآذر
منبع: این مطلب بیکاغذ اطراف برگرفته از بخشهایی از کتاب جدید نشر اطراف با عنوان ادبیات من: راهی به فهم خودزندگینگاری و روایتهای شخصی است.