ما در کلمهها خانه میکنیم. گاهی در آنها پناه میگیریم. با کلمهها پل میزنیم به جهانهای دیگر، به جهانهای دور و نزدیک. صدامان را با کلمه به گوش دیگران میرسانیم. بعضی کلمهها انیس و مونس ما میشوند و از بعضی دیگر فاصله میگیریم. انگار نمیخواهیم ذرهای به ما بچسبند. زبان و مکان پیوندی آشکار با هم دارند. با حرکت در مکان، زبان هم حرکت میکند. نویسندگان کتاب لهجه ها اهلی نمی شوند هم از حرکت میگویند؛ از نوسان میان چشماندازهای مختلف، میان وطنت و کشوری جدید، میان دو زبان؛ از سکنا گزیدن در فضایی بینابینی که سوگواری کلمهها در آن وجهی دیگر هم دارد: هر کلمۀ زبان دوم یادآور کلمهای است در زبان مادریات که نمیتوانی به کارش ببری.
چنانچه شخصِ لهجهداری را که گرمِ صحبت است فردی آواره بدانیم، لهجه را نیز میتوانیم صدایی آواره تصور کنیم. شخصِ لهجهدار احتمالاً مدتها سخت تمرین کرده تا در جای جدیدش پذیرفته شود. شاید هم موفق شده باشد لهجهاش را مدتی طولانی پنهان یا سرکوب کند. اما دیر یا زود لحظۀ مهلک فرا میرسد و او شکست میخورد. تصادفی نیست که در لحظههای پر از خشم است که لهجه احتمالاً خودی نشان میدهد، شاید چون خشم محکمتر از احساس رضایت به تارهای صوتی متورم میچسبد، حافظه را آشفتهتر میکند، زبان اول را برای انتقامی درخور فرا میخواند، واجهایش را به کار میگیرد و غوغایی راه میاندازد. شخص لهجهدار لزوماً مهاجری از زبانی به زبان دیگر نیست. شاید آوارهای درونِ زبان باشد، مهاجری از گویشی به گویش دیگر. عواد، دربان ساختمان خانهام در قاهره، با ساکنان ساختمان با ادب و نزاکتی بینظیر و به لهجۀ بینقصِ قاهرهای صحبت میکند. اما وقتی بر سر فرزندانش فریاد میزند یا با دربانهای ساختمانهای همسایه مشاجره میکند، لهجهاش، لهجۀ مردم مصر علیا، رو میشود.
اگر بخواهم از رولان بارت نقل کنم، میشود بگویم صدای کسی که به زبان مادریاش حرف میزند فردیتِ بیشتری دارد و از طنین و رگههایش قابل تشخیص است. صدا که زبان دیگری به خود بگیرد، فردیتِ لهجه رنگ میبازد و بیوقفه به واجهای جمعی و پنهان زبان مادری پناه میبرد. مثلاً، همکارم ناتالی H انگلیسی را بیشتر شبیه «خ» عربی تلفظ میکند. این صدا فقط صدای ناتالی نیست؛ صدای زبان روسی است که ابراز وجود میکند. سال اولی که به آمریکا رفته بودم، آوای حرف P آنقدر قدرت داشت که اگر در کلمهای میآمد، آن را از ریسمان نورِ خودم جدا میکرد. حرف P همان حرفی است که خیلی وقتها در عربی «ب ثقیل» مینامیم؛ حرفی که در زبان ما وجود ندارد. و ناکامی در تلفظ درست این حرف کافی است تا شنونده بفهمد زبان عربی درون تو خفته و پنهان است.
کتاب لهجه ها اهلی نمی شوند متشکل از ده ناداستان روایی از نویسندگان اصالتاً عرب است که سالها در غرب، مخصوصاً آمریکا زندگی کردهاند. این نویسندگان که از برجستهترین مؤلفین عربتبار به شمار میروند، در جستارها و روایتهایشان تجربۀ زیست و تأملاتشان دربارۀ مهاجرت را بازنمایی کردهاند.
در این کتاب جستارهایی از ربیع علمالدین، نبیل ابراهیم، ایمان مرسل و نعومی شهاب نای قرار دارد. پائولین قلدس و خالد مطاوع گردآورندگان این روایتها هستند و بتول فیروزان آنها را ترجمه کرده است. شما میتوانید این کتاب را از فروشگاه نشر اطراف بخرید.
♦ برای دانلود PDF صفحاتی از کتاب اینجا کلیک کنید.
♦ نسخۀ الکترونیک کتاب لهجه ها اهلی نمی شوند در پلتفرمهای طاقچه و فیدیبو موجود بوده و قابل خرید و دانلود است.
بدون دیدگاه